۰۶ آذر ۱۴۰۳ ۲۵ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۰۷ : ۰۳
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْریَ * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی».[۱]
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَ الصّلَاهُ َ سَیِّدِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیبِنا شَفیعِ ذُنوبِنا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ مُولَانَا بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللَّهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ نُصرَتَهُ وَ اللَّعنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».
تسلیم محض پیامبر بودن به علّت برداشته شدن حجاب از دل
«وَ اعْلَمُوا أَنَّ فیکُمْ رَسُولَ اللَّهِ لَوْ یُطیعُکُمْ فی کَثیرٍ مِنَ الْأَمْرِ لَعَنِتُّمْ وَ لکِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْإیمانَ وَ زَیَّنَهُ فی قُلُوبِکُمْ وَ کَرَّهَ إِلَیْکُمُ الْکُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْیانَ أُولئِکَ هُمُ الرَّاشِدُونَ».[۲]
پروردگار عزیز در این کریمهی سازنده و پر درخشش فرمودند: خدای متعال کسانی را که مطیع پیغمبر هستند، توقّع ندارند پیغمبر در اختیار آنها باشد، خود را در اختیار پیغمبر میدانند، پیغمبر را به دنبال خود نمیکشانند، خود به دنبال پیغمبر میروند. خواستههای فردی و اجتماعی خود را بر نبی مکرّم، بر رهبر آسمانی تحمیل نمیکنند، بر او فشار نمیآورند، بلکه تسلیم پیغمبر هستند. دار و ندار آن ها، ظاهر و باطن آنها همراه پیغمبر است، اینها رمز اینکه با پیغمبر اینطور صفا دارند، باور دارند سلم هستند، منقاد هستند، موم دست پیغمبر هستند. این هنر خود آنها نیست بلکه «وَ لکِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْإیمانَ» علّت آن این است که خدا حجاب از دلهای آنها برداشته است، چون دل آنها پرده ندارد، حجاب ندارد، نور ایمان این دل را روشن کرده است. خانهی دل آنها تاریک نیست، ایمان را قلب جذب میکند.
رشد موجود، لازمهی حیات آن
یک جذب و انجذابی، یک عشق و عاشق و معشوقی و یک کشش و کوششی بین دل و ایمان خدا بر قرار کرده است. بعضیها سرمایهی ندارند، دل آنها از نظر معنویّت گرفتار خشکسالی است. باران رحمتی بر این دل نباریده است. نور عرشی بر این دل نتابیده است. حیاتی که مایهی کشش و کوشش باشد، در این دل نفوذ پیدا نکرده است. ولکن بعضیها دل زنده هستند، حیات قلب دارند و لازمهی حیات یک موجود، رشد آن موجود است، در هر موجودی یک کشش درونی وجود دارد که منشأ کوشش است و یک جذبهی بیرونی هماهنگ.
رویش انسان بسته به حیات قلب او است
یک دانهای که رو به رشد و رو به خوشه شدن، سمبل شدن است، این در درون خود یک انرژی دارد، یک نیرو دارد، یک جذبهای در او وجود دارد که این به صورت یک اهرم از درون میجوشد، بالا میآید. امّا کجا میرود؟ بداند یا نداند یک مقصد نامرئی او را میکشد تا به آنجا برسد. این از مبدأ تا مقصد، از آغاز تا به منتها إلیه کمال خود تحمیلی در وجود او نیست، خستگی در وجود او نیست. یک دانه رشد میکند، سمبل میشود، یک هسته رشد میکند، یک درخت تناور مثمر، دارای میوههای شیرین میشود. انسان هم رویش دارد. رویش انسان به حیات قلب او است. بدن انسان خود انسان نیست. بدن انسان مَرکب انسان است. بدن انسان ابزار انسان است. لکن قلب است که یا عرشی است، نوری است یا ظلمانی است و ناری است.
تفاوت قلب ناری و قلب بهشتی
قلب ناری، قلب جهنّمی مثل خود جهنّم میماند. جهنّم نکبت دارد، محرومیّت دارد، فشار دارد، مضیقه دارد، سوز دارد ولی نور ندارد، رشد ندارد، جذب و انجذاب ندارد. قلب جهنّمی هم همینطور است. لکن قلب بهشتی نورانی است و با یک جذبهی نامرئی بالا میرود.
متّقین محبوب خدای عزّوجلّ
محبوبهای خدا در آیات قرآن، برحسب روایات ما «وَ لکِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْإیمانَ» تنها ایمان لفظی، ایمان ذهنی نیست. ایمان عینی است که لوازمی دارد. این آیات مبارکاتی که محبوبهای خدا را بیان فرموده است، خداوند علیّ عزّت میفرماید: «إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَّقینَ»[۳] خداوند متّقین را، پرواپیشهگان را، پارسایان، گناه ستیزان را، ظلم ستیزان را دوست میدارد. خداوند متّقین را محبوب خود قرار داده است.
اهل تقوا محبوب خدای رحمان
در سورهی مبارکهی بقرهی فرمود: «إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ التَّوَّابینَ وَ یُحِبُّ الْمُتَطَهِّرینَ»[۴] خدای متعال اهل توبه را دوست دارد، اشخاصی که اگر یک وقتی لغزیدند، زمین خوردند، گرفتار دام شیطان شدند، خلافی بر آنها تحمیل شد، در خلاف خود سماجتی ندارند، زود دامن رحمت خدا را میگیرند، زود پناهنده میشوند. زود گریه میکنند. زود عذرخواهی میکنند. بلافاصله از مسیر بد برمیگردند، خدا اینها را دوست دارد. هم خدا توّابین را دوست دارد -کسانی که آلوده شدهاند ولی تصمیم گرفتهاند که آلودگی خود را از بین ببرند، پاک بکنند- هم متطهّرین را دوست دارد. کسانی که مواظب هستند که آلوده نشوند.
توبه علاج بیماری گناه
این توبه در کنار متطهّرین… توبه علاج است، «دَاؤُکُمُ الذُّنُوبُ وَ دَوَاؤُکُمُ الِاسْتِغْفَارُ»[۵] بیماری شما، مریض شما گناه شما است، همهی بدبختیهای شما برای گناه شما است. همهی نکبتهای زندگی برای گناه است، تمام افسردگیها برای گناه است، تمام غصّهها برای گناه است. نمیخواهید معالجه بکنید؟ نمیخواهید دل شما شاداب بشود، سالم بشود؟ بیایید توبه بکنید. اگر توبه بکنید این بیماری را علاج بکنید، نه تنها خدا شما را میبخشد، خدا با شما دوست میشود، «إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ التَّوَّابینَ»؛
ویژگیهای متطهّرین
متطهّرین آن کسانی هستند که دقّت کافی را دارند که آلوده نشوند. اصلاً در مجلس غیبت نمیرود، رصد میکند، میفهمد که فلانجا برود، فلانی اهل غیبت است، اصلاً خود را با مجلس غیبت آشنا نمیکند. این متطهّر است. این همیشه بهداشتی زندگی کرده است، سالم زندگی کرده است، در هوای آلوده نمیرود، غذای آلوده نمیخورد. به محیطی که در آن محیط میکروب رشد میکند، ویروس در آنجا نفوذ میکند، به آنجاها قدم نمیگذارد، این متطهّر است.
متطهّرین و توّابین محبوب خدا
خدا هم توّابین را دوست میدارد و هم متطهّرین را. هم کسانی که زمین خوردند، دست خود را بلند بکنند، دامن پیامبر را بگیرند، واسطه بشود، خدا آنها را ببخشد، هم آن کسانی که دست از دامن پیغمبر و آل پیغمبر برنمیدارند تا بیفتند، دشمن شاد بشوند.
خوشحال شدن شیطان از گناهان انسان
هر گناهی که ما میکنیم، دشمن بزرگ ما که شیطان است خوشحال میشود. ما به هر گناهی دشمن خدا را شاد میکنیم، دشمن پیغمبر را شاد میکنیم و دشمن خود را شاد میکنیم و با هر قدم خیری با هر کار خیری با هر عبادتی خدا را شاد میکنیم، رسول خدا را شاد میکنیم، اولیای الهی را شاد میکنیم. متطهّر آن کسی که دقّت لازم را دارد. دشمن شاد نشود، دشمن شادی خیلی تلخ است. آدم یک کاری بکند که دشمن به حال او مسخره بکند، به او بخندد. بدترین چیز این است که آدم با دست خود، خود را دشمن شاد بکند. «إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ التَّوَّابینَ وَ یُحِبُّ الْمُتَطَهِّرینَ»[۶]
توبه درمان است، متطهّر پیشگیر از گناه
خدای متعال هم معالجهگران را، کسانی که نمیگذارند بیماری بماند، مزمن بشود، کشنده بشود، تا گناهی کرد تا رذیلتی بر او عارض شد، به طبیب خود مراجعه میکند، درمان میکند. توبه درمان است. امّا متطهّر بهداشت است، پیشگیری میکند تا گرفتار گناه نشود.
محبوب بودن رزمندگان در نزد خدا
در سورهی مبارکهی صف فرمود: «إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الَّذینَ یُقاتِلُونَ فی سَبیلِهِ صَفًّا کَأَنَّهُمْ بُنْیانٌ مَرْصُوصٌ»[۷] خدا این رزمندهها را دوست دارد، خوش به حال این مدافعین حرم. خوش به حال آن کسانی که در حلب بودند و با این پیروزی که خون هزینه شد تا این پیروزی نصیب ما شد، شبیه آزادی خرمشهر شد که امام فرمود: خرمشهر را خدا آزاد کرد. حلب را خدا آزاد کرد امّا این کسانی که در بازار عشق خدا رفتند، با خدا معامله کردند، «إِنَّ اللَّهَ اشْتَری مِنَ الْمُؤْمِنینَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّهَ یُقاتِلُونَ فی سَبیلِ اللَّهِ فَیَقْتُلُونَ وَ یُقْتَلُونَ وَعْداً عَلَیْهِ حَقًّا فِی التَّوْراهِ وَ الْإِنْجیلِ»[۸] اینها وارد این بازار عشق شدند و خود را در محبّت خدا باختند خدا هم اینها را گرفت. عجب بردنی! عجب اوجی! عجب عروجی! خدا اینها را دوست میداشت. «إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الَّذینَ یُقاتِلُونَ»[۹] محبّت اینها را به آنجا برده است. عشق خدا اینها را آنجا برده است. اینها محبوب پروردگار عظیم هستند.
اطاعت از پیامبر (ص) رمز محبّت به خداوند
در سورهی مبارکهی آل عمران فرمود: «قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونی یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ»[۱۰] بگو اگر راست میگویید دلی با خدا دارید، خدا دوست هستید، خداجو هستید، خدا خواه هستید، اگر این حقیقت در وجود شما است، عطش دارید، تشنهی خدا هستید، دل بیقراری دارید، دل بهانهگیری دارید، مگر عاشق نیستی؟ به دنبال کسی برو که وطن معشوق را میداند، میتواند تو را به معشوق خود برساند. «قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ» بگو: اگر الله را دوست میدارید، اگر بیقرار او هستید، اگر حیران او هستید، اگر سرگشتهی او هستید، اگر شیدای او هستید، من بلدچی هستم، واسطه هستم، او هم شما را دوست دارد. من را فرستاده است که عاشقها را به مقصد برسانم. «فَاتَّبِعُونی یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ» به دنبال من بیایید تا شما را ببرم، برای شما مدال محبّت او را بگیرم که محبّت یک طرفه نیست.
احساس محبّت بین معبود و عبد
اگر تو احساس محبّت به خدا داری، خدا تو را دوست دارد که تو هم خدا را دوست میداری که در سورهی مبارکهی مائده، سورهی ولایت آنجا فرمود: «مَنْ یَرْتَدَّ مِنْکُمْ عَنْ دینِهِ فَسَوْفَ یَأْتِی اللَّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَهُ»[۱۱] اوّل خدا شما را دوست میدارد، بعد شما خدا را دوست میدارید.
چه هنگام امام زمان (ع) را یاد میکنیم؟
به امام زمان قسم هر کسی در دل خود یک محبّتی نسبت به امام زمان دارد، اوّل امام زمان او را دوست میدارد. این دل را حضرت دارد جا به جا میکند. نگاه او است که دل آدم هوای امام زمان میکند. یک مرتبه نشسته است، یک حالی به او دست میدهد میگوید: یا صاحب الزّمان. یک مرتبه دل آدم میشکند، آقا چه زمانی میآیی؟ دل من برای شما تنگ شده است. این همان وقتی است که حضرت یاد شما میکند. «یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَهُ» خدا کسی را دوست بدارد، او هم خدا را دوست میدارد.
کشش از آن طرف است.
گرچه ز معشوق نباشد کشش کوشش عاشق بیچاره به جایی نرسد.
شرط عشق خدای متعال نسبت به انسان
او باید بخواهد (تا یار که را خواهد و میلش به که افتد) «قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونی یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ»[۱۲] نمیخواهی خدا عاشق تو بشود؟ راه دارد، راه پیغمبر را رفتن، راه دین را رفتن، اینقدر آدم را زیبا میکند که خدای زیبا پسند عاشق آدم میشود، آدم محبوب خدا میشود «یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ»؛
مراد قرآن از ایمان، امیر المؤمنین (ع) است
در این آیهی مبارکهی حجرات که سورهی امسال ما است و در محضر شما جوانهای عزیز همینطور سر این سفره نشستیم، هر هفته هم یک میوهی جدیدی، یک خوراک جدیدی حاصل دل ما میشود، در این آیهی کریمه «وَ لکِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْإیمانَ»[۱۳]؛ در روایت دارد مراد از ایمان علیّ بن ابیطالب (علیه الصّلاه و السّلام) است. «وَ لکِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْإیمانَ» اصل ایمان امیر المؤمنین است. هر کسی مؤمن است و ایمان نصیب او شده است، میوهی این شجرهی ایمان حاصل او شده است، شجرهی ایمان امیر المؤمنین است. اصل نماز علی است، اصل روزه علی است، اصل حج علی است، اصل ایمان هم خود او است، او امیر المؤمنین است. او دل مؤمن را فرماندهی میکند. او جان مؤمن را مِی میدهد، تغذیه میکند که وجود نازنین پیامبر خدا فرمودند: علی جان! «قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ … أَنْتَ وَ اللَّهِ أَمِیرُهُمْ تَمِیرُهُمْ مِنْ عِلْمِکَ».[۱۴]
علی مؤمنین اهل نجات هستند، چرا اهل نجات نباشند که تو امیر آنها هستی. امیر ما علی امیر المؤمنین است. خدایا یعنی ما مؤمن هستیم؟! یعنی فرماندهی ما علی است؟ یعنی ما در جبههی امیر المؤمنین هستیم؟ یعنی دل ما زیر پرچم عشق امیر المؤمنین قرار گرفته است؟ یا علی! از آن طرف یک نگاهی به ما بکن، دل از ما ببر. (ای علی که دل از عشّاق بردهای) امیر المؤمنین پدر است. هر چه همهی امامان ما دارند، امیر المؤمنین به تنهایی همه را دارد.هر کسی هر چه دارد سر سفرهی امیر المؤمنین (علیه السّلام) دارد. «وَ لکِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْإیمانَ» آن کسی که علی ندارد دل منقاد ندارد، دل عاشق ندارد. دل او باغ وحش است. دل او بتکده است. بت شکن امیرالمؤمنین است. اگر خواستی دل تو بتی نداشته باشد، دل آزادی داشته باشی که بتواند پرواز بکند و به خدای عشق برسد، باید یا علی بگویی.
اگر خسته جانی بگو یا علی اگر ناتوانی بگو یا علی
اتّصال به امیر المؤمنین شرط ایمان
«کلّ غَمّ و همّ سَیَنجلی بِوَلایتِکَ یا علیُّ یا علیُّ یا علیُّ»؛ «وَ لکِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْإیمانَ» خدا علی را در دل تو نشانده است. خبر نداری چه فرماندهای داری، چه افتخاری داری. علی دل تو را تصرّف کرده است، دل به علی دادی. آمده است در خانهی تو مستقر شده است، «وَ لکِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْإیمانَ وَ زَیَّنَهُ فی قُلُوبِکُمْ» هم محبوب دل علی است، هم جمال دل علی است. جلال دل علی است، رونق دل وجود نازنین امیر المؤمنین، علیّ بن ابیطالب است. این از آن حقایق اسرارآمیز قرآن کریم است که آدم بفهمد، بداند، متوجّه بشود، معرفت پیدا بکند که بدون اتّصال به امیر المؤمنین ایمان، ایمان نیست. «وَ لکِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْإیمانَ» یعنی حَبَّبَ إِلَیْکُمُ ولایه امیر المؤمنین، محبه امیر المؤمنین علیّ بن ابیطالب (علیه الصّلاه و السّلام).
ذوب بودن مرحوم علّامهی امینی در محبّت امیر المؤمنین (علیه السّلام)
نقل کردند مرحوم حاج آقا مصطفی آقازادهی امام راحل ما در حرم امیر المؤمنین دیده بود علّامهی امینی ضریح مولا را گرفته است به پهنای صورت خود اشک میریزد. شانههای او از شدّت گریه میلرزد. مرحوم حاج آقا مصطفی کنار علّامهی امینی، پشت علّامهی امینی ایستاده بوده، اشک میریخته است، میگفته است: یا امیر المؤمنین به حقّ این آقای امینی یک نگاهی هم به ما بکن. دلی که از امینی بردی، از ما هم میتوانی ببری. گرچه این دل آلوده است ولی دل آلوده هم با اکسیر محبّت شما تغییر میکند. یک نگاهی بکنی، ما هم درست میشویم، دل ما هم آباد میشود. هم از آقای شما هم کم نمیشود.
پی نوشت:
[۱]– سورهی طه، آیه ۲۵ تا ۲۸٫
[۲]– سورهی حجرات، آیه ۷٫
[۳]– سورهی توبه، آیات ۴ و ۷٫
[۴]– سورهی بقره، آیه ۲۲۲٫
[۵]– مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج ۱۱، ص ۳۳۳٫
[۶]– سورهی بقره، آیه ۲۲۲٫
[۷]– سورهی صف، آیه ۴٫
[۸]– سورهی توبه، آیه ۱۱۱٫
[۹]– سورهی صف، آیه ۴٫
[۱۰]– سورهی آل عمران، آیه ۳۱٫
[۱۱]– سورهی مائده، آیه ۵۴٫
[۱۲]– سورهی آل عمران، آیه ۳۱٫
[۱۳]– سورهی حجرات، آیه ۷٫
[۱۴]– بحار الأنوار، ج ۳۵، ص ۱۸٫
منبع:مهر