۰۷ آذر ۱۴۰۳ ۲۶ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۲۷ : ۱۴
عقیق: (وَ أَذِّن فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوكَ رِجَالا وَ عَلَي كُلِّ ضَامِر يَأْتِينَ مِن كُلِّ فَجّ عَمِيق) (حج: 27); و در ميان مردم براي (اداي) حج بانگ برآور تا (زائران) پياده و (سوار) بر هر شتر لاغري كه از هر راه دوري مي آيند به سوي تو روي آورند.
بانگ دعوت ابراهيم خليل(ع) از بام تاريخ به گوش مي رسد كه همه انسان ها را به انجام فريضه حج دعوت مي كند. ابراهيم، برپاكننده بيت العتيق، با دستان آسمانيش خانه اي ملكوتي بنا مي كند كه دل هر بيننده اي را مجذوب عظمت و معنويت خود مي كند. تاريخ كعبه، تاريخ فراز و فرود پرستش خدا در زمين مي باشد. زماني عده اي با كمال خلوص و صفاي دل در كنار آن به بندگي و عبادت مشغول بودند و آنجا را براي زائران و مجاوران آماده مي كردند، زماني عده اي كعبه را بت كده خويش كرده و پرستش هوا و هوس مي كردند; دوباره كعبه از وجود چنين الهه هاي دروغين پاك گرديده و پرستش گاه دوباره خداپرستان گرديده است.
شهر مكه در عصر جاهليت، مركز تجاري، و از اين رو، مورد توجه بود و از اقصي نقاط عالم براي خريد و فروش بدان مكان مي آمدند. در عين حال، اين شهر براي جهانيان آن زمان، داراي ارج و منزلتي معنوي نيز بوده است. آيات و روايات به روشني بيان مي كنند كه اين شهر مركز معنوي بوده و كعبه ارج و منزلتي خاص نزد اقوام مختلف داشته است. براي مثال، به دو نمونه اشاره مي كنيم:
الف. آيه 27 سوره حج بيان مي كند كه حضرت ابراهيم(عليه السلام) مأمور به دعوت مردم آن زمان به انجام مراسم حج شده است.
ب. آيه 96 سوره آل عمران مي فرمايد: (إِنَّ أَوَّلَ بَيْت وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبَارَكاً وَ هُدًي لِّلْعَالَمِينَ.)اين آيه به گفته برخي از مفسّران هم دلالت بر جنبه معنوي كعبه مي كند و هم جنبه مادي آن; يعني، واژه «مباركاً» (خير كثير) بر جنبه مادي اشاره دارد و واژه «هدي للعالمين» بر جنبه معنوي.
اين مقاله در صدد است اين مسئله را پي گيري كند كه تا چه اندازه از نظر اسناد و مدارك تاريخي اين امر قابل تأييد و اثبات است. از اين رو، مقاله ابتدا به جايگاه كعبه در نزد ملت هاي آن زمان مي پردازد و سپس، به جايگاه كعبه نزد اديان و مذاهب مطرح در عصر جاهلي نظر خواهد افكند.
كعبه نزد ملت ها
1. اعراب
پيش از ظهور اسلام، خانه خدا نزد اعراب ارج و منزلتي رفيع داشت و براي عرب هيچ معبدي همانند كعبه داراي عظمت و منزلت نبود; زيرا آن را خانه خدا مي دانستند1 و از هر سو به زيارت آن مي آمدند و آن را بناي ابراهيم خليل(عليه السلام)مي دانستند. حج جزو دين عرب بود كه با عامل توارث در بين آن ها باقي مانده بود.2 حتي مي گويند كعبه پيش از اسلام، در طول 27 قرن نزد اعراب داراي جايگاهي رفيع بوده است.3
از جمله شواهد بر اين مسئله، قرار دادن بت هاي بزرگ در كعبه بوده است.4 در واقع، چون كعبه براي اعراب داراي ارزش و منزلتي رفيع بوده، بت هاي بزرگ خود را در آن قرار مي دادند و با تعظيم كعبه، آن بت ها را نيز تعظيم مي كردند.
2. ايرانيان
كعبه در نزد اقوام مختلف ايراني داراي ارج و منزلتي خاص بود و اسلاف ايرانيان (فُرس) براي زيارت كعبه و طواف آن عازم سرزمين حجاز مي شدند و براي كعبه هدايا مي فرستادند. براي نمونه، ساسان فرزند بابك اردشير حج بجا آورد و آب زمزم را مزمزه كرد. حتي گويند به خاطر همين، چاه زمزم به «زمزم» معروف گشته است.5
در اشعار عربي قديم چنين آمده است:
زمزمت الفرس علي زمزم***و ذاك من سالفها الاقدم
اين بيت خود گواه بر رواج داشتن زيارت كعبه و نوشيدن از چاه زمزم است. بعضي از شعراي ايراني پس از ظهور اسلام، زيارت و طواف كعبه را پيش از اسلام براي خود افتخار مي دانستند مانند:
و مازلنا نحج البيت قدماً*** و نلقي بالاباطح آمنين
و ساسان بن بابك سارحتي***اتي البيت العتيق يطوف دني
فطاف به، و زمزم عند بئر***لاسماعيل تروي الشارين
همچنين در تاريخ آمده است كه ايرانيان هداياي نفيسي براي كعبه مي فرستادند. مثلا، ساسان بن بابك دو غزال از طلا و شمشيرهايي از جواهر، و طلاجات زيادي براي كعبه فرستاد.6
شايد دليل تعظيم و احترام حج توسط ايرانيان بدين خاطر باشد كه بعضي از ايرانيان گمان مي كردند روح هرمز در كعبه حلول كرده و شايد به همين دليل طواف و حج آن را بجا مي آوردند.7
3. يمني ها
يمني ها مانند ساير مللي كه با سرزمين حجاز در ارتباط بودند، براي كعبه اهميت و ارزش خاصي قايل بودند و براي انجام مراسم حج بدان سرزمين مسافرت مي كردند.8 در تأييد اين مسئله نيز مي توان گفت:
الف. در سنگ نوشته هايي كه در مسجدالحرام ديده شده است، به نوشته هايي برمي خوريم كه نشانگر اين است كه قبايل يمني در ايام جاهلي حج بجا مي آوردند و ارتباط آنان با مكه بسيار وثيق بوده است. فكتور سحاب چنين نقل مي كند: «ان الفا كهي لاحظ كتابة علي الحجرالاسود فدونها رسماً و كانت فيها حروف من ابجدية عربية جنوبية قال كستر انهاحميرية و انها تدل علي ان القبائل اليمنيه كانت تحج مكه في الجاهلية و ان العلاقات بين مكة و اليمنين كانت وثيقة.»9
ب. مسئله پوشش كعبه، كه يك سنت ديرينه مي باشد،به اسعد ابوكرب كه از اهالي تبع از قبائل يمن مي باشد برمي گردد.10 و اين امر خود گواه بر ارج و منزلت كعبه نزد آنان است.
ج. شواهدي وجود دارد كه طلسي ها، كه بين حمس و حلّه زندگي مي كردند، براي زيارت به مكه مي آمدند. يكي از محققان چنين آورده: «تتحدث المصادر الاسلامية العربية عن منزلة الطلس و هولاء هم سائر اهل اليمن و اهل حضر موت و عك و عجيب و اياد بن نزار... و كان الطلس في قول ابن حبيب»11: يصنعون في احرامهم ما تصنعه الحلة و يصنعون في ثيابهم و دخولهم البيت ما يصنه الحمس و كانوا لايتعرون حول الكعبه و لايستعيرون ثياباً و يدخلون البيوت من ابوابها و كانوا لايئدون نباتهم و كانوا يقفون مع الحلة و يصنعون ما يصنعون.
و لاشك في ان عقيدة الطلس التي كانت قائمه برضوح قبيل الاسلام تدعل علي ان اليمنيين الذين دانت لهم العرب طويلا و تزعموا قوافل التجارة احقاباً من الزمن اعترفوا لمكة بالزعامة الدينية و السياسة و التجارية في اواخر القرن الميلادي السادس علي الاقل و ربما مبدا هذا الاعتراف نشأ بعد سقوط مملكة الحمييرين في سنة 525 م و تعاظم لدي هزيمة ابرهة و زوال الحكم الحبشي هناك.12
4. روميان
نزد روميان نيز كعبه داراي قداست و منزلتي خاص بوده است. فاكهي در كتاب اخبار مكه به نقل از يكي از اسراي مسلمان، كه در سرزمين روم اسير بود، چنين مي نويسد: مرا نزد پادشاه بردند، او از من پرسيد: از كدام شهري؟ پاسخ دادم از شهر مكه هستم. گفت: آيا «هزمه جبرئيل» را مي شناسي؟ گفتم آري. پرسيد: آيا «بره» را مي شناسي؟ پاسخ دادم: آري. گفت: آيا نام ديگري براي آن به ياد داري؟ گفتم: آري، امروز به زمزم شهره است. اين اسير مسلمان مي افزايد: آن گاه پادشاه از بركت زمزم سخن گفت و افزود حال كه چنين مي گويي، ما در كتاب هايمان خوانده ايم كه اگر به مقدار كف دست از آن آب بر سر بريزد هرگز خوار و ذليل نمي گردد.13
همچنين نقل شده وقتي كه اسكندر بر اهل مكه (خزاعه) غلبه پيدا كرد و آن ها را از مكه بيرون كرد، حج بيت الله بجا آورد.14
فاكهي از مجاهد نقل مي كند: به سرزمين روم رفتيم، در آنجا راهبي بود كه در شب ما را منزل داد. او از ما پرسيد: آيا در ميان شما كسي هست كه از شهر مكه آمده باشد؟ گفتم: بله. گفت: آيا مي داني ميان زمزم و حجر چقدر فاصله هست؟ گفتم: نمي دانم، مگر از روي حدس و تخمين بگويم. گفت: اما من مي دانم، آب زمزم از زير حجر جاري است و اگر نزد من يك مشت از آن آب باشد، دوست تر دارم تا تشتي از طلا داشته باشم.15
اين اخبار و امثال آن بيانگر اين است كه كعبه براي مردم روم داراي قداست و ارزش خاص بوده است.
كعبه نزد اديان و امت ها
به طور كلي، كعبه در كتاب هاي پيشينيان داراي جايگاه خاصي بوده است. ارزقي از قول وهب بن منبه آورده است كه كتاب هاي گذشتگان از خواص زمزم سخن گفته اند. وي مي افزايد: سوگند به آنكه جان وهب در دست اوست، هر آنكه از زمزم سير بنوشد، درد از او برطرف گردد و شفا يابد. نظير آن را از قول كعب الاحبار و كتب پيشين نيز آورده است.16
براي روشن شدن جايگاه كعبه در اديان مختلف، نگاهي گذرا به اديان بزرگ زمان جاهلي مي افكنيم:
1. يهود
يهوديان كعبه را تعظيم مي كردند و آن را معبدي مي دانسته و در آن خدا را طبق دين ابراهيم عبادت مي كردند. شواهدي بر اين امر وجود دارد:
1. طبق قولي چاه زمزم به خاطر مزمزه يهود و مجوس از آب آن، به زمزم معروف گشته است. اين خود شاهدي بر اين است كه يهوديان براي زمزم و در نتيجه، كعبه ارج و منزلت قايل بوده اند.17
2. در كعبه نقاشي ها و تمثال هايي آويزان بوده است; از جمله، تمثالي از حضرت ابراهيم و اسماعيل كه تيرهايي از قمار در دست داشتند. اين تمثال ها تا زمان فتح مكه در كعبه آويزان بوده است.18
2. نصارا
نزد نصارا نيز كعبه به عنوان محل عبادت خداوند تلقّي مي شد. ايشان براي كعبه ارج و منزلتي خاص قايل بودند. شواهدي چند بر اين امر تأكيد دارند.
1. از ابن عباس روايت شده است: «ان الحواريين كانوا اذا بلغوا الحرم نزلوا يمشون حتي يأتوا البيت» يا از ابن زبير روايت شده كه: «ان الحواريين خلفوا نعالهم حين دخلوا الحرم اعظاماً ان ينتعلوا فيه.»19
2. كساني كه پيش از سال فتح مكه، داخل كعبه را ديده اند، گويند: تمثال حضرت مريم و حضرت عيسي(عليهما السلام) در آن نصب بوده و عيسي در دامن مادر نشسته بود.20 اين مطلب را بيشتر رواياتي كه فتح مكه را گزارش كرده اند، بيان شده است.
ممكن است گفته شود كه چرا تماثيل حضرت عيسي و مريم(عليهما السلام) در كعبه آويزان بوده با اينكه كعبه در آن زمان جايگاه بت ها شده بود. در پاسخ بايد گفت: از جمله علت هايي كه عرب جاهلي بت ها را در كعبه قرار مي دادند، نه بدين خاطر بود كه خدا را قبول نداشتند، بلكه بت ها را به عنوان شفيعان خود در خانه خدا (كعبه) قرار مي دادند تا به درگاه الهي براي آن ها شفاعت كنند. در واقع، بت ها واسطه بين خدا و مردم بودند. علت ديگر اين بود كه آن بت ها را به عنوان الهه هاي خود مي پنداشتند. با اين بيان، بعيد نيست كه تمثال حضرت عيسي و مريم در كعبه بوده باشند; زيرا مسيحيان نيز به وسيله آن تمثال ها به خدا مي رسيدند و حتي از اين بالاتر اينكه، آن ها را الهه هاي خود مي دانستند، چنان كه اين آيه كريمه بر آن دلالت مي كند: (اتَّخِذُونِي وَأُمِّيَ إِلَـهَيْنِ مِن دُونِ اللّهِ.)(مائده: 116)
در اين صورت، معلوم مي گردد كه كعبه نزد مسيحيان دست كم براي عده اي كه با حجاز در ارتباط بودند، داراي ارج و منزلتي رفيع بوده است.
3. هندو
هندوها معتقدند كه روح در «سينا»، كه اُقنوم سوم از ثالوث بوذي است، هنگامي كه با همسر خود از شهرهاي حجاز ديدار مي كرد در حجرالاسود حلول كرده است.21 به همين دليل، هندوها براي كعبه مقامي رفيع قايل بوده و آن را معبدي براي خود به حساب مي آوردند.
4. صابئين
صابئين نيز به فضل و قداست كعبه معترف بودند.22 صابئين از فرس و كلدانيان معتقدند كه كعبه يكي از خانه هاي مقدس هفت گانه است. دومين آن «مارس» است كه بر بالاي كوهي در شهر اصفهان قرار دارد. سوم بناي «مندوسان» است كه در بلاد هند واقع شده است. چهارم «نوبهار» است كه در شهر بلخ قرار دارد. پنجم «بيت غمدان» در شهر صنعاء مي باشد. ششم «كاوسان» است كه در شهر فرغانه خراسان واقع شده است. هفتم خانه اي است در بالاترين شهرهاي چين. گفته شده كه كلدانيان معتقد بودند كعبه خانه زحل است; چون قديمي بوده و عمر طولاني كرده است.23
همچنين قاضي عبدالجبار نقل مي كند كه صابئين خانه هايي را براي عبادت به عدد هفت ستاره ساخته اند و مدعي هستند كه بيت الله الحرام يكي از آن هاست. علت اينكه اين بيت باقي مانده، اين است كه بيت زحل رمز بقا و ثبات مي باشد.24
شاهد ديگر بر اين مسئله اين است كه حضرت ابراهيم از پيامبران بزرگ مورد پذيرش صابئين مي باشد. از اين رو، بعيد نيست كه آن ها كعبه اي را كه به دست مبارك حضرت ابراهيم ساخته شده است بزرگ شمرند.
در پايان لازم است به اين مسئله اشاره شود كه بعضي از مورّخان و محققان،25 در مورد جايگاه كعبه نزد ساير ملل و اديان مي گويند: تمام اين مطالبي كه گفته شده برآمده از روايات مي باشد و ما دليل و سند تاريخي بر آن نداريم. از سوي ديگر، عواطف نقش زيادي در ظهور اين روايات داشته اند.
ولي شايد نتوان ادعاي اين محققان را به طور كامل در تمام موارد پذيرفت; زيرا اولا، تمامي اين اديان كه ذكر شدند از اديان سامي هستند و براي حضرت ابراهيم(عليه السلام) اهميت شاياني قايلند و از سوي ديگر، بر اساس كريمه 70 سوره حج كه در صدر مقاله آمده است، حضرت ابراهيم مأمور به دعوت همه مردم براي انجام مراسم حج بوده است. از اين رو، بعيد نيست كه آن ها براي كعبه اهميت قايل باشند.
ثانياً كعبه محل عبادت خدا بوده است و اغلب اين اديان به خداوند اعتقاد داشته اند. در نتيجه، بعيد نيست كه آن ها هم در بيت الله الحرام به عبادت خداوند مي پرداختند.
ثالثاً، رواياتي وجود دارند كه بيان مي كنند پيامبران پيشين براي كعبه اهميت قايل بودند و طواف آن را بجا آورده اند. از اين رو، بعيد نيست كه پيروانشان نيز از آن ها تبعيت كرده باشند.
رابعاً، در برخي موارد سند تاريخي بر مسئله وجود دارد كه در مقاله بدان اشاره شده است. خلاصه اينكه، كعبه در بين اقوام و اديان گوناگون در ايام جاهلي داراي جايگاه رفيع بوده است.
پي نوشت ها:
1ـ محمدفريد وجدى، دايرة المعارف القرآن الرابع عشر، ج 8، ص 146.
2ـ سيد محمدحسين طباطبائى، تفسير الميزان، ج 3، ص 559 ذيل آيه 96ـ97 آل عمران.
3ـ محمد رشيدرضا، تفيسر المنار، ج 10، ص 421.
4ـ حسن ابراهيم حسن، تاريخ الاسلام، ج 1، ص 47.
5ـ شهاب الدين ابى عبدالله ياقوت بن عبدالله الحموى، معجم البلدان، ج 4، ص 529.
6ـ مسعودى، مروج الذهب، ج 1، ص 241.
7ـ محمدهادى امينى، تاريخ مكه، ترجمه محسن آخوندى،، ص 58 / محمدفريد وجدى، پيشين، ج 8، ص 148 / محمد رشيدرضا، پيشين، ص 421 / سيد محمدحسين طباطبائى، پيشين، ص 559.
8ـ فكتور سحاب، ايلاف القريش رحلة الشتاء و الصيف، ص 308.
9ـ همان، ص 177.
10ـ محمدهادى امينى، پيشين، ص 58ـ60 / جواد على، المفصل فى تاريخ العرب قبل الاسلام، ج 4، ص 17.
11ـ محمدبن حبيب بغدادى، المحبر، ص 179ـ181.
12ـ فكتور سحاب، پيشين، ص 306.
13ـ محمدتقى رهبر، اخبار مكه، ج 2، ص 39، به نقل از مجله ميقات حج، ش 31، ص 95.
14ـ ابوحنيفه دينورى، اخبارالطوال، ص 33 و 34.
15ـ محمدتقى رهبر، پيشين، ج 2، ص 48 به نقل از مجله ميقات حج، ش 31، ص 94.
16ـ همان، ج 2، ص 53ـ50.
17ـ شهاب الدين ابى عبداللّه ياقوت بن عبدالله الحموى، پيشين، ج 4، ص 529.
18ـ محمدهادى امينى، پيشين، ص 58 / محمدفريد وجدى، پيشين، ج 8، ص 146ـ148 / سيد محمدحسين طباطبائى، پيشين، ج 3، ص 559 / محمد رشيدرضا، پيشين، ج 10، ص 421 / شيخ حسين محمدبن الحسن الديار بكرى، تاريخ الخميس فى احوال انفس نفيس، ج 2، ص 85.
19ـ شيخ حسين محمدبن الحسن الديار بكرى، پيشين، ج 1، ص 108.
20ـ محمدفريد وجدى، پيشين، ج 8، ص 147 / محمد رشيدرضا، پيشين، ج 10، ص 421 / گوستاو لوبون، تمدن اسلام و عرب، ص 98ـ99، ترجمه سيد هاشم حسينى / مجله ميقات حج، ش 8، ص 90.
21ـ محمدهادى امينى، پيشين، ص 57 / محمدفريد وجدى، پيشين، ج 8، ص 146 / سيد محمدحسين طباطبائى، پيشين، ج 3، ص 559 / محمد رشيدرضا، پيشين، ج 10، ص 421.
22ـ شهاب الدين ابى عبدالله ياقوت بن عبدالله الحموى، پيشين، ج 4، ص 529.
23ـ سيد محمدحسين طباطبائى، پيشين، ج 3، ص 559.
24ـ قاضى عبدالجبار، المغنى فى ابواب التوحيد، ج 5، ص 152، به نقل از: يعقوب جعفرى، پژوهشى درباره صابئين، ص 158.
25ـ جواد على، پيشين، ج 4، ص 17.
منبع: شفقنا
212009