آیا خدا به «قرضالحسنه» ما نیاز دارد؟
اگر گشایش و تنگدستى را به دست خدا بدانیم و اگر بدانیم که ما به سوى او باز مىگردیم راحت انفاق خواهیم کرد. خداوند گاهى خود را مشترى و گاهى قرض گیرنده معرفى مىکند تا ما را به این کار تشویق کند.
عقیق:قرضالحسنه در مکتب اسلام جایگاهی مخصوص دارد و تأکید اسلام برای کمک به فقرا و مستمندان به معنی پذیرفتن فقر نیست بلکه تلاشی برای برکندن فقر از زندگی بشری است. در شأن و مقام قرضالحسنه که از تعالیم دینی برخاسته، آیات بسیاری آمده است که به بعضی از آنها از تفسیر نور حجتالاسلام محسن قرائتی اشاره میشود:
آیه 245 سوره مبارکه بقره
«مَنْ ذَا الَّذِى یُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً فَیُضعِفَهُ لَهُ أَضْعَافاً کَثِیرَةً وَاللَّهُ یَقْبِضُ وَیَبْصُطُ وَإِلَیْهِ تُرْجَعُونَ»؛ کیست که به خداوند وام دهد، وامى نیکو تا خداوند آن را براى او چندین برابر بیافزاید و خداوند (روزى بندگان را) محدود و گسترده مىسازد، و به سوى او بازگردانده مىشوید.
نکتهها
در تفاسیر مختلف آمده است که این آیه به دنیال آیه قبل که مردم را به جهاد تشویق مىکرد، مؤمنان را به انفاق و وام ترغیب مىکند. زیرا همانگونه که براى امنیّت و صیانت جامعه، نیاز به جهاد و تلاش مخلصانه است، همچنین براى تأمین محرومان و تهیه وسایل جهاد، نیاز به کمکهاى مادی است.
موضوع وام دادن به خدا، هفت بار در قرآن آمده است. تفسیر مجمعالبیان شرایطى را براى قرضالحسنه بیان کرده است. از آن جمله:
از مال حلال باشد، از مال سالم باشد، براى مصرف ضرورى باشد، بىمنّت باشد، بىریا باشد، مخفیانه باشد، با عشق و ایثار پرداخت شود، سریع پرداخت شود، قرض دهنده خداوند را بر این توفیق شکرگزار باشد، آبروى گیرنده وام حفظ شود.
«قرض»، در زبان عربى به معناى بریدن است و اینکه به وام، قرض مىگویند بخاطر آن است که بخشى از مال بریده و به دیگران داده مىشود تا دوباره باز پس گرفته شود. کلمه «بسط» به معناى گشایش و وسعت است و «بساط» به اجناسى گفته مىشود که در زمین پهن شده باشد.
جهاد، گاهى با جان است که در آیه قبل مطرح شد و گاهى با مال است که در این آیه مطرح شده است. کلمه «کثیر» در کنار کلمه «اضعاف»، نشانهى پاداش بسیار زیاد است. و جمله «یضاعفه» بجاى «یضعفه» رمز مبالغه و ازدیاد است.
تعبیرِ قرض به خداوند، نشان دهنده آن است که پاداش قرض الحسنه بر عهده خداوند است. در این آیه به جاى فرمان به قرض دادن، سؤال مىکند که کیست که به خداوند قرض دهد، تا مردم احساس اکراه و اجبار در خود نکنند، بلکه با میل و رغبت و تشویق به دیگران قرض دهند. از آنجا که انسان غریزه منفعت طلبى دارد، لذا خداوند براى تحریک انسان، از این غریزه استفاده کرده و مىفرماید: «فیضاعفه اضعافاً» و به جاى «قرض به مردم» فرمود: «به خداوند قرض دهید»، تا فقرا احساس کنند خداوند خودش را به جاى آنان گذاشته و احساس ضعف و ذلت نکنند.
با اینکه وجود ما و هرچه داریم از خداوند است، اما خداوند گاهى خود را مشترى و گاهى قرض گیرنده معرفى مىکند تا ما را به این کار تشویق نماید. حضرت على(ع) فرمودند: جنود آسمانها و زمین از آن خداست، پس آیه قرض براى آزمایش شماست. همچنین امام کاظم(ع) فرمود: از مصادیق قرض به خداوند، کمک مالى به امام معصوم است.
بنابراین گر چه در این آیه، قبض و بسط به خداوند نسبت داده شده است، ولى در روایات مىخوانیم: هر که با مردم گشاده دست باشد، خداوند به او بسط مىدهد و هر کس با مردم بخل ورزد، خداوند نسبت به او تنگ مىگیرد. در روایات، پاداش قرض الحسنه هجده برابر، ولى پاداش صدقه ده برابر آمده است و دلیل این تفاوت چنین بیان شده است که قرض را افراد محتاج مىگیرند، ولى هدیه و بخشش گاهى به غیر محتاج نیز داده مىشود. به فرموده روایات: هرکس بتواند قرض بدهد و ندهد، خداوند بوى بهشت را بر او حرام مىکند.
هنگامى که این آیه نازل شد: «من جاء بالحسنة فله خیر منها»؛ هر کس کار خوبى آورد، بهتر از آن را پاداش مىگیرد. پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله از خداوند تقاضاى ازدیاد کرد، آیه نازل شد: «فله عشر امثالها»؛ ده برابر داده مىشود. باز درخواست نمود، آیه قرض الحسنه با جمله «اضعافاً کثیرة» نازل شد. پیامبر متوجّه شد که کثیرى که خداوند مقدر کند، قابل شماره نیست.
پاداش خدا به قرض دهندگان، هم در دنیا وهم در آخرت است. زیرا در کنار «اضعافاً کثیرة» مىفرماید: «والیه یرجعون» گویا حساب قیامت، جدا از پاداشهاى دنیوى است. جلوى بدآموزى و سوء برداشت باید گرفته شود. اگر در اوّل آیه خداوند با لحنى عاطفى از مردم قرض مىخواهد، بدنبال آن مىفرماید: «واللّه یقبض و یبسط» تا مبادا گروهى همچون یهود خیال کنند که خداوند فقیر است و بگویند: «انّ اللّه فقیر و نحن اغنیاء» و همچنین بدانند که قرض گرفتن خدا، براى رشد انسان است، نه به خاطر نیاز او. منافقان مىگفتند: به مسلمانان انفاق نکنید تا از اطراف رسول خدا پراکنده شوند. قرآن در جواب آنها فرمود: آنها در چه باورى هستند، مگر نمىدانند خزائن آسمانها و زمین در دست خداوند است!
پیامها
1- کمک به خلق خدا، کمک به خداست. «یقرض اللّه» بجاى «یقرض الناس»
2- براى ترغیب مردم به کارهاى خیر، تشویق لازم است. «فیضاعفه اضعافاً کثیرة»
3- اگر ما گشایش و تنگ دستى را بدست خدا بدانیم، راحت انفاق مىکنیم. «واللّه یقبض و یبصط»
4- اگر بدانیم که ما به سوى او باز مىگردیم و هرچه دادهایم پس مىگیریم، راحت انفاق خواهیم کرد. «الیه ترجعون»
آیه 12 سوره مائده
«وَلَقَدْ أَخَذَ اللَّهُ مِیثَقَ بَنِى إِسْرَ ءِیلَ وَبَعَثْنَا مِنْهُمُ اثْنَىْ عَشَرَ نَقِیباً وَقَالَ اللَّهُ إِنِّى مَعَکُمْ لِئِنْ أَقَمْتُمُ الصَّلَوةَ وَءَاتَیْتُمُ الزَّکَوةَ وَ ءَامَنْتُم بِرُسُلِى وَعَزَّرْتُمُوهُمْ وَأَقْرَضْتُمُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً لَّأُکَفِّرَنَّ عَنکُمْ سَیِّاتِکُمْ وَلَأُدْخِلَنَّکُمْ جَنَّتٍ تَجْرِى مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَرُ فَمَن کَفَرَ بَعْدَ ذَلِکَ مِنکُمْ فَقَدْ ضَلَّ سَوَآءَ السَّبِیلِ»؛
و به تحقیق خداوند از بنىاسرائیل پیمان گرفت، و از میان آنان دوازده سرپرست (براى دوازده طایفه) برانگیختیم، و خداوند (به آنان) فرمود: من با شمایم، اگر نماز به پا دارید و زکات بپردازید و به پیامبرانم ایمان آورده و یارىشان کنید وبه خداوند وامى نیکو دهید، قطعاً گناهانتان را مىپوشانم و شمارا به باغهایى وارد مىکنم که نهرها زیر (درختان) آن جارى است. پس از این، هر کس از شما کافر شود، به راستى از راه راست منحرف شده است.
نکته ها
«عزّرتموهم» از «عَزّر»، به معناى یارى کردن همراه با احترام است.
«سواء السبیل»، به وسط راه را مىگویند که انحراف از آن، سقوط را به همراه دارد.
نقباى بنىاسرائیل، وزراى حضرت موسى(ع) و سرپرستان دوازده طایفه از آنان بودند. از رسول خدا(ص) روایت شده است که فرمود: خلفاى پس از من دوازده نفرند، به تعداد نقباى بنىاسرائیل. مخالفان راه اهل بیت(ع) بسیار کوشیدند که این عدد را بر خلفاى راشدین، خلفاى بنىامیه و خلفاى بنىعباس منطبق سازند، با اینکه با هیچ کدام جور در نمىآید. و این تلاش بیهوده در حالى است که دهها حدیث از زبان پیامبر خدا(ص)که نام این دوازده تن را در بردارد، در کتب معتبر شیعه و سنى به چشم مىخورد که نخستین آنان على علیهالسلام و آخرینشان حضرت مهدى(عج) است.
پیامها
1- نماز، زکات، یارى انبیا و انفاق، در برنامههاى ادیان الهى دیگر نیز بوده است. «میثاق بنىاسرائیل...»
2- همراهى خداوند با ما چند شرط دارد: نماز، زکات، ایمان، نصرت انبیا، انفاق. «انّى معکم لئن اقمتم الصّلوة و...»
3- ایمان به انبیا به تنهایى کافى نیست، یارى آنان هم لازم است. «و عزّرتموهم»
4- انجام همه واجبات کارساز است، نه فقط بعضى از آنها. «لئن اقمتم الصلوة... و اقرضتم اللَّه»
5 - کمک به خلق خدا، کمک به خداست. «أقرضتم اللّه» به جاى «اقرضتم النّاس»
6- قرض دادن باید به شیوهاى نیکو باشد. (از مال خوب با نیّت خوب با سرعت و بدون منّت.) «قرضاً حسناً»
7- قرار گرفتن موضوع قرض در کنار امورى مانند: نماز و زکات و ایمان به رُسل و یارى انبیا، وترتّب مغفرت و پاداش الهى بر آن، نشانگر اهمیت فوقالعاده آن است. (قرض، شامل عموم کمکها مىشود که نمونه روشن و معمولى آن، وام دادن به مردم است.)
8 - رهبر جامعه باید از سوى خدا تعیین شود، و برگزیدگان انبیا هم باید به فرمان خداوند باشند. «بعثنا منهم اثنى عشر نقیبا»
9- نماز و زکات و انفاق، در کنار پذیرش و یارى رهبران الهى مفهوم دارد. «اقمتم الصلوة و آتیتم الزّکاة وآمنتم برسلى و عزّرتموهم»
10- رهبر، اگر از خود مردم باشد، موفّق است. «بعثنا منهم»
11- بهشت را به «بها» دهند، نه بهانه. اگر نماز، زکات، ایمان، امداد و انفاق بود، بهشت هم هست. «لئن اقمتم الصّلوة... لاُدخلنّکم جنّات»
12- بهشت، جاى آلودگان نیست، ابتدا باید پاک شد، آنگاه به بهشت رفت. «لاکفّرنّ... لاُدخلنّکم»
13- راه دستیابى به عفو خدا، ایمان و عمل صالح است. «لئن آمنتم... واقرضتم... لاکفّرنّ»
14- بعد از اخذ میثاق و اتمام حجّت و بیان شرایط دریافت الطاف الهى، راه عذر و بهانه براى کسى نیست. «فمن کفر بعد ذلک منکم فقد ضلّ سواء السبیل»
15- هرکس به دستورهاى الهى کفر ورزد، از مسیر اعتدال خارج شده است. «فمن کفر... فقد ضلّ سواء السبیل» (آرى، اقامه نماز، پرداخت زکات، ایمان به انبیا و وفادارى به پیمانها، راه میانه است که نافرمانان آن را گم کردهاند.)
منبع:فارس