۰۵ آذر ۱۴۰۳ ۲۴ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۳۰ : ۰۷
ماجرای خوارج و مباحثی مرتبط با این جریان همگی برای عبرتگیری از تاریخ و استفاده از آنها برای زندگی امروز بود. یکی از مهمترین عبرتهای داستان خوارج این است که ضرر جاهلان مقدسمآب از امثال معاویه بیشتر است چرا که این افراد مانع اصلی مصلحان اجتماعیاند: اگر چنین افرادی نبودند علی (ع) در صفین بر معاویه غلبه میکرد؛ این گروه بهترین ابزار در دست شیاطینی چون معاویهاند تابه اهداف پلیدشان بهتر برسند و بهترین گروهی هستند که میتوان در مقابل افرادی چون علی (ع) علم کرد و جلوی پیشروی ایشان را گرفت.
شهید مطهری در یکی از کتابهایشان در همین باره به نقل خاطره ای قابل تأمل میپردازند؛ آیت الله حایری یزدی مؤسس حوزه علمیه قم در اوایل مرجعیتشان تصمیم میگیرند که عدهای طلاب علوم دینی را مأمور کنند که زبان انگلیسی را بیاموزند تا بتوانند برای جوامع غیر اسلامی تبلیغ کرده به شبهاتی که پیرامون اسلام مطرح میشود پاسخ دهند؛ بعد از این که این خبر علنی میشود برخی از سرشناسان بازاری تهران به ایشان مراجعه میکنند و با اعتراض میگویند ما خمس و وجوهات نمیدهیم که صرف یادگیری زبان نجسها شود؛ خلاصه آنقدر برای مرحوم حایری مشکل ایجاد میکنند که ایشان از تصمیم خود صرفنظر میکند و نمیتواند فکر اصلاحگرانه خود را عملی کند.
خود شهید مطهری را همین افراد خون به دل کردند تا جایی که شهریه او در حوزه علمیه قطع شد و عدهای در پی این بودند که حکم تفسیق استاد مطهری را بابت نوشتن کتاب حجاب از امام خمینی بگیرند! حضرت امام در نامهای که به منشور روحانیت معروف شد در اواخر عمر شریفشان فرمودند خون دلی که پدر پیرتان از این روحانیون متحجر تحمل کرد از هیچ کس دیگر ندید. البته روشن است که همه روحانیون یا اقشار مذهبی اینگونه نیستند، غرض آن است که این افراد حتی اگر شمارشان اکثری هم نباشد میتوانند ضربات مهلکی بر پیکره اسلام و مصلحان اجتماعی وارد کنند. نمونه امروزی این جهالتها را میتوان در اصرار عدهای مقدسمآب نسبت به ایجاد اختلاف بین شیعه و سنی دید. برگزاری مراسم توهین به مقدسات اهل سنت که هیچ ثمرهای جز برانگیختن آتش تعصبات در میان فرق دیگر ندارد و لعن علنی بزرگان اهل سنت از همین نمونه است.
لعن هرگز نباید مستمسکی برای درگیری و تفرقه باشد. زیارت عاشورا که پر است از لعن دشمنان اهل بیت (ع) الگوی بسیار زیبایی برای چگونگی لعن ارائه میدهد؛ در این زیارت کسانی که جرمشان بر همگان مسلم و محرز است به طور صریح لعن میشوند مانند یزید و عمر سعد و شمر و… اما افرادی که گناهشان بر همه معلوم نیست و عدۀ زیادی از مسلمانان آنها را به عنوان ظالم و غاصب نمیشناسند به طور علنی لعن نمیشوند. لذا برخی از لعنها به صورت کلی مطرح میشود مثلاً میفرماید: اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد و آخر تابع اله علی ذلک. یعنی لعن به گونه ای مطرح میشود که اگر کسی بخواهد با آن مخالفت کند خلاف نص قرآن موضع گرفته است چرا که قرآن به صراحت ظالمین را لعن کرده و فرموده است أَلا لَعْنَهُ اللَّهِ عَلَی الظَّالِمین[۱]. ما میگوییم پیامبر (ص) بر مودت فی القربی اصرار داشت اگر کسی اهل بیت را آزار داده و به آنها ظلم کرده است خدا او را لعن کند و اگر نکرده است ما درباره او حرفی نداریم. یعنی در کبرای بحث اختلافی نیست (لعن ظالمین) بلکه دعوا در صغرویات و حوادث تاریخی است؛ در تاریخ، ظلم کسی مانند یزید محرز است، او را لعن میکنیم اما مسألۀ خلفا برای بسیاری از اهل سنت مشخص نیست.
آیا اگر خلفا، ظلمی به حضرت زهرا نکرده باشند و حقی از حضرت علی (ع) را پایمال نکرده باشند، شیعه با آنها مشکلی دارد؟ بسیاری از اهل سنت از وقایع تاریخی خبر دقیقی ندارند و لعن بزرگان خود را به معنای لعن یاران واقعی پیامبر قلمداد میکنند؛ که شیعه هم به هیچ عنوان چنین کاری را روا نمیداند. لذاست که تبری از اهل باطل، اگرچه در جای خود درست است، اما هدف از آن تقویت مسیر اسلام است و هرگز نباید وسیلهای برای تفرقۀ امت اسلامی باشد؛ اهل بیت (ع) هم هرگز بزرگان اهل سنت را با اسم و به طور علنی لعن نکردهاند؛ بلکه حداکثر چیزی که در فضای عمومی میتوان یافت تعابیری همچون تعابیر زیارت عاشوراست که فقط در مورد کسانی که ظلمشان بر همگان آشکار و واضح شده، با اسم لعن میکند. اهمیت این مسئله به ویژه امروزه بیشتر است چرا که در دنیایی زندگی میکنیم که دشمنان اسلام همواره بر طبل اختلاف فرق اسلامی میکوبند تا از آب گل آلود ماهی خود را بگیرند لذا رهبر انقلاب به صراحت اعلام کردهاند که جسارت به بزرگان اهل سنت حرام است از این رو باید بسیار هوشیارانه عمل کرد و بهانه به دست دشمن نداد.
مطلب دوم در عبرتها این است که قرآن، زمانی کتاب هدایت خواهد بود که درست تفسیر شود در غیر این صورت میتوان با استناد به همین قرآن و با سر دست گرفتن آیه ای چون ِ إِنِ الْحُکمُ إِلاَّ لِلَّه[۲] در مقابل علی (ع) جنگید. قرآن به صراحت میگوید که همین کتاب، عده ای را گمراه میکند: یضِلُّ بِهِ کثیراً وَ یهْدی بِهِ کثیراً…[۳]
مطلب سوم این است که مبارزه با نفاق از مبارزه با کفر سخت تر است چرا که دشمنان زیرکها همواره پشت سر احمقها سنگر میگیرند. چرا مبارزه با معاویه سخت تر است؟ چون معاویه از خوارج برای مبارزه با علی (ع) بهترین بهره برداری را کرد و آنها را مانند یک میدان مین بر سر راه علی (ع) قرار داد و علی (ع) را مجبور کرد که ابتدا با خوارج بجنگد تا بعد از آن نوبت به معاویه برسد چرا که تا مانع خوارج هست نوبت به جنگ با معاویه و اطرافیان او نمیرسد.
آخرین عبرتی که میتوان از داستان خوارج گرفت این است که تلنگری به خودمان بزنیم و ببینیم آیا روحیه خوارج در ما وجود ندارد؟ آیا ما جاهل، بیبصیرت یا تنگنظر نیستیم؟ حقشناسیم یا شخصیتپرست؟ هشدارهای شهید مطهری بسیار تکان دهنده است؛ به تعبیر ایشان چقدر زیاد هستند آنهایی که در شعار شیعه هستند اما روحشان روح تشیع نیست: «اگر شخصیت علی (ع) امروز تحریف نشود و همچنان که بوده ارائه شود، بسیاری از مدعیان دوستیاش در ردیف دشمنانش قرار خواهند گرفت»
می دانیم که علی (ع) معصوم و مظهر عدل و حق بود در عین حال در حکومت ایشان چالشها و مشکلات فراوانی ایجاد شد که تنشهای بسیاری به وجود آورد. اگر حکومتی که در رأس آن چنین شخصیتی وجود دارد درگیر بسیاری از چالشهاست پس غیر منطقی خواهد بود اگر انتظار داشته باشیم حکومتی که در رأس آن ولی فقیه غیرمعصوم است بی عیب و بدون چالش اداره شود.
روشن است که سخن در مقایسه افراد نیست چرا که هیچ کس را نمیتوان با ائمه اطهار مقایسه کرد و رهبران ما، به هیچ عنوان به گرد حضرت علی (ع) نمیرسند و چنین ادعایی هم ندارند. اما مسئله این است که حکومت دینی لاجرم درگیر مشکلات پیچیده است؛ و اگر حکومت شخصیت بینظیری همچون علی (ع) دچار چنان چالشهایی هست، وجود اینچنین مسائلی در حکومت ما دور از انتظار نیست. همانطور حضور افراد تنگنظر و بیبصیرت و حتی سوءاستفادهگر در قسمتهای مختلف حکومت علی (ع) معضلاتی را ایجاد میکرد؛ امروز هم در بخشهای مختلفی از نظام اسلامی افراد تنگنظر بر مسندهایی قرار گرفتهاند که مشکلاتی را ایجاد میکنند. اشعثابنقیس که در جریان تحمیل حکمیت نقش داشت، در جنگ صفین فرمانده جناح چپ سپاه علی (ع) را به عهده داشت یعنی جایگاهی در ردیف مالک اشتر که فرماندۀ جناح راست سپاه بود.
حکومت دینی سختیها و پیچیدگیهای خاص خود را دارد چرا که حاکم، حتی اگر خودش معصوم باشد قرار نیست با یک عده فرشته که از آسمان آمدهاند چرخ حکومت را بگرداند. بسیاری از متدینان (از تیپ شخصیتی خوارج گرفته تا امثال اشعث و طلحه و زبیر) هستند که ابتدا افراد خوبی بودند و بعدها منحرف شدند. اگر کتاب الغارات (نوشته ابنهلالثقفی در قرن سوم) را مطالعه کنید میبینید چه تعداد از کارگزاران و استانداران علی (ع) اموال بیتالمال را بالا کشیدند و به معاویه پیوستند؟! چنین افرادی در جامعه و حکومت ما هم هستند؛ افرادی که اگر اوضاع بر وفق مرادشان نباشد در مقابل عدالت میایستند و از پشت خنجر میزنند. لذا باید در تحلیل عملکرد حاکم جامعه و حکومت دینی، شرایطی از این قبیل را هم لحاظ کرد.
......................................
پی نوشت: