کد خبر : ۹۹۵۵۳
تاریخ انتشار : ۲۲ شهريور ۱۳۹۷ - ۱۲:۱۹

منبر چگونه می‌تواند به سیاست ورود کند؟

توجه به مسائل سیاسی و اجتماعی در تبلیغ دینی از امور سهل و ممتنع و ظریفی است که در صورت بی‌دقتی لازم ممکن است منجر به انحراف منبر از اهداف و کارکردهایش شود. در گفت‌وگو با حجت‌الاسلام محمدمهدی ماندگاری این مساله را مورد بحث قرار داده‌ایم.

عقیق: نحوه ورود منبر به مسائل سیاسی و اجتماعی چگونه باید باشد که از طرفی به دام سیاسی‌کاری و جناح‌‌بازی نیفتد و از طرف دیگر دچار سکولاریسم و جدایی دین از سیاست نشود؟
اگر ما فقط کلیات را بیان کنیم و این کلیات را بر مسائل روز تطبیق نکنیم، سر از سکولاریسم درمی‌آوریم. اگر از کلیات دین هم چیزی نگوییم سیاسی‌کاری کرده‌ایم. قاعده این است که وقتی ما کلیات دین را بیان می‌کنیم، تطبیق با مسائل روز را با وقایع تاریخی داشته باشیم. مثلاً وقتی امام حسین؟ع؟فرمودند مثل من با مثل یزید بیعت نمی‌کند، باید بگوییم امروز مثل یزید و مثل امام حسین؟ع؟ کیست. مکتب اهل بیت و مکتب دشمنان اهل‌بیت را باید در قالب جریان حق و باطل معرفی کرد. بهترین راهی که می‌توانیم نه سیاسی‌بازی کرده باشیم و نه به دام سکولاریسم افتاده باشیم، این است که جریان حق و باطل را خوب از دل آیات و روایات دربیاوریم و در مصادیق تاریخی که تطبیق می‌کنیم، بر مصادیق امروز هم تطبیق کنیم. امام حسین؟ع؟ که فرمودند آیا نمی‌بینید به حق عمل نمی‌شود و از باطل نهی نمی‌شود، باید بگوییم امروز کدام حق است که به آن عمل نمی‌شود و کدام باطل نهی نمی‌شود. باید معروف و منکر را بشناسانیم که هدف قیام امام حسین؟ع؟ همین بوده است.
ورود به مصداق امروزی قطعاً بحث‌برانگیز می‌شود.
شما می‌توانید بگویید قطعاً مصداق یزید امروز این است؛ یا می‌توانید در قالب سؤال مطح کنید. مثلاً بگویید فکر نمی‌کنید که مصداق یزید و امام حسین؟ع؟ امروز این باشد؟ اگر در قالب سؤال مطرح شود شاید تنش کمتری ایجاد کند. چون ما نگاه اخلاقی سیاسی داریم. مثلاً حر به محضر امام حسین که رسید عذرخواهی کرد و گفت ببخشید که من در مقابل شما قرار گرفتم و وظایفم را در برابر شما انجام ندادم. امروز هم ما می‌توانیم بپرسیم آیا فکر نمی‌کنید امروز ما هم در این چهل سال انقلاب باید از امام حسین و امام زمان عذرخواهی کنیم که وظایف‌مان را به خوبی انجام ندادیم؟ ما هم نباید مثل حر با واسطه حضرت ابالفضل به محضر امام زمان برویم و توبه کنیم؟ که اگر کوتاهی‌های ما نبود شاید وضعیت انقلاب و نظام بهتر بود. این در قالب یک بحث اخلاقی و سیاسی جای می‌گیرد که شائبه سیاسی‌کاری هم در آن نیست.
در این زمینه می‌توانید مثال بزنید؟ چون بعضی از محتواهای منبری‌های معروف طوری است که فرقی نمی‌کند 40سال بعد از انقلاب مطرح شود یا در زمان انقلاب یا حتی هزار سال قبل. در واقع هیچ پیوندی با زمینه تاریخی ندارد.
عرض کردم اگر محتواهای ما فقط کلیات تاریخ و اعتقادات و احکام باشد، همین‌طور است که شما می‌فرمایید. اما ما باید بر مسائل امروز و حتی فردا هم تطبیق بکنیم. مثلاً من می‌گویم عاشورا، انقلاب و ظهور در یک خط هستند. من که امروز به وظایفم عمل می‌کنم، اگر دیروز هم بودم در جبهه امام حسین قرار می‌گرفتم و اگرفردا هم باشم در جبهه امام زمان قرار می‌گیرم. اما اگر امروز هم از انجام وظایفم طفره می‌روم، دیروز هم اگر بوده به‌نحوی در کربلا حضور پیدا نمی‌کردم و فردای ظهور هم امام زمان را تنها خواهم گذاشت. حق و باطل را نباید مانند یک «نقطه» معرفی کنیم، بلکه باید مانند یک «خط» معرفی کنیم. خطی که از زمان حضرت آدم و درگیری‌اش با ابلیس شروع شده است و تا روز آخر عمر انسان وجود دارد. در این جریان حق انبیا و امامان و صالحان و علما و شهدا آمده‌اند و ظهور و رجعت هم می‌آید. اگر ما در این جریان حق باشیم در هر مقطعی از تاریخ در جریان حق هستیم.
با همین نگاه خطی، الان در زمینه تاریخی خودمان چه موضوعاتی باید محور منبرهای ما باشد؟
اگر کسی می‌خواهد بحث فردی کند و اخلاق فردی بگوید، اگر ملاکی که گفته شده رعایت کند، در این عرصه هم درگیری حق و باطل هست. عقل و نفس درگیری حق و باطلی دارند. اگر کسی می‌خواهد بحث‌های خانوادگی کند، باز هم درگیری حق و باطل را در عرصه خانوادگی می‌تواند بگوید. ملاک‌های روابط زن و شوهر، درگیری حق و باطل را نشان می‌دهد.
 اگر کسی در مباحث سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی صحبت می‌کند ما اینجا هم درگیری حق و باطل را داریم. اسم این را ما اسلام کاربردی می‌گذاریم،  نه اسلام کتابخانه‌ای. اسلامی که امام بزرگوار برای ما به ارمغان آوردند که همان اسلام ناب محمدی است، اسلامی است که منطبق بر زندگی بشر است اما اسلام آمریکایی همان اسلام آل سعود است.
نماز جماعت یک میلیون نفره در مسجدالحرام دارند اما با یزید زمان هم شراب می‌خورند. گویی حق و باطل با هم کنار آمده‌اند.
در واقع ابرموضوع منبرها، باید درگیری حق و باطل باشد.
بله، امروز وقتی بحث از سکولاریسم می‌کنیم، یک سکولاریسم لاییک داریم و یک سکولاریسم دینی. وقتی آیت‌الله‌العظمایی پیدا می‌شود و می‌گوید با آمریکا کار نداشته باشید مردم می‌خواهند زندگی‌شان را بکنند؛ یعنی خودش را حق می‌داند اما حقی که با باطل کنار آمده است.
در حالی که در مکتب اهل بیت حق با باطل کنار نمی‌آید. ما در مکتب اهل‌بیت؟عهم؟شدت و ضعف درگیری را داریم. وقتی امیرالمؤمنین؟ع؟حکمیت را قبول می‌کند و امام حسن؟ع؟ صلح را قبول می‌کند، این خودش نوعی درگیری است اما شکل و شدتش فرق می‌کند. ولی هیچ زمانی نمی‌بینیم که حق و باطل مسالمت‌آمیز کنار هم نشسته باشند.
به نظر شما سکولاریسم دینی الان وجود دارد؟
بله به شدت! هم در خارج از ایران و هم در ایران. وقتی حضرت آقا می‌فرمایند شیعه انگلیسی همین را مد نظر دارند. اسلامی که شبکه‌های انگلیسی و آمریکایی مبلغش هستند، معلوم می‌شود که اسلام با باطل کنار آمده است.
ما الان مشکلات زیادی در عرصه حکومتی داریم. ناکارآمدی و حتی خیانت بعضی از مسوولان را می‌بینیم. به نظر شما می‌توان از منبر این کارکرد را انتظار داشت که به‌صورت مستقیم مسوولان را امر به معروف و نهی از منکر کند؟
بله، حتماً. اگر روی منبر اسم نبریم مشکلی ایجاد نمی‌شود. مثلاً ما می‌گوییم «جمهوری اسلامی» که بخشی از آن مردم‌اند و بخشی از آن اسلام .
ما باید بگوییم ای مردم! آیا شما در این چهل سال همه انتخاب‌های‌تان دقیقاً منطبق بر اسلام بوده است؟ یا اغراض شخصی و حزبی و جناحی هم مخلوط شده است؟ بخش دوم هم اسلام است. باید بپرسیم آیا همه مسوولان 100درصد مطیع اسلام و ولی اسلام بوده‌اند؟
 طبیعتاً مردم می‌گویند نه. اگر در تمام این چهل سال همه مسوولان به حرف ولی گوش می‌کردند قطعاً مشکلات ما کمتر بود. مثال می‌زنم؛ مگر ولی فقیه در نظام اسلامی پاسخگو نیست؟ می‌گوییم بله، اما به شرطی که آن بخش‌هایی که مردم انتخاب می‌کنند تابع ولی فقیه باشند. آیا آن کسانی که مردم انتخاب کردند 100درصد تابع ولی بوده‌اند؟
شما حتماً نام آقای صدرالساداتی را شنیده‌اید.
بله.
به نظر شما این تیپ کارهای ایشان می‌تواند روی منبر انجام شود؟
به اعتقاد من نه. چون کسانی که پای منبر هستند اعتراض می‌کنند و می‌گویند ما آمده‌ایم دین بشنویم. ما می‌گوییم طوری بر مسائل روز تطبیق کنید که از کلیات و چارچوب دینی خارج نشوید.
مگر از چارچوب دینی خارج می‌شود؟ مثلاً اگر ما به‌صورت مستند و مستدل بگوییم فرزند فلان مسوول به‌صورت واضح و علنی زندگی اشرافی دارد مشکلی دارد؟
‌ما در این موضوعات می‌توانیم مثلاً قصه فرزند حضرت نوح را بگوییم و بعد بگوییم اگر فرزند شخص بزرگی خراب شد شما از مسیر خود برنگردید.
اینکه همان گفتن کلیات و ورود نکردن به مصداق می‌شود.
باید کلی گفت و تشخیصش با مردم است. روی منبر نمی‌توان اسناد را نشان داد. ‌نتیجه مطلوب نخواهد بود. ما کلیات را بگوییم، تطبیق هم بدهیم با شرایط امروز اما پیدا کردن مصداق را به عهده مخاطب بگذاریم.

منبع:تسنیم

ارسال نظر
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین