چه كساني مرقد حضرت سيدالشهدا را خطر ميدانستند؟
حاكمان ظالمي بودند كه كربلا و مرقد حضرت حسين (ع) را خطري براي خود ميدانستند و علاقه مندان اهلبيت (ع) را از زيارت كربلا منع كرده و مشكلات بسياري براي آنان ايجاد ميكردند. بني اميه پس از واقعه كربلا متعرّض قبر امام حسين (ع) نشدند؛ زيرا از عواقب جنايتي كه كرده بودند همواره در هراس به سر ميبردند. بني اميه سختگيري ميكردند، امّا نميتوانستند مانع زيارت كربلا شوند. آنان ميخواستند ياد و خاطره حسين (ع) از ذهن مردم فراموش شود.
عقیق:موضعگيري حاكمان ظالم در قبال مرقد حسيني حاكمان ظالمي بودند كه كربلا و مرقد حضرت حسين (ع) را خطري براي خود ميدانستند و علاقه مندان اهلبيت (ع) را از زيارت كربلا منع كرده و مشكلات بسياري براي آنان ايجاد ميكردند. بني اميه پس از واقعه كربلا متعرّض قبر امام حسين (ع) نشدند؛ زيرا از عواقب جنايتي كه كرده بودند همواره در هراس به سر ميبردند. بني اميه سختگيري ميكردند، امّا نميتوانستند مانع زيارت كربلا شوند. آنان ميخواستند ياد و خاطره حسين (ع) از ذهن مردم فراموش شود.حكومت بني اميه پس از مدتي منقرض شد و پس از آن دوران فترتي پيش آمد كه دوستداران اهلبيت (ع) اندكي آسوده شدند و فرصتي براي زيارت مرقد شريف امام حسين (ع) براي آنان فراهم آمد. اين دوران فترت ميان سالهاي ۱۱۴ تا ۱۴۸ هجري بود؛ امّا پس از گذشت اين سه دهه، بني عباس با مرقد حسين (ع) كاري كردند كه امويها نكرده بودند. آنان در قتل امام حسين (ع) شركت نداشتند، امّا از اهانت به مرقد شريف چيزي كم نگذاشتند. اولين خليفه عباسياي كه در اين راه گام برداشت، منصور عباسي بود كه كينه عجيبي نسبت به فرزندان اميرالمؤمنين داشت و دستور تخريب قبر مطهر را اوّلين بار او صادر كرد. (شيخ عباس قمي، تتمة المنتهي، ص ۱۶۵)پس از او هارون الرشيد در سال ۱۹۳ هجري دستور انهدام ساختمان حرم مطهر را داد و درخت سدري را كه نشانه قبر منوّر حضرت بود، قطع كرد. (محمد هاشم خراساني، منتخب التواريخ، ص ۵۰۳)نزديك به چهل سال بعد، متوكّل عباسي كه نوه دختري هارون الرشيد بود، بر مسند خلافت نشست و سياست بسيار سختگيرانهاي را نسبت به شيعيان در پيش گرفت. نقل است او چهار بار مرقد مطهر امام حسين را ويران كرد و زمينش را به آب بست و در آن زراعت كرد تا اثري از آن حرم شريف باقي نماند و مردم آن را فراموش كنند؛ اما هرگز در اين امر موفق نشد.جلال الدين سيوطي در اين باره مينويسد: متوكل در سال ۲۳۶ هجري دستور تخريب قبر حسين (ع) و بناهاي اطرافش را صادر كرد و دستور داد تا همه زمين را شخم بزنند و بذر بكارند. متوكل به ضديّت شديد با اهلبيت رسول خدا معروف بود و مسلمانان از اين بابت رنج ميبردند... حتي اهل بغداد روي ديوارهاي شهر به متوكل دشنام مينوشتند و برخي شعرا در هجو او ميسرودند.براي نمونه چنين ميگفتند:متوكل تأسف ميخورد كه چرا با بني اميه در كشتن حسين شركت نداشته؛ به همين دليل قبر حسين را تخريب ميكند! (جلالالدين سيوطي، تاريخ الخلفاء، ص ۳۴۷)ابن اثير در «كامل في التاريخ» مينويسد:متوكل مردم را از زيارت حسين (ع) محروم نمود و اطلاعيه داد كه هر كسي را نزد قبر حسين بيابيم، سه روز حبس كرده و سپس او را ميكشيم. بدينوسيله بسياري را از اطراف مرقد شريف دور كردند. متوكّل بغض زيادي نسبت به علي بن ابيطالب داشت و دستور ميداد تا اموال دوستان آن بزرگوار را ضبط و خودشان را سر به نيست كنند. نقل است كه مرقد حسين (ع) تا هفت مرتبه تخريب و بازسازي شد؛ البته تخريب توسط دشمنان و بازسازي توسّط دوستان. ابن اثير جزري، الكامل في التاريخ، ج ۲، ص ۱۲۵در سال ۵۱۲ هجري خليفه وقت عباسي «مسترشد» و فرزندش «راشد» به خزانه حرم حسيني دستبرد زدند و اموال و اشياي گرانقيمتي را كه شامل موقوفات و غير موقوفات بود، غارت كردند. (اخبار الدولة العباسية، ص ۱۴۵)در سال ۱۲۲۶ ق نيز وهّابيها به سركردگي «سعود بن عبدالعزيز» با لشكري دوازده هزار نفري به كربلا حمله كردند؛ در حالي كه مردم به مناسبت عيد غدير به نجف اشرف رفته بودند و تقريباً كسي جز كودكان و زنان و پيران در شهر حضور نداشت. وهّابيها صدها تن را به خاك و خون كشيدند و اهانتها نسبت به مرقد مطهر حسين (ع) مرتكب شدند. چوبهاي ضريح مطهر را شكسته و از آن در پخت غذا و قهوه به عنوان هيزم آتش استفاده كردند. اين واقعه آنقدر جانسوز بود كه به «طف ثاني» يعني كربلاي دوم شهره گشت. (سيد جواد عاملي، مفتاح الكرامة، خاتمه جلد پنجم)دكتر دوايت دونالدسون در كتابي كه درباره عقايد شيعه و تاريخش نوشته ميگويد: از فاجعه كربلا بيش از هزار سال ميگذرد، امّا زائران همچنان به سوي آن سفر ميكنند و تعدادشان روزافزون است. (دوايت دونالدسون، مذهب شيعه، ص ۷۷)و اين همان است كه اميرمؤمنان علي در روايت شيخ صدوق آن را پيشبيني فرموده است. حضرت ميفرمايد: «گويا ميبينم بناهايي روي قبر حسين ساخته شده و ميبينم كه محملهايي به سوي قبر حسين ميرود و شبي و روزي نميگذرد، مگر اينكه از سراسر آفاق به سوي آن ميآيند. (منتخب التواريخ، ص ۴۱۷)
منبع:حج
211008