چرا شيعه حاجتش را از غير خدا مي خواهد؟
چرا خيلي از شيعيان مستقيما براي برآورده شدن خواسته خود از حضرت عباس«ع» استفاده مي كنند؟
عقیق:بررسي يك شبهه؛
مي خواهم از وضعيت حضرت عباس«ع» پسر علي ابن ابي طالب«ع»
سؤال كنم. او باب الحوائج است، چرا خيلي از شيعيان مستقيما براي برآورده
شدن خواسته خود از حضرت عباس«ع» استفاده مي كنند؟ خصوصا مردم هند و
پاكستان؟ آنها مشابه پرچمي كه حضرت عباس«ع» در نبرد كربلا داشته است مي
بوسند و دائما از مشابه علم مي خواهند كه حاجتشان را برآورده كند. آيا اين
كمك ها فقط توسط خداوند برآورده نمي شود؟ آيا اين بدان معناست كه درخواست
كمك از خداوند را متوقف كنيم و به جاي آن از حضرت عباس جلب كمك كنيم؟
پاسخ
در مورد توسل و حاجت خواستن از غير خداوند چند نكته را بايد تذكر دهيم:
1-محور
اصلي فكري و اعتقادي هر انسان موحد و مومن اين است كه در جهان هستي، مؤثري
جز ذات خداوند وجود ندارد و همه تاثير و تأثرات با اذن تكويني خداوند صورت
مي گيرد. و اگر در اين اصل اعتقادي ذره اي خلل وارد شود، فرد از دايره
توحيد و ايمان خارج خواهد شد.
2- همه انسان هاي موحد و مومن (حتي
كساني كه منكر توسل هستند و خود را مؤمن واقعي مي دانند) در زندگي روزانه
خود عملا از غير خداوند حاجت مي خواهند، وقتي تشنه مي شوند سراغ آب مي روند
و وقتي مريض مي شوند، از راه طبابت و دارو، مريضي را برطرف مي كنند. و هيچ
فردي اين امور را منافي با اصل توحيد نمي داند. چون طبق نكته اول، مؤمن
معتقد است همه اجزاء اين عالم به اذن تكويني الهي داراي تأثير و تأثر
هستند.
پس از اينها روشن شد كه مرز ميان شرك و توحيد و يا كفر و
ايمان، اين است كه كافر و مشرك، معتقدند كه اجزاء عالم داراي استقلال وجودي
اند و در تاثير و تاثير بي نياز از غيرند و به اصطلاح، داراي فاعليت عَرضي
و مستقل هستند؛ اما انسان مومن و موحد معتقد است كه همه موجودات عالم در
اصل وجود و در صفات و آثار وجوديشان، وابسته به ذات متعالي خداوند و محتاج
او هستند و از خود هيچ استقلالي ندارند. و به اصطلاح داراي فاعليت طولي و
ظلي هستند، و تاثير و تاثر آنها ظل و سايه اراده و فاعليت خداوند است و به
اصطلاح اهل عرفان، عالم هستي تجلي و ظهور اسما و صفات خداوند است.
و
اين نيز روشن است كه كسانيكه نتوانند اين مرزهاي دقيق ميان ايمان و كفر را
تشخيص دهند، در معرفت توحيدي ناقص هستند و خداوند را محدود مي دانند و
سيطره حكومت خداوند را نافذ در ذات و سرشت موجودات نمي دانند. در حاليكه
آيات قرآن در عين اينكه محور اصلي دعوتش را توحيد قرار مي دهد، و هر
مسلماني وظيفه دارد هر روز در نمازهاي پنجگانه خود حداقل دوبار بگويد «تنها
تو را مي پرستيم و تنها از تو كمك مي خواهيم» در عين حال تاثير اسباب و
علل جهان هستي را مي پذيرد. چه علل ظاهري و عادي باشند، مانند اين كه مي
فرمايد: «خداوند از آسمان آب را فرستاد و به وسيله آن انواع گوناگون گياهان
را از زمين برآورديم» [1] .
و يا علل غير عادي مانند اينكه يوسف به برادرانش گفت: «اين پيراهن مرا ببريد و بر صورت پدرم بياندازيد تا بينا شود» [2] .
و روايات اهل بيت هم كه مفسر قرآن است، مي فرمايد: «خداوند فقط از راه اسباب و علل، كارها را به جريان مي اندازد [3] »
و
از نظر فلسفه و عرفان نيز ادله قطعي و برهاني دلالت بر چينش طولي و پله اي
جهان هستي دارد كه مشيت الهي از طريق وسائل فيض محقق مي شود.
3-
همان طوري كه توسل و كمك خواستن از اسباب مادي براي رفع احتياجات روزمره
زندگي منافاتي با اعتقاد توحيدي ندارد بلكه براي بقاء حيات، واجب شرعي و
ديني است، و در واقع عين توحيد و عبوديت است. مثل اين كه كسي در اثر تشنگي
در معرض هلاك و نابودي است اينجا آب خوردن واجب و عين توحيد است. و هيچ كس
در اينجا تكبر نمي ورزد كه من با اينكه اشرف تمام مخلوقاتم، چگونه در حيات
و زندگي خود محتاج موجود پست تر از خود يعني آب مي باشم؟ و آب خوردن چگونه
مي تواند يك نوع عبادت خداوند باشد؟ چون آب خوردن هر چند توصلي است، ولي
اگر به قصد انجام امر خداوند صورت گيرد عبادت خواهد بود.
حال اگر
ادله قطعي عقلي و آيات و روايات از پيامبر و ائمه صلوات الله عليهم اجمعين
براي ما اقامه گردد كه انسان براي رسيدن به كمالات وجودي خود ناچار از توسل
به ذوات نوري پيامبر و اهل بيت پيامبر عليهم السلام مي باشد، آيا در اين
صورت جاي شك و ترديد وجود دارد كه توسل به ايشان عين توحيد و عبوديت خداوند
است و در واقع كسي كه توسل را نمي پذيرد، در معرفت توحيدي ناقص است و
درونش هنوز از تكبر و خود پرستي و هوا پرستي خالي نشده است.
در اينجا به طور اختصار به چند دليل از قرآن و روايات اشاره مي كنيم:
4-آيه
64 سوره نساء: «هنگامي كه به خود ستم مي كردند به نزد تو (پيامبر) مي
آمدند و از خدا طلب آمرزش مي كردند و پيامبر هم براي آنها استغفار مي كرد
خدا را توبه پذير و مهربان مي يافتند.»
پس خداوند شرط قبولي توبه را آمدن نزد پيامبر و استغفار پيامبر نيز قرار داده است.
5-آيه
35 سوره مائده: «اي كسانيكه ايمان آورده ايد از خداوند بپرهيزيد و وسيله
اي براي تقرب به او بجوئيد و در راه او جهاد كنيد باشد كه رستگار شويد.»
در اين آيه خداوند براي تقرب به او، داشتن وسيله را لازم مي داند و در روايات وسيله به اهل بيت تعبير شده است [4] .
اما روايات:
در
كتاب هاي شيعه، روايات وارده از اهل بيت عليهم السلام در اين زمينه قابل
شمارش نيست. براي نمونه به كتاب اصول كافي، كتاب الحجه مراجعه بفرمائيد.
اما روايات وارده از پيامبر از طريق اهل سنت نيز در حد تواتر است كه براي
نمونه چند روايت را نقل مي كنيم:
6- سمهودي در كتاب وفاء الوفاء از
جماعتي از راويان حديث، از جمله «سنائي» و «ترمذي» دانشمندان معروف اهل
تسنن، به عنوان شاهد براي جواز توسل به پيامبر اكرم نقل مي كند كه خلاصه اش
اين است: «مرد نابينايي تقاضاي دعا از پيامبر براي شفاي بيماريش كرد.
پيغمبر به او دستور داد كه چنين دعا كند:
«خداوندا من از تو به خاطر
پيامبرت (پيامبر رحمت) تقاضا مي كنم و به تو روي مي آورم اي محمد بوسيله
تو به سوي پروردگارم براي انجام حاجتم متوجه مي شوم، خداوندا او را شفيع من
ساز. [5] »
7- سمهودي از بيهقي نقل مي كند كه در زمان خليفه دوم،
سالي قحطي شد. بلال به همراهي عده اي از صحابه بر سر قبر پيامبر آمد و چنين
گفت:
«اي رسول خدا، از خدا براي امتت باران بخواه، كه ممكن است هلاك شوند. [6] »
پي نوشت:
[1] سوره طه، آيه 53
[2] سوره يوسف، آيه 93
[3] بحار الانوار، ج 2، ص 90، باب 14، من يجوز اخذ العلم- كافي، ج 1، ص 183، باب معرفت الامام و الروايهم.
[4] تفسير قمي، ذيل آيه و بصائر الدرجات، الميزان ج 5، ص 333.
[5] وفاء الوفاء، ج 3، ص 1372. به نقل از تفسير نمونه، ج 4، ص 367.
[6] همان، ص 253.
منبع:حوزه