۰۲ آذر ۱۴۰۳ ۲۱ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۵۱ : ۱۷
حسین ایزدی :
بلا رسیده ز یار و همین دوای من است
بلا عنایت محض است و اعتلای من است
بلا نگاه طبیب است بر مریضی دل
اگر چه تلخ ولی مایه ی شفای من است
شکسته ظرف مرا تا خدا خدا بکنم
که اسم اعظم او بین ناله های من است
خدا خدای من از جانب خدای من است
بلا (بلی) خدا بعد ربَّنای من است
هزار مرتبه پیمان شکسته ام، اما ...
)برو) نگفته به من، مهربان خدای من است
بدون جام بلا، کربلا نمی بخشند
دلی که صاف شده شرط کربلای من است
کمی ز غصه ی قلب امام عصر بده
شریک غصه شدن، راه ارتقای من است
مهدی مقیمی:
غرور گشته رفیقم خضوع می خواهم
برای قلب مریضم خشوع می خواهم
گذشته عمر به غفلت ولی امیدی هست
دوباره توبه دوباره شروع می خواهم
غروب کرده دل از مغرب گناهانم
کمی ز مشرق رحمت طلوع می خواهم
گناه فاصله انداخت بین من با تو
ولی به دامن لطفت رجوع می خواهم
دلم برای سحرهای معنوی تنگ است
کمی قنوت و سجود و رکوع می خواهم
غلامرضا سازگار:
نروم از سر کویت چه برانی چه بخوانی
به خداییت قسم برتر از آنی که برانی
به تو مأنوسم و یکدم زتو مأیوس نگردم
چه به عرشم بکشانی چه به خاکم بنشانی
بنوازی بگدازی تو حکیمی تو بصیری
بکشی زنده کنی مصلحت از توست تو دانی
من بیچاره به غفلت ز تو هر سو بگریزم
تو کرامت کنی و باز به سویت بکشانی
که مرا می دهد از لطف پناهی؟ تو پناهی
که تواند گره از من بگشاید؟ تو توانی
چه عذابم کنی از خشم و چه از مهر ببخشی
این محال است که از مملکت خود تو برانی
هرچه خواهی به سرم آر ولی روی مگردان
هرچه دادی بستان لیک خودت را نستانی
وای از سختی جان کندن و از لحظۀ مرگم
تو مگر پیشتر از مرگ، علی را برسانی
"میثم" از کوی تو جایی نرود گفتم و گویم
نروم از سر کویت چه برانی چه بخوانی
سید محمد میرهاشمی:
ای بنده از راه خطا برگرد برگرد
سوی منِ صاحب عطا برگرد برگرد
ای با خدای مهربانِ خود غریبه
ای با معاصی آشنا برگرد برگرد
ای پشت گوش انداخته امر الهی
ای تابع نفس و هوی برگرد برگرد
خلوت نشین کرده های زشت و باطل
ای صاحب صد ماجرا برگرد برگرد
ای پا نهاده در مسیر خود پرستی
ای عبد بی شرم و حیا برگرد برگرد
ما ساتریم و پرده بر کارت کشیدیم
اما تو بودی بی وفا برگرد برگرد
بر خیز و با خوبان درگه آشنا شو
منشین تو با اهل جفا برگرد برگرد
گاهی بیا آئینه ی دل را جلی کن
در ظلمت شب با بکا برگرد برگرد
دست نیازت کو ؟ که ما آن را بگیریم
خیز و دمی بنما دعا برگرد برگرد
فصل جوانی بگذرد پیری بیاید
بیدار شو قبل از فنا برگرد برگرد
صدها جوان رفتند زیر خاک آری
بی بهره از شهد لقا برگرد برگرد
برگرد تا شهد شهادت را بنوشی
از جام مهر مرتضی برگرد برگرد
یک شب به مهمانی بیا تا بهره گیری
از سفره ی خیرالنسا برگرد برگرد
خواهی اگر محشور گردی با شهیدان
در زمره ی اهل ولا برگرد برگرد
خواهی ز عاشورائیان محسوب گردی
خاک نو گردد کربلا برگرد برگرد
خواهی اگر صبح ظهور یار بینی
فریاد کن مهدی بیا برگرد برگرد
محمد بیابانی :
امام زمان(عج)-مناجات در ماه مبارک رمضان
دلمرده ایم و یاد تو جان می دهد به ما
قلبیم و بودنت ضربان می دهد به ما
ماه خدا دومرتبه بی ماه روی تو
دارد بشارت رمضان می دهد به ما
برگرد! ای که لحظه ی افطار، عاقبت
یک روز دست های تو نان می دهد به ما
روزی سه بار غرق غریبی و بی کسی ست
حسی که بی تو وقت اذان می دهد به ما
این ماه، فرصتی ست که باز عاشقت شویم
ماه خدا دوباره زمان می دهد به ما
امسال میهمان جد تو هستیم، جان حسین
نامی که اشک های روان می دهد به ما
ناشناس:
نشسته ایم به راهت چه میکنی با ما ؟
تو شاه و ما همه رعیت چه میکنی با ما ؟
کنون که عمر گران صرف آرزوها شد
رسیده ایم ته خط چه میکنی با ما ؟
همیشه اولویت را به این و آن دادیم
شدیم غرق خجالت چه میکنی با ما ؟
جواب بد شدن ما نگاه لطف تو بود
چه کرده ایم برایت... چه میکنی با ما...
سریع میگذرد زندگی چه خوب و چه بد
در ازدحام قیامت چه میکنی با ما
سه چهار روز همه زائر رضا بودیم
به خاطر دل حضرت چه میکنی با ما
به زیر قُبّهی آقا که میروی شبها
در آن زمان اجابت چه میکنی با ما
در آن زمان که گرفتار کار خود هستیم
بگو برای شفاعت چه میکنی با ما
منی که آمدم و گریه بر حسین کردم
به خاطر دل حضرت چه میکنی با ما ؟
حالا که سفره، سفره ی عشق است پس خدا
هرچه بخواهد این دلمان می دهد به ما
بی شک حواله همه امسال کربلاست
مزدی که آخر رمضان می دهد به ما