عقیق:خداوند پس از سکونت آدم و حوا در بهشت به آنان اجازه داد از میوه هر درختی که در باغ بود استفاده کنند و فقط آن دو را از نزدیک شدن به یک درخت معین منع و از خطر وسوسههای شیطان آگاه کرد. خدا به آدم و حوا هشدار داد که اگر از میوه آن درخت بخورند به خودشان ستم کردهاند. آدم و حوا با وسوسه شیطان، میوه درخت ممنوع را خوردند و دستور خروج آنها از بهشت به زمین صادر شد. شجره ممنوعه یا درخت ممنوع، همان درختی است که حضرت آدم و حوا با وسوسه شیطان میوه آن را خوردند. داستان میوه ممنوع در قرآن چندین مرتبه (سورههای بقره (آیه 35-38)، اعراف (آیه 19-23) و طه (آیه 120-122)) آمده و تورات نیز با روایتی متفاوت به این ماجرا پرداخته است. درباره ماهیت درخت ممنوع چند دیدگاه وجود دارد در قرآن به حسد و در تورات علم معنا شده است. در ادامه موضوع «شجره ممنوعه» که آیت الله مکارم شیرازی در جلد 6 تفسیر نمونه آورده است، تقدیم میشود. در 6 مورد از قرآن مجید به «شجره ممنوعه» اشاره شده است، بدون اینکه درباره کیفیت و یا نام آن سخنى به میان آید، ولى در منابع اسلامى دو نوع تفسیر براى آن آمده است: یکى تفسیر «مادى» که طبق معروف در روایات، «گندم» بوده است. باید توجه داشت که عرب «شجرة» را تنها به درخت اطلاق نمىکند، بلکه به بوتههاى گیاهان نیز شجره مىگوید، لذا در قرآن مجید به بوته «کدو» شجره اطلاق شده است، مىفرماید: «وَ أَنْبَتْنا عَلَیْهِ شَجَرَةً مِنْ یَقْطِین». و دیگرى تفسیر «معنوى» که در روایات از آن تعبیر به «شجره حسد» شده است زیرا طبق این روایات، آدم(ع) پس از ملاحظه مقام و موقعیت خود چنین تصور کرد که مقامى بالاتر از مقام او وجود نخواهد داشت، ولى خداوند او را به مقام جمعى از اولیاء از فرزندان او (پیامبر اسلام و خاندانش) آشنا ساخت، در او حالتى شبیه به حسد پیدا شد و همین شجره ممنوعه بود که آدم مأمور بود به آن نزدیک نشود. در حقیقت طبق این روایات، آدم(ع) از دو درخت تناول کرد که: یکى از مقام او پائینتر بود و او را به سوى جهان ماده مىکشید و آن گندم بود و دیگرى درخت معنوى مقام جمعى از اولیاء خدا بود که از مقام و موقعیت او بالاتر قرار داشت و چون از دو جنبه از حدّ خود تجاوز کرد به آن سرنوشت گرفتار شد. اما باید توجه داشت این حسد از نوع حسد حرام نبوده و تنها یک احساس نفسانى بوده است، بى آنکه کمترین گامى بر طبق آن بردارد. و با توجه به اینکه آیات قرآن داراى معانى مختلفى است، مانعى ندارد که هر دو معنى از آیه اراده شود. اتفاقاً کلمه «شجرة» در قرآن مجید در هر دو معنى به کار رفته است، گاهى در معنى درختان معمولى و مادى مثل «وَ شَجَرَةً تَخْرُجُ مِنْ طُورِ سَیْناءَ تَنْبُتُ بِالدُّهْنِ»(مؤمنون/ 20) که اشاره به درخت زیتون است و گاهى در شجره معنوى به کار رفته مانند «وَ الشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِی الْقُرْآنِ»(اسراء/ 60) که منظور از آن، جمعى از مشرکان یا یهود و یا اقوام طاغى دیگر همانند «بنىامیه» است. البته مفسران احتمالات متعدد دیگرى درباره «شجره ممنوعه» دادهاند، ولى آنچه گفتیم از همه روشنتر است. اما نکتهاى که در اینجا باید یادآور شد این است که در «تورات» تحریف یافته که امروز مورد قبول همه مسیحیان دنیا و یهود است، شجره ممنوعه به عنوان «شجره علم و دانش و شجره حیات و زندگى» معرفى شده است. تورات مىفرماید: آدم قبل از آن که از شجره علم و دانش بخورد علم و دانشى نداشت و حتى برهنگى خود را تشخیص نمىداد و هنگامى که از آن خورد و به معنى واقعى، آدم(ع) گردید، از بهشت رانده شد، از ترس اینکه مبادا از درخت حیات و زندگى نیز بخورد و همچون خدایان! حیات جاویدان پیدا کند! و این از روشنترین قرائنى است که گواهى مىدهد، «تورات» فعلى کتاب آسمانى نیست بلکه ساخته مغز بشر کم اطلاعى است که علم و دانش را براى آدم عیب مىپندارد و آدم را به گناه علم و دانش، مستحق رانده شدن از بهشت خدا مىشمرد، گویا بهشت جاى افراد فهمیده نبود! جالب این که دکتر «ویلیام میلر» که او را به عنوان «مفسر برجسته و تواناى انجیل» (و به طور کلى عهدین) به شمار مىآورند، در کتاب خود تحت عنوان «مسیحیت چیست؟» چنین مىنویسد: شیطان به صورت مار داخل باغ شد و حوا را راضى کرد که از میوه آن درخت بخورد، سپس حوا آن را به آدم داد و آدم هم از آن میوه خورد، این عمل والدین اولیه ما، تنها یک اشتباه معمولى، و یا خطایی از راه بىفکرى نبود، بلکه عصیان عمدى بر ضد خالق بود. به عبارت دیگر آنها مىخواستند، خدا شوند، آنها مایل نبودند مطیع اراده خدا گردند، بلکه مىخواستند، امیال خود را انجام دهند، نتیجه چه شد؟ خدا آنها را به شدت سرزنش نمود و از باغ بیرون راند تا در جهان پر درد و رنج، زندگى کنند. این مفسر «تورات و انجیل» در حقیقت، خواسته است شجره ممنوعه تورات را توجیه کند، ولى بالاترین گناه یعنى ضدیت و جنگ با خدا را به آدم نسبت داده است.منبع:تسنیم