۰۳ آذر ۱۴۰۳ ۲۲ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۱۴ : ۱۲
عقیق: محمد سهرابی شاعر و نویسنده آئینی معاصر و خالق آثاری چون «اقیانوس آلام» و «سکته قبلی» همزمان با ایام فاطمیه در گفتگویی با موضوع شعر آئینی معاصر و فرصت ها و تهدیدهای پیش روی آن شرکت کرد. گفتگویی که در آن سهرابی تاکید دارد باید به موضوع لفظ و محتوا به صورت هماهنگ و همزمان در شعر آئینی توجه داشت. متن این گفتگو به شرح زیر است:
جناب سهرابی به اعتقاد من آنچه به عنوان لفظ امروزه در شعر آیینی ما وجود دارد از حیث نوع استخدام کلمات و هم از نظر محتوای موجود در آن دچار آسیبهای فراوانی شده است. حتی در بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با اعضای هیات رزمندگان اسلام هم به این مساله تاکید شد که لازم است به محتوای آن چیزی که به عنوان مرثیه و شعر در مجالس عزاداری خوانده میشود بیشتر توجه شود. شما تا چه اندازه از حوزه لفظ و در ادامه محتوا آسیبهایی را متوجه جریان شعر معاصر آئینی معاصر میدانید؟
اگر بخواهیم شعر را مثلا از دو زاویه نگاه کنیم، یا از دو مقوله که همان لفظ و معنا، یا لفظ و محتواست؛ باید به تفکیک به این دو مساله بپردازیم. در حوزه لفظ من قبلا جایی عرض کردم که خوب است که ما تمام شعرهایی را که در مدح و مرثیه عرض میکنیم و شاعران میگویند، را باید در محدوده اشعار آئینی بدانیم چون هر کسی که شعری میگویند، آن را با آیین خودش میگوید و به همین خاطر به تمام شعرها میشود گفت شعری آئینی و ما نمیتوانیم بگوییم شعری آئینی نیست. حتی اگر بخواهیم اسلام را محور قرار بدهیم، شعرهای پارسی همه شعر آئینی است، حتی شاعری مثل ایرج میرزا هم در شعر مادر، در واقع شاعری آئینی است.
اما در حوزه همین شعر آئینی مرسوم، بهتر است که بگوییم شعر معصوم نه شعر آئینی. یعنی وقتی در شعر مدح و مرثیه برای حضرات معصومین(ع) و امامزادگان واجبالتعظیم میگوییم، این شعر خوب است و شایسته است که شعر معصوم نامیده بشود.
چرا؟
از دو حیث؛ یکی اینکه ما شعر را برای معصوم(ع) میگوییم؛ برای کسی که عصمت دارد و دیگر اینکه، شعر باید از لحاظ فرم و محتوا یا همان لفظ و معنا دارای عصمت باشد، یعنی هر کلمهای اجازه ورود به این ساحت مقدس را به زعم بنده ندارد. حتی خیلی از کلمات شفاف و زلال و صیقلی. کلمهای مثل «زیبا» خوبهخود زیباست، یک کلمه خودتراش، صیقلی و آئینهمسلک است، و البته خیلی عالی است. اما این کلمه آیا در حوزه شعر صدیقة طاهره حضرت فاطمه(س) راه دارد؟ ما میتوانیم این کلمه را به این شخصیت بزرگ اطلاق کنیم؟ حتی اگر بخواهیم بگوییم نماز زیبای خانم، باید احتیاط کنیم، این کلمه بهخودیخود مبارک است، زیباست و ذاتا زیباست اما در این حوزه خاص و حوزه شعر حضرت زهرا سلام الله علیها اجازه ورود ندارد. و یا مثالی دیگر؛ مداحان بزرگوار روضه میخوانند که از شدت نشستن تیرها بر پیکر مبارک حضرت عباس علیه السلام بدن مبارک _ عین عبارت مقتل است، «کَالقنفذ» شد؛ یعنی مثل جوجهتیغی شد. اگر ما بخواهیم این را وارد شعر کنیم یا مداح بخواهد توضیحی شفاهی در ادامه روضهخواندن بدهد؛ آیا ذکر کلمه جوجهتیغی در توضیح این مطلب مناسب است؟ یا باید از کلمه خارپشت که ادبیتر است و مودبانهتر و فخیمتر است، استفاده کنیم؟ قطعا دومی جواب است.
و یا مثلا ما میخواهیم روضه شفاهی برای حضرت رقیه سلام الله علیها بخوانیم یا روضهای مکتوب بنویسم. اینجا برای ذکر حالات آن اولیاءمخدره، میتوانیم از کلمهای مثل چهره، قیافه، شمایل، صورت و.... استفاده کنیم. در این چهار گزینه کدام درواقع برای شاعر مناسب است؟ کدامش برای ذکر کردن شفاهی یا مکتوب مناسب است؟ خب شمایل خیلی فخیم است، خیلی ادبی است. قیافه آن ادب خاص را ندارد. چهره ممکن است مانوس نباشد. قطعا به نظر من صورت اینجا مناسبتر است، چون مانوستر و عاطفیتر است و ضمن اینکه تداعی رنگ صورتی نیز میکند که رنگی است دخترانه.
پس در حوزه لفظ خیلی کلمات اجازه ورود به شعر معصوم در حیطه مدح و مرثیه را ندارند لذا خودبهخود از این دایره خارج میشوند. مثلا حضرت عابس(ع) خواست به میدان برود. ما در مقتل داریم که حضرت پیراهن مبارکشان را درآوردند. ما در اینجا برای توضیح از کدام کلمات میتوانیم استفاده کنیم؟ برهنه، لخت، عریان، عور؟ قطعا یکی از اینها مناسبتتر است، باقی کلمات اجازة ورود ندارند.
منظورم این است که آسیبهایی که ممکن است شعر از حیطه لفظ ببیند، آن جایی است که ما هر کلمهای را بدون اجازه و بدون بررسی به آن وارد شود. در این حوزه. به نظرم اینجا ممکن است شعر آسیب ببیند.
خب سوال هم در هیمنجاست. ما تا چه اندازه مجاز هستیم تا برخی عبارات را وارد شعر کنیم؟ من این روزها زیاد میبینم کسانی که شعر آئینی میگویند اما معرفتش را ندارند. امروز کم نیستند افرادی که برای دلسوزاندن و اشک گرفتن و شور دادن به مجلس عزا، برخی از حریمهای لفظ را می شکنند و در نهایت هم میگویند عذر میخواهیم از بیانش!
حرف این است که شعر مدح و مرثیه، اسمش روی خودش است. این شعر ابتدا باید شعر باشد؛ اما اینکه باریکبینی را حذف کنند و در نوحه و یا در ارجوزههای ایام میلاد، باریکبینی، لطافت و خیال حذف شود و حرف معمول کوچه و بازار را بیاورند، هنری نیست.
شاعری بیتی موهن گفته است که چون بحث فنی است ذکر میکنم: «حل نشده برایم این مساله/ چرا کتک زد به زن حامله». او به گمان خودش خیلی غوغا کرده، در صورتی که اینطور نیست، او بیادبی و جسارت و توهین کرده، بیتش موهن است. حتی اگر آدم بخواهد برای ناموس خودش چنین واقعه تلخی را ذکر کند هیچگاه این کلمات را استفاده نمیکند. در مقابلش یک شاعر همین مضمون را با استفاده از ادبیات عامه ذکر کرده است. مثلا در قدیم و یا حتی امروزه در بسیاری از خانهها، مرسوم است که اگر مثلا پیرمردی، پیرزنی در مجلس حضور داشته باشد و یا اگر در مجلسی طفل ممیزی باشد که خوب و بد را تقریبا میفهمد اگر بخواهند بگویند عروس فلان خانم باردار است یا آبستن است، چه میگویند؟ میگویند فلان خانم باردار است؟ نه، باید رعایت شان آن پیری را که در مجلس حضور دارد بکنند، یا سخن را از آن طفل ممیز بپوشانند، چون میفهمد. خب در این شرایط در ادبیات عامه چه میگفتند؟ میگفتند فلان خانم بار شیشه دارد. شاعر این سخن عامیانه را، سخن بازار، سخن کوچه و برزن را و سخن خانهها را و سخن زنانه را برداشته و اینگونه آورده در شعر: «تا ابد بر جبهه داغ ننگ زد/دید بار شیشه دارم سنگ زد» این واقعا پوشیده و در لفافه است، پوشیده در یک خیال عاطفی مقدس توام با ادبیات عامیانه است.
من منظورم این است که شاعر باید به اینجا برسد که بتواند با کنایه و استعاره حرف بزند، وگرنه عین مقتل را به نظم درآوردن خیلی بد است. این حرف را که مردم هم بلد هستند. شاعر باید از زاویهای یک اتفاق را ببیند که دیگران آن را نمیبینند، یا لااقل آن را ندیدهاند. «الشاعر یشعرُ بما لا یشعُرُ به غَیرهُ» شعور شاعر باید به چیزی برسد که شعور دیگران به آن نمیرسد یا نرسیده است. مرثیه در واقع باید قدری عاطفی بیان شود. حتی روضه اباعبدالله(ع) در دل گودال هم باید عاطفی و البته با جلالت بیان شود. طوری که مردم از انزجار سردرد نگیرند و از لطافت گریه کنند. و البته قبول دارم که این کار سخت است؛ چون شما میخواهید خشنترین و سهمگینترین اتفاقات را در لطیفترین قالبها که همان شعر باشد بیان کنید. شما یک واقعه جانسوز، جانگداز، عظیم وحشتناک و خوفناک را میخواهی لطیف بیان کنی، آیا میشود؟ جواب این است که آری. اما این کار خیلی سخت است.
اما انگار شور عاطفی که در حماسه و مرثیهسرایی به ویژه برای امام حسین علیه السلام وجود دارد باعث شده خیلی از دوستانی که برای سرودن شعر در این عرصه وارد میشوند، خیلی به آن بحث فنی و حرفهای شاعریاش توجه نداشته باشند و بیشتر به انتقال شوریدگی حس و حال خودشان توجه پیدا کنند.
این البته ممدوح است و مذموم نیست. ما یک زیارتنامهای داریم به نام زیارتنامه جوادیه، حضرت جواد علیه السلام زیارتنامهای را انشاد کردند برای پدر بزرگوارشان حضرت رضا علیه السلام، در آن زیارتنامه میفرمایند: «السَّلَامُ عَلَى الْإِمَامِ الرَّءُوفِ، الَّذِی هَیجَ أَحْزَانَ یوْمَ الطُّفُوفِ» سلام بر امامی مهربان، کسی که حزنهای روز کربلا را به هیجان آورد. این که امروز باب شده که میگویند بنشینید برای کشته شدن اباعبدالله تعقل کنید و اینکه چگونه کشته شدن را نگویید و چراییاش را بگویید نکوهیده است. یک حدیث در این مقوله بیاورند که ببینیم حضرات دستور دادند به این کار یا نه. در روایت آمده حضرت صادق علیه السلام، پردهای به میان منزلشان می زدند و به زنها امر میکردند در آن طرف پرده بنشینند تا صدای روضهخوان را بشنوند. حتی در روایت هست که: «گریه بالا گرفت، ناگهان کنیزی از پشت پرده بیرون آمد، طفل شیرخواری را در دامن حضرت امام صادق علیه السلام قرار داد و رفت. آیا این ریشه تعزیه نیست؟ آیا ریشه به هیجان آوردن حزنها نیست؟ آیا این کار امام علیه السلام عین روضه است.
شما میگویید ممکن است عامیانه بیان کردن لطمهای بزند. اما من منظورم سخن عوامانه گفتن نیست، نگاه کنید ما فرهنگ مردم را میگیریم و در سبک شعری«طرز تازه» یا همان سبک هندی صیقلی تازه به آن میدهیم. دستهگلی، بلوری، الماسی از آن میتراشیم و دوباره به خود مردم تحویل میدهیم. این است که در طرز تازه وقتی مخاطبین شعری را میشنوند، میگویند که این را که ما میدانستیم، لذا احساس صمیمی بودن در شعر میکنند. احساس سهیم بودن در سروده شدن شعر میکنند.
اگر مرثیه هم در این وادی قرار بگیرد مستمع واقعاً آن شعر را با جان میپذیرد. در سبک هندی؛ مثلا صائب تبریزی(ره) میگوید: اظهار عجز پیش ستمگر ز ابلهیست/اشک کباب موجب طغیان آتش است. این تصویر را هم در اروپا دیدهاند و هم در آمریکا، هم در آسیا، آفریقا و در همه جا. این ملموس است. این فرهنگ از مردم گرفته شده.
میگویند: المعانی مطروحه فیالطریق، آنچه که در راه افتاده، آنچه که دست مردم است. تو آن را بردار و از آن شعر بساز و تحویل مردم بده.
نظیرینیشابوری میگوید: دست طلب چون پیش کسان میکنی دراز/ پل بستهای که بگذری از آبروی خویش، آیا یک منبر 10 ساعته در مَذمتِ استقراض میتواند به مردم بفهماند که قرض گرفتن خیلی هم خوب نیست؟ اما یک بیت شعر در جان مردم مینشیند. حالا اگر این مهم در مرثیه هم اتفاق بیفتد، یعنی این طرز تازه در مرثیه اگر اتفاق بیفتد، من فکر میکنم مستعمین این اشعار مدح و مرثیه را بیشتر قبول میکنند تا اینکه ما بخواهیم مرثیه را در سبک عراقی یا در سبک مثلا ترکستانی پی بگیریم. آنها نمیتوانند در مرثیه موفق باشند، ما بیاییم مثلا موفقترین مرثیهها را در سبک عراقی نگاه کنیم، باز هم نسبت به زبان طرز تازه، دچار کم و کاستیهایی قطعاً هستند.
اما وضع امروز ما این مطلب را که میفرمایید ندارد. به نظر شما چه اتفاقی افتاده که اشعار مرثیه ما به وضعیت فعلی رسیده است. به جایی که امروز اشعار مرثیه سرودن بیش از هر چیزی یک نوع رقابت در فضای ساخت موزیک پاپ و اینها شده. واقعا علت ماجرا چیست؟
بعضی از شعرا با بعضی از مداحان مرتبط میشود و شعرای نوپا در این ارتباط ، میبینند که مثلاً مداح طالب شعر فاش است و میخواهد صفر تا صد مجلسش فاصلهاش کم و کوتاه شود، مثلا اگر از صفر تا صد با شعر فاخر در نیمساعت اتفاق میافتد، با شعر فاش در ده دقیقه؛ شاید حتی کمتر.
پس ذائقه مردم هم به نوعی در این ماجرا دخیل است؟
بله. اما یک علت درونی هم داریم؛ علت درونی هم برمیگردد به ناتوانی شاعر. او با مداحی در ارتباط است که می گوید مستمع شعر در لفافه را نمیفهمد، شعر استعاری، شعر تخیلی را، شعر عاطفی، شعر پیچیده در لفافه را نمیفهمد و باید فاش سخن بگوییم. این غلط است. مثلا شما خاطرات صدرالدین عینی را بخوانید، او در تاجیکستان یا ارمنستان امروز بوده و میگوید در آن سرزمین جفترانان یعنی کسانی که زمین را شخم میزدند، در تاریکی شب برای اینکه از سلامت خود باخبر باشند، چون فاصله شان از هم زیاد بوده، با هم بیت شعر پاسکاری میکردند، یک بیت در نوای دشتی را این یکی میخوانده و یک بیت هم دیگری میخوانده. چه میخواندند؟ خودش ذکر میکند و میگوید: از بابا بیدل میخواندند، از بابا حافظ میخواندند. میگوید برخی از اینها مثلاً از سعدی میخواندند. آیا سطح سواد امرزو بالاتر است یا 250 سال پیش که این خاطرات ثبت شده؟ قطعا سطح سواد ما بالاتر است، اما ما مخاطب را متهم میکنیم به بیسوادی؛ این اتفاق در حوزة ادبیات ما حتی در حوزه داستان و رمان هم می افتد. رماننویسان ایران وقتی میخواهند یک داستانکی در یک داستان بلند بیاورند آن را توضیح میدهند. چرا؟ میگویند مخاطب شاید نفهمد. اما شما مثلا در حوزه داستان مثلاً آمریکا،در اروپا، رمانهای آنها را نگاه کنید، صرفا داستان میگویند. مثلا نمیگوید که قصد محمد سهرابی اینجای داستان که این فنجان را گذاشت آن طرف میز چیست. صرفا داستان میگوید. متاسفانه الان در ایران اینطوری نیست. بعضیها مخاطب را خنگ فرض میکنند.
جناب سهرابی امروز در شعر آئینی و مداحی های آن شاهدیم اشعار رفته به سمت مدح شعر و خود آدمها به جای اهل بیت؛ اشعار بیشتر توصیف خودشان است که من چنین هستم و چنان هستم! این زیاد از حد شده است. نظر شما چیست. حس نمی کنید مجالس شعرخوانی ما از مدح اهل بیت علیهمالسلام فاصله گرفته است؟
آن سخن هم نمک کار خودش را دارد، اما اینکه مثلا گفتن اینکه مدح به حاشیه رفته را نمیپسندم به نظر من نشات گرفته از اینجاست که ما معشوق و مشخصاتش را نمیدانیم.
همین باعث خواندن «روضه فاش» نمی شود؟
روضه فاش را میخوانیم چون از عظمت اباعبدالله علیه السلام بیخبریم، اباعبدالله علیه السلام جای خود، ما زهیربن قین علیه السلام را هم نمیشناسیم. در مرثیه باید از جلالت یاد کنیم. حتی شما در لغتنامه هم مراجعه کنید مرثیه تعریفش این است: ذکر خوبیهای متوفی و گریستن بر او. ذکر عظمت متوفی و گریستن برای او. مرثیه این است، اما الان کجا در روضه امام حسین علیه السلام عظمت اباعبدالله علیه السلام را ذکر میکنیم؟ شاعرها از این مباحث فاصله گرفتهاند. دلیلش هم این است که یا مقتل نمیخوانند یا پای منبر نمینشینند. شاید هم مطلوب مداح این است، یا مثلا مستمع اینطور میطلبد. با شعر فاش حالت هیجانی مجلس دفعتاً صورت میگیرد، ولی بسیاری از افراد با سردرد و پریشانی و انزجار به منزل میروند و آن شکفتگی مطلوب بعد از روضه اباعبدالله علیه السلام دیده نمیشود.
ـ امسال بعضی از شاعرانی که به این روال موجود انتقاداتی داشتند، انتقاداتشان را در قالب شعر گفته بودند. ولی هجمه بدی علیه آنها اتفاق افتاد. این به معنی بسته شدن باب اصلاح رویه ای که می گویید نیست؟
برخی گفته بودند گریه برای امام حسین علیه السلام بس است، و حالا دیگر زمان تعقل و تفکر و شعور است. این حرفها از کجا در میآید؟ این حرفها قطعا از جایی کنترل میشود، قطعا دارد اداره میشود. این یک حرف عادی نیست. یا گوینده آگاه است که دارد به کسی کمک میکند، به جریانی کمک میکند، یا ناآگاه است، در هر صورت باید ملتفت معنا شود. مگر امام خمینی رحمهالله، نگفت ما هر چه داریم از این محرم و صفر است و هر چه داریم از این بر سر و سینه زدنهاست و از اشک و گریه برای امام حسین علیه السلام است. آیا انقلاب اسلامی را فلسفه امام خمینی پیروز کرد یا حکمتش؟ یا روضهخوانیاش؟
ما باید ملتفت باشیم که واقعا این بیانصافی است که نان امام حسین علیه السلام را بخوریم، نان انقلاب را بخوریم و زیر بیرق کسی دیگر سینه بزنیم. این خیلی بیانصافی است.
ما از «آرمان رنو» مسیحی شاعر فرانسوی قصیدهای بلند در مدح اباعبدالله علیه السلام میبینیم:
امروز روز اشک و حسرت است
روز پوشیدن لباسهای عزاداری است
روزی که مردم هیاهو و شور دارند
پیرامون تابوتی طبق یک رسم
زیرا امروز روزی است که شخص درستکار
و روشن ضمیری،کسیکه که محبوب است
در بین هر پیامبر بزرگی
حسین پسر فاطمه
بعد از پدرش، بعد از برادرش
هر دوتا کنون شهید و مقدس
تحت حکومت مستبد
بدست قاتلان کشته شدند .
یارانش هفتادو دو تن بودند
اطفال و همسرش را
در پشت تپه ای جای داده بود
دشمنانش ده هزار تن بودند
زیر آسمان گرم
بدون هیچ آبی
جهان ده روز این منظره را با خود داشت
و مردان پیروزی را به دست می آوردند
کودکان آب می خواستند
سرانجام، تکه تکه شده، غیر قابل تشخیص
وحسین بر زمین غلتان
خون توسط ماسهزار، نوشیده شد
در صحرای کربلا
از زمان بامداد،همه حیوانات
گریه می کنند در بیشه زار؛ و از آسمان
قطرات بر سرمان فرود میآیند
و تلخند شبیه نمک
تنها گریه نمیکنم،من حسرت میبرم
به کسی که به عشق خدا
رنج کشید و زندگیش را فدا کرد
در سرزمین کربلا
تا «چارلز دیکنز» که گفته است من در احوالات امام حسین علیه السلام دقیق شدم و دیدم وقتی پسر شش ماهه خودش را به میدان برده دانستم که او برای حکومت نمیجنگیده. اینها را ارمنیها گفتهاند. باصطلاح روشنفکران ما چه میگویند؟
ما که نان روضه امام حسین علیه السلام را خوردیم و فربه شدیم و به پول و منصب هم رسیدیم، یادمان نرود که سیلیاش را دخترهای امام حسین علیهمالسلام خوردهاند. الان کسی نماز شب هم بخواند روی فرش دستباف میخواند. ما نان امام حسین را داریم میخوریم، زحمتش را حضرت زهرا سلام الله علیها کشیده. این بیاحترامی است که بیاییم و بگوییم که بس است دیگر، گریه بس است، حالا بیاییم به تعقل و تفکر. بنشینیم بیبنیم امام حسین علیه السلام چرا کشته شد. این بیصفتی است. این یک پُز روشنفکرانه است که فقط ظاهرش خیلی شیک است. اما باطن آن پوسیده.
آقایان روشنفکر چرا یک کلام راجع به خمس و زکات صبحت نمیکنند و گیر نمیدهند؟ چون هدایت قطعی و آنی مردم مستقیما در پرداخت خمس و زکات نیست. خمس خودبهخود کشتی نجات نیست. خمس و زکات زبان ندارند تا بیان حقیقت کنند. اما مدح امام حسین علیه السلام خودش زبان است. آیا راجع به ماه مبارک رمضان چه کسی صحبت کرده است؟ راجع به عید قربان و فطر، چه کسی صحبت کرده؟ اما تا محرم میخواهد از راه برسد، همه قلم به دستها و روشنفکرها با خودنویسهای مارک لندن صف می شوند که چطور کشته شدن امام حسین علیه السلام را نگویید، والله العلیالاعظم امام رضا علیه السلام چطور کشته شدن آن مولا و سرور را خیلی فاش بیان فرموده اند. امام صادق علیه السلام فرمودهاند آنطوری که در قوم و قبیله خودتان روضه میخوانید برای ما روضه بخوانید.
شخصی رفت محضر اما هشتم علیه السلام، با رفیقش بود. آقا فرمودند رفیقت کیست؟ گفت اهل فلان جاست و شغلش این است. فرمودند نه؛ یک کار دیگری هم دارد، آن را بگو. گفت محرمها که میشود شعر میگوید برای حضرت حسین علیه السلام، مرثیه میخواند. طرف خودش را جمع و جور کرد. خب محضر امام است، خواست مودبتر بنشیند و مودبتر بخواند. آقا فرمودند نه؛ همانطوری بخوان که در روستا و شهر خودتان میخوانی.
چرا تا محرم میخواهد بیاید همه روشنفکرها از خانه میآیند بیرون، خودنویسهای طلا را درمیآورند، یادشان میافتد که بله. چرا؟ چون که هدایت مردم به دست امام حسین علیه السلام است. جالب است که برخی از آقایان اگر نماز یک مسجدی به خاطر عزاداری امام حسین علیه السلام دیر شود صدایشان در میآید که آقا نماز دیر شد، نیم ساعت نماز ظهر به تاخیر افتاد و الان خدا صاعقه عذاب را بر ما نازل میکند.
امام حسین علیه السلام بالاتر است یا مؤمن روزه دار؟ 30 روز در ماه رمضان همه دو ساعت بعد از اذان نماز میخوانند، کسی چیزی میگوید؟ نه. اما صدایشان برای نماز ظهر عاشورا در میآید. که چه؟ که بعله آقا فریضه خدا دیر انجام شد.
منبع:مهر
211008
چرا از حاج احمد بابایی بهره نمی گیرید ؟؟؟؟
از شعرای خوب آئینی کشور که از دوستان صمیمی حاج محمد هم می باشند !!!
مقالات فراوانی از ایشان در سایت های مختلف از جمله تسنیم و روزنامه کیهان با موضوعات مداحی ؛ شهدا ؛ انرژی هسته ای و مدح و منزلت اهل بیت علیهم صلوات الله به چاپ رسیده است ...
اگر مایل بودید شماره ایشان محضر استاد سهرابی موجود است ...
یا علــــــــــــــــــــــــــی ...
hasanjan.blogfa.com
یا علی ...