۰۴ آذر ۱۴۰۳ ۲۳ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۴۴ : ۰۶
ایشان ادامه دادند: يعقوب(سلام الله عليه) شكوهاش از فراغ يوسف (ع)بود ، اما شكوه وجود مبارك امام صادق(ع) از فرزندان معنوي خودش بود كه ميفرمود من شكايت ميكنم و اين شكوه را نزد خدا عرضه ميدارم، الآن شما و همه ما به لطف الهي در كنار سفره امام صادق(ع) نشستهايم، باور كنيم كه امام زنده و مُردهاش يكسان است و همان فرمايش امام صادق(ع) را امروز بدون هیچ تفاوتی وجود مبارك وليّ عصر دارد.
این مفسر قرآن بیان داشتند: مطلب دوم آن است كه دين به ما گفته است «طلب العلم فريضة» اين تاء تأنيث نيست اين تاء مبالغه است؛ يعني طلب علم خيلي واجب است. آن وقت اين ديني كه گفته: «طلب العلم فريضة» علوم را هم مشخص كرده است نه اينكه علم را در اختيار خود ما گذاشته باشد، مرحوم كليني(رضوان الله عليه) نقل كرده است كه از وجود مبارك پيامبر و امام صادق علیهم السلام رسيده است كه «انما العلم ثلاثة»؛ آیة محکمة، سنة قائمة، فریضة عادلة، اما متأسفانه در برخي از حوزهها در برخي از زمانها و زمينها اين سه علم فقط در فقه و اصول خلاصه شد.
معظم له ضمن نقد رویکرد متفکران غربی به انسان، اذعان داشتند: امروز مشكل متفكّران غرب این دو مشكل است؛ انكار معاد از يك سو و انكار تجرّد روح از سوي ديگر، اگر متفكّراني بگويند تمام حقيقت انسان تا گور است و بعد از گور هيچ خبري نيست با اين فكر ميشود جهان را اداره كرد؟! خروجيِ اين تفكر جنگ جهاني اول و دوم و اين جنگهاي نيابتي است، در حالی که دين نه در بخش فريضه عادله، نه در بخش سنّة قائمه، بلکه در بخش آيه محكمه يعني تفسير، كلام، علوم عقلي ثابت ميكند انسان مرگ را ميميراند نه بميرد، غالب متفكّران بلكه همه متفكّران به استثناي موحّدان ميگويند آخر خط آدم ميميرد و ميپوسد، اما دين می گوید ماييم كه مرگ را ميميرانيم اين بايد حرف اول و وسط و آخر حوزههاي ما باشد، ما هستيم كه هستيم و لذا اين موجود ابدي يك فكر ابدي ميخواهد.
حضرت آیت الله جوادی آملی تصریح کردند: وقتي مردان الهي دين را باور، عمل و منتشر كنند، فرشتگان در هنگام مرگ به استقبال آنها ميآيند. این کم مقامی نیست و این راه برای همه باز است. خدا ميخواهد ما مثل فرشته زندگي كنيم و ميشود، نشانهاش بسياري از همين شهداي ماست كه همين قرآن و اهل بيت تربيت كردند. پس اين ظرفيت در انسان وجود دارد.
ایشان با تاکید بر توجه به اخلاق در کنار تحصیل علم ابراز داشتند: اخلاق جزء قويترين علم هاست، اخلاق غير از سخنراني، موعظه و نصيحت است، اگر انشاءالله در فنّ اخلاق، قدم گذاشتید خواهید دانست خيلي مشكلتر از كفايه و مكاسب است، تا روشن نشود روح چيست و تجرّد روح ثابت نشود اين علم با بناي عقلا و لغت حل نميشود، ماييم و روح مجرّد ما، تا ثابت نشود روح مجرّد است تا ثابت نشود روح چند وظيفه دارد، تا روشن نشود مسئول علم در بخش انديشه كدام قسمت است و مسئول انگيزه در بخش اخلاق و عمل كدام قسمت روح است، تا ثابت نشود چطور كسي عالِم بيعمل ميشود با اينكه ميداند و آيه را ميخواند، مشکلی حل نخواهد شد و اينها يك جان كَندن ميخواهد تا آدم بفهمد.
معظم له ادامه دادند: اخلاق يك علم قوي و غني است، جزء شعب فقه عملي است با بناي عقلا كار ندارد، با فهم عرف كار ندارد، با لغت كار ندارد عقل است و عقل است و عقل و قرآن هم آمده اين عقل را شكوفا كند. در بيانات نوراني حضرت امير در نهجالبلاغه فرمود خداوند در درون دلهاي افراد گنجهايي را ذخيره كرد است انبيا معدنشناساني هستند كه دلها را زير و رو كنند و این معادن را شکوفا می سازند.
حضرت آیت الله جوادی آملی طلاب را به ممارست در علم و تهذیب توصیه نمودند و بیان داشتند: انسان باید طوری درس بخواند كه بتواند به ديگري منتقل كند، براي اينكه اين علم، مَلكه بشود و ما را رها نكند بايد عمل كنيم، يك بيان نوراني حضرت امير اين است که علم به عمل ميگويد بيا مرا زنده نگهدار وگرنه من ميروم، علم، هاتف غيب است، بنابراين ما ميتوانيم حداقل يك استاني را احيا كنيم، برخي از علما در استان ما بودند كار يك امامزاده را انجام ميدادند آنچه ميگفتند عمل ميكردند آنچه ميفهميدند عمل ميكردند، مردم دينشان ، به علمِ آميخته با عمل است، اين لذت را خدا در دل همه ما قرار داد، هيچ كس به ما ياد نداد كه حق و عدل و عدالت چيز خوبي است، خدا انسان را طوری آفريد كه از تقوا لذت ميبرد، فرمود من اين را در درون شما به وديعت گذاشتم و اين خلقت هم عوضشدني نيست، اين الهام تقوا در درون همه ما نهادينه شده است، لذا ما باید يك علمي تهيه كنيم چه در حوزه چه در دانشگاه كه با صاحبخانه هماهنگ باشد.