نوحهای کمیاب از مرحوم سلیم مؤذنزاده + صوت
در زمانی که انقلاب اسلامی در میان مردم اصلاً ذهنیت نداشت، شاعر از زبان حضرت زینب(س) میگوید: «من اگر این مصائب را به جان میخرم، میدانم که مظلومیتم برای شیعیان فتوا خواهد گشت که راهشان هموار گردد».
عقیق:نوحهای کمیاب از سلیم مؤذنزاده اردبیلی وجود دارد که در دهه 50 و قبل از پیروزی انقلاب اسلامی (به زبان ترکی) اجرا شده و از چند لحاظ ارزشمند است:
اولاً که در اینترنت یافت نمیشود.(لااقل در جستجوهای ما پیدا نشد)
ثانیاً این نوحه دارای محتوایی حماسی و راهبردی در باره اسارت حضرت زینب(س) است که اشعارش با لفظی فاخر رفتار کوبنده یک زن قهرمان و تسلیم ناپذیر را در مقابل مردانی مسلح و جنایکارانی بیرحم روایت میکند.
ثالثاً در فحوای نوحه آرزوی ملت آن زمان ایران در دستیابی به کربلا از خداوند را در محافل عمومی با شجاعت و صلابتی خارقالعاده ابراز میدارد.
رابعاً در زمانی که انقلاب اسلامی در میان مردم اصلاً ذهنیت نداشت، شاعر از زبان حضرت زینب(س) خطاب به تماشاچیان حاضر در بازار کوفه (یعنی مردمان هر کشور و اقلیم) میگوید: «من اگر این مصائب را به جان میخرم، میدانم که مظلومیتم برای شیعیان فتوا خواهد گشت که راهشان هموار گردد».
مرحوم موذنزاده در آن برهه میگوید: «ای زینب این مردم درد دارند، حسینیان کربلا را از تو می خواهند»
این آرزوی دیرینه بالاخره پس از سقوط صدام محقق شد
ترجمه موزون این ابیات که توسط رحیم فردین صورت گرفته، بدین شرح است:
هنگام ورود به کوفه که اسرا از میان مردم میگذشتند، میرفت که بر زینب دشوار شود؛
مردان نافذی که او را نشان میدادند، جار میزدند که حضار بگذارید خارجی به بازار شود؛
آه، آه ابن الحسن، ای آیه حجت او، جا دارد که دیدگانت با شنیدن این حرف خونبار شود؛
با سر جراحت دیده این تهمت را بلفور با قرائت آیه کهف رد کرد که برای همه هشدار شود؛
گویی مشت بر دهان یاوه گویان زد و خواست برای آنانی که به دنبال حق هستند، اخطار شود
حسینیان، صداها قطع گشت و هم طاقت زینب و گفت: عشقی که در برادر بود، باید مرا معیار شود؛
من از اول با تو هم رنگ و هماهنگم حسین، به خواهرت خوش است که گیسوان سپیدش گلنار شود؛
در محافل سرم نه تنها برای برخاستن صدای لبیک مجروح میدارم، بل این شیعه را فتوا که راهش هموار شود؛
الغرض معرکه پایان یافت و مزدوران مجبور بر آن شدند که زینب نزد شاه به تالار شود؛
در آنجا اما یک نفر هم با دستمالی پا پیش نگذشت که لااقل تماشاگران هرزه و بیحا را عار شود؛
خانم گیسوانش را جمع کرد و روی جراحت سر گذاشت که مبادا چشمان از رفتن خون تار شود؛
از لای پرده نتوانست اگر چهره برادر سربریده را ببیند، اما نگذاشت که به محنت عباس گرفتار شود؛
دم به دم از شاه نجف خواست که به مادرش از حسین و آنچه میگذرد بگوید تا واقف به اسرار شود؛
این کوفه دور سرم میچرخد، ای مادر زود بیا و جلوی خون سرم را بگیر تا لحظه پرستار شود.
برای شنیدن نوحه مرحوم سلیم مؤذنزاده از لینک زیر اقدام کنید: