۰۲ آذر ۱۴۰۳ ۲۱ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۴۷ : ۱۶
و سروی دگر، بی سر و بار شد
و هـنـگـام «پــرواز» سردار، شد
و فـرمـانـدۀ فـتـح «بازی دراز»
و دریای خامـوش پُر رمز و راز
و آلاله ای سرخ و گلگون کفن
و آن مَردِ میدانِ دشمن شکن
به «مـرصـاد»، شوری دگـر آفرید
و در «فتنه» فرمانده ای روسفید
همان شیرمرد، در رکاب «وَلی»
فــدایـی و سربـاز «سیـّدعـلی»
همان «بـو وَهَـب» یا امیـر دمشق
همان قهرمان مَرد و سردار عشق
و «سـررشـتــه دار» نـبـــردِ «حَـلَـب»
که شد روز «داعش» ازو همچو شب
ز او کینـه ها بر دل خصم «شام»
به «تدبیر» او خواب دشمن حرام
همه «اهل تکفیر» ازو خوار و زار
در آورد از آنـان دَمـــادَم «دَمــار»
و بـا «خـطِ صَـهیـونـیـان» پَـلـیــد
درافتاده بس آن «شهید سعید»
دوصد گرگ، بس تشنه بر خون او
بیـامـد کـنـون «نـَعـش» گلگون او
ازین شیون و مویه ام بر هواست
و «سیّدعلی» رهبرم در عزاست....