۰۲ آذر ۱۴۰۳ ۲۱ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۳۰ : ۲۳
آيه 157:
أُولَئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَوتٌ مِّنْ رَّبِّهِمْ وَ رَحْمَةٌ وَ أُوْلَئِكَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ
ترجمه:
آنانند كه برایشان از طرف پروردگارشان، درودها و رحمتهایى است و همانها هدایت یافتگانند.
* نکته ها
كلمه «صلوات» از واژهى «صلو» به معنى ورود در نعمت و رحمت است، برخلاف واژهى «صلى» كه به معناى ورود در قهر و غضب است. مانند: «تصلى ناراً حامیة»
خداوند بر مؤمنانى كه در مشكلات، صبر و مقاومت كردهاند، خود درود و صلوات مىفرستد؛ «صلوات من ربهم» [غاشیه، 4] ولى درباره مؤمنان مرفّه كه زكات اموالشان را مىپردازند، دستور مىدهد پیامبر صلى الله علیه وآله درود بفرستد. «صلّ علیهم» [توبه، 103]
* پيام ها
1- خداوند، صابران را غرق در رحمت خاصّ خود مىكند. «علیهم صلوات»
2- تشویق صابران از طرف خداوند، به ما مىآموزد كه باید ایثارگران و صابران و مجاهدان، در جامعه از كرامت و احترام خاصّى برخوردار باشند. «علیهم صلوات من ربّهم...»
3- تشویق، از شئون ربوبیّت و لازمه تربیت است. «صلوات من ربهم»
4- هدایت صابران، قطعى و مسلّم است. با آنكه در قرآن، هدایت یافتن بسیارى از انسانها، تنها یك آرزو است؛ «لعّلهم یهتدون» ولى در مورد صابران، هدایت آنان قطعى تلقّى شده است. «اولئك هم المهتدون»
5 - هدایت، مراحلى دارد. با اینكه گویندگانِ «انّاللّهوانّاالیهراجعون» مؤمنان و هدایتشدگان هستند، ولى مرحله بالاتر را بعد از صبر و دریافت صلوات و رحمت الهى كسب مىكنند. «اولئك هم المهتدون»
آيه 158:
إِنَّ الصَّفَا وَالْمَرْوَةَ مِنْ شَعَآئِرِ اللَّهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِ أَنْ يَطَّوَّفَ بِهِمَا وَمَنْ تَطَوَّعَ خَيْراً فَإِنَّ اللَّهَ شَاكِرٌ عَلِيمٌ
ترجمه:
همانا صفا ومروه، از شعائر خداست. پس هر كه حج خانهى خدا ویا عمره به جاى آورد، مانعى ندارد كه بین صفا ومروه طواف كند و (علاوه بر واجبات،) هر كس داوطلبانه كار خیرى انجام دهد، همانا خداوند سپاسگزار داناست.
* نکته ها
«شعائر» جمع «شعیرة» به نشانههایى كه براى اعمال خاصّى قرار مىدهند، گفته مىشود و «شعائراللَّه» علامتهایى است كه خدا براى عبادت قرار داده است. [تفسیر مجمعالبیان]
صفا و مروه نام دو كوه در كنار مسجدالحرام است كه با فاصله تقریبى 428 متر، روبروى یكدیگر قرار دارند و امروزه به صورت خیابانى سرپوشیده درآمده است. زائران خانه خدا، وظیفه دارند هفت مرتبه فاصله میان این دو كوه را طى كنند. این كار یادآور خاطرهى هاجر، همسر فداكار حضرت ابراهیم است كه براى پیدا كردن جرعه آبى براى كودك خود اسماعیل، هفت بار فاصله این دو كوه را با اضطراب و نگرانى و بدون داشتن هیچگونه یاور و همدمى طى كرد. امام صادق علیه السلام فرمود: در روى زمین، مكانى بهتر از میان این دو كوه وجود ندارد، زیرا هر متكبّرى در آنجا سر برهنه و پابرهنه و كفن پوشیده بدون هیچ امتیاز و نشانهاى باید مسافت بین دو كوه را طى كند، گاهى با دویدن و گاهى با راه رفتن. كوه صفا علاوه بر اینها خاطرههایى از دعوت پیامبر اسلام دارد كه چگونه كفّار مكّه را به توحید فرامىخواند و آنها گوش نمىدادند. [تفسیر نورالثقلین، ج1، ص145]
در عصر جاهلیّت، مشركان در بالاى كوه صفا، بتى بنام «اُساف» و بر كوه مروه، بت دیگرى بنام «نائله» نصب كرده بودند و به هنگام سعى، آن دو بت را به عنوان تبرّك، با دست مسح مىكردند. مسلمانان به همین جهت از سعى میان صفا و مروه كراهت داشته و فكر مىكردند با توجّه به سابقه قرار داشتن بت بر بالاى دو كوه، نباید سعى كنند. آیه فوق نازل شد كه صفا و مروه از شعائر الهى است و اگر مردم نادان آنها را آلوده كردهاند، دلیل بر این نیست كه مسلمانان آن را رها كنند. [تفسیر تبیان، ج1، ص44]
حج و عمره، گاهى در كنار هم، مانند اذان و اقامه بجا آورده مىشوند، و گاهى اعمال عمره، جداگانه و به تنهایى انجام مىشود.
در عمره پنج عمل واجب است: 1- احرام 2- طواف 3- نماز طواف 4- سعى بین صفا و مروه 5 - كوتاه كردن مو یا ناخن. حج علاوه بر اینها، چند عمل دیگر دارد كه در جاى خود بدان اشاره شده است. به هر حال سعى بین صفا و مروه، هم در عمره مطرح است و هم در حج.
دیدن صفا و مروه، حضور در صحنه تاریخ است تا اینكه تصدیق به جاى تصور، و عینیّت به جاى ذهنیّت قرار گیرد. در صفا و مروه، كلاس خداشناسى است كه چگونه اراده او این همه انسان را با آن همه اختلاف، در یك لباس و یك جهت جمع مىكند. كلاس پیامبر شناسى است كه چگونه ابراهیم، آن پیامبر الهى، براى انجام فرمان خداوند، زن و فرزند خویش را در آن بیابان تنها گذاشت و هم كلاس انسانشناسى است كه مىآموزد چگونه انسان مىتواند در لحظاتى اعمالى را انجام دهد كه تا ابد آثار آن باقى بماند. سعى صفا ومروه، یاد مىدهد اگر همه با هم حركت كنیم، روح الهى را در جامعه خود مىبینیم. سعى صفا و مروه، یاد مىدهد كه باید تكبّر را به دور انداخته و همراه دیگران حركت كنیم. سعى صفا و مروه، به ما مىآموزد كه در راه احیاى نام خداوند، زن و كودك هم سهم دارند.
در آیات قبل، سخن از بلا و آزمایش بود، در این آیه نمونهاى از آزمایش هاجر، كودك، پدر او و سایر مسلمانان مطرح است. اثر كار خدایى و اخلاص تا آنجا پیش مىرود كه همهى انبیا و اولیا، موظّف مىشوند به تقلید از هاجر همسر ابراهیم و با قیافهاى مضطرب و هروله كنان همچون او، این مسافت را هفت بار طى كنند و این فرمان، تشكر خداوند از رنج هاى حضرت هاجر است. «فانّ اللّه شاكر علیم».
با اینكه سعى صفا ومروه واجب است، لكن مىفرماید: «فلاجناح علیه»، این لحن بخاطر همان نگرانى از وضع پیشین است كه جایگاه بت ومحلّ عبور مشركان بود.
طواف، به معناى گردش دائرهاى نیست، بلكه به هر حركتى كه انسان دوباره به جایگاه اوّلیّه برگردد، خواه به صورت دورى باشد یا طولى، طواف گفته مىشود؛ لذا كلمه طواف، هم در مورد طوافِ دور كعبه كه حركت دایرهاى است گفته شده؛ «و لیَطّوَّفوا بالبیت العتیق» [حج، 29] و هم درباره حركت طولى بین صفا ومروه آمده است.
* پيام ها
1- توجّه خاصّ خداوند به برخى مكانها یا زمانها یا اشخاص، موجب مىشود كه آنها از شعائر الهى گردند. «انّ الصفا و المروة من شعائر اللَّه»
2- نیّت، به كارها ارزش مىدهد. مشركان براى لمس بتها، سعى مىكردند، ولى اسلام مىفرماید: براى رضاى خدا سعى كنید. [483] «فلاجناح علیه انیطّوف بهما»
3- اگر مراكز حقّ، توسط گروهى با خرافات آلوده شد، نباید از آن دست كشید، بلكه باید با حضور در آن مراكز، آنجا را پاكسازى نموده و دست گروه منحرف را از آن كوتاه كرد. «فلا جناح علیه ان یطّوف بهما»
4- عبادت باید عاشقانه و داوطلبانه باشد. «فمن تطوّع»
5 - خداوند در برابر عبادات بندگان، شاكر است. «فان اللَّه شاكر» این تعبیر، بزرگترین لطف از جانب او نسبت به بندگان است.
483) بسیارى از كارها ظاهرى یكسان دارد، امّا انگیزهاى متفاوت. نظیر دویدن یوسف و زلیخا به سوى درهاى بسته، یوسف مىدود تا آلوده نشود، ولى زلیخا مىدود كه آلوده شود. «فاستبقا»