چرا قوانین اسلام کهنه نمیشود؟
اسلام از خود به عنوان راه (صراط مستقیم) یاد میکند، غلط است که بگوییم چون منزلها عوض میشود راه هم باید عوض شود.
عقیق:بخش عظیمی از دین مبین اسلام را فروع و درسهای زندگیساز آن تشکیل داده است و شکی نیست که بیشتر افراد جامعه، مجتهد و فقیه نیستند تا خود بتوانند احکام الهی را از منابع غنی آن به دست آورده،دیگران را نیز از باران رحمت احکام خداوندی بهرهمند سازد و وظیفه تقلید از فقهای جامعالشرایط را در زمان غیبت کبری دارد.
همچنین احکامی که به همت سفیران نور از کلام نورانی الهی و سنت پرنور معصومین (ع) استخراج شده و در کتابهای فارسی و عربی در اختیار مقلدان و پیروان آنها قرار گرفته دربرگیرنده اصطلاحات خاص و لغات متناسب با هر بحث است که فهم آن را برای عموم مردم مشکل کرده است.
از طرفی چراها و پرسشهای فراوانی در ارتباط با احکام مختلف مطرح است که پاسخ آنها در کتابهای گوناگون و به مناسبت بحث از آن موضوع مطرح شده که دسترسی توده مردم به آنها سخت است.
حجتالاسلام محمد وحیدی استاد حوزه علمیه قم در کتابی با عنوان «فلسفه و اسرار احکام» به بیان برخی از فلسفه احکام دین اسلام پرداخته است که ما قصد داریم به مرور آن را برای مخاطبان بیاوریم.
پرسش: اسلام به حکم این که دین است به ویژه دین خاتم است و دستوراتش جنبه جاودانگی دارد و باید همان طور که روز اول بوده برای همیشه باقی بماند، یک پدیده ثابت و لایتغیر است و اما زمان در طبع خود متغیر و کهنه و نَوکُن است، طبیعت زمان اقتضای دگرگونی دارد و هر روز اوضاع و احوال و شرایط جدیدی خلق میکند مغایر با شرایط پیشین، چگونه ممکن است چیزی که در ذات خود ثابت و لایتغیر است با چیزی که در ذات خویش متغیر و سیال است توافق و هماهنگی داشته باشند؟ آیا ممکن است جامهای که برای یک کودک دو ساله ساخته میشود تا بیست سالگی او مورد استفاده قرار گیرد در حالی که جامه در طول بیست سال همان است که بوده و تن کودک ماه به ماه و سال به سال رشد میکند و بر ابعادش افزوده میشود؟
پاسخ: حقیقت آن است که در استدلال فوق درباره عدم امکان توافق اسلام و مقتضیات زمان نوعی «مغالطه» به کار رفته است هم در ناحیه اسلام و هم در ناحیه مقتضیات زمان.
اما از ناحیه اسلام: از آن نظر که جاودانگی قوانین اسلام و نسخناپذیری آن که امری قطعی و از ضروریات اسلام با قابلیت انعطاف که امری است مربوط به سیستم قانونگذاری اسلام و خود اسلام خود به خود با مکانیسم مخصوص که از مختصات سیستم قانونگذاری اسلام است به وجود میآورد یکی فرض شده است و حال آن که این دو تا کاملاً از یکدیگر جدا هستند. قدرت شگرف جوابگوی فقه اسلامی به مسائل جدید رخ ننموده است، از آغاز طلوع اسلام تا قرن هفتم و هشتم که تمدن اسلامی در حال توسعه بود و هر روز مسائل جدید خلق میکرد، فقه اسلامی بدون استمداد از هیچ منبع دیگر وظیفه خطیر خویش را انجام داده است. در قرون اخیر، بیتوجهی مسئولان امور اسلامی که از یک طرف و دهشتزدگی در مقابل غرب از طرف دیگر موجب شد که این توهم پیش آید که قوانین اسلامی برای عصر جدید نارسا است.
اما از ناحیه مقتضیات زمان: مغالطهای که از این ناحیه به کار رفته از آن جهت است که چنین فرض شده که خاصیت زمان این است که همه چیز حتی حقایق جهان را نیز فرسوده و کهنه کند و حال آن که آن چه در زمان کهنه و نو میشود ماده و ترکیبات مادی است، یک ساختمان، یک گیاه، یک حیوان، یک انسان محکوم به کهنگی و زوال است اما حقایق جهان ثابت و لایتغیر است. آیا جدول فیثاغورت به حکم این که بیش از دو هزار سال از عمرش میگذرد کهنه شده است؟ آیا گفته سعدی «بنی آدم اعضای یکدیگرند» چون هفتصد سال از عمرش میگذرد منسوخ و غیرقابل عمل است؟ آیا به دلیل این که عدالت و مروت و وفا و نیکی چندین هزار سال است که دهان به دهان میگردد مندرس شده است. بلکه گفتن این که جدول فیثاغورث عمر چند هزار ساله دارد و گفته سعدی عمر هفتصد ساله، غلط است محتوای جدول فیثاغورث و شعر سعدی حقایقی ازلی و ابدی است و آنان بازگوکننده آن حقایقاند و بس.
میگویند: قوانین عصر برق و هواپیما و فضانورد نمیتواند عیناً همان قوانین عصر چراغ نفتی و اسب و قاطر و الاغ باشد. جواب این است که شک نیست که در عصر برق و هواپیما مسائل جدید رخ مینماید که باید پاسخ خودش را بازیابد، ولی هیچ ضرورتی ایجاب نمیکند که الزاماً چون برق به جای چراغ نفتی و هواپیما به جای الاغ آمده است باید مسائل حقوقی مربوط به اینها از قبیل خرید و فروش و غصب و ضمان و وکالت و رهن هم یکسره تغییر کند و یا چون والدین و فرزندان و زوجین اعصار گذشته الاغ سوار بودهاند و پدران و مادران و فرزندان و شوهران و زنان عصر ما هواپیما سوارند پس الزاماً باید حقوق والدین بر اولاد و حقوق اولاد بر والدین و حقوق زوجین بر یکدیگر در عصر ما به کلی دگرگون شود.
اسلام راه است نه توقفگاه و منزل، خود اسلام از خود به عنوان راه (صراط مستقیم) یاد میکند، غلط است که بگوییم چون منزلها عوض شود راه هم باید عوض شود، در هر حرکت منظم دو عنصر اساسی وجود دارد؛ عنصر تغییر مواضع که متوالیاً صورت میگیرد و عنصر ثبات راه و مدار حرکت.
پرسش: این مسلم است که هم در قرآن و هم در حدیث ناسخ و منسوخ زیاد است و علت این تغییر هم رعایت اقتضای زمان است حال در جایی که در یک محیط، آن هم در یک زمان کمی، قانون برای رعایت زمان عوض میشود آیا ممکن است در همه روح زمین تا آخر دنیا عوض نشود و به علاوه این که میگویند همه قوانین اسلام برای همیشه است؟
پاسخ: این پرسش به دو سؤال منحل میشود یکی آن که دلیلی هست که قانون اسلام برای همیشه و همه جا هست؟ دوم اگر دلیلی هست نکته آن که در بیست و چند سال در قانون نسخهایی واقع شده و در این زمانهای طولانی هیچ نسخی واقع نشده است؟ و ما اگر دلیل از عقل و قرآن برای این که اسلام قانون همیشگی است و قابل نسخ نیست آوردیم فرضاً که نکته نسخ نشدن را نداریم به جایی ضرر نمیرساند؛ بنابراین اول، دلیل بر این میآوریم که اسلام برای همیشه و همه کس هست.
گواهانی از گفته خداوند در قرآن کریم
در قرآن کریم گواهانی است بر این که قرآن و احکام اسلام برای همیشه و همه توده بشر است که ما بعضی از آنها را در اینجا میآوریم:
1. سوره فصلت آیه 42: «و انه لکتاب عزیز لَا یَأْتِیهِ الْبَاطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِیلٌ مِنْ حَکِیمٍ حَمِیدٍ؛ یعنی همانا این قرآن کتابی است گرامی که نه در زمان خود و نه پس از خود خط باطل بر آن کشیده نمیشود و قانونی آن را باطل نمیکند چطور چنین نباشد در حالی که این قانون را خدای حکیم فرو فرستاده» اکنون شما میگویید با قانونهای اروپایی و قانونهای مجلس که قانونگذاران را همه میشناسیم ما خط باطل بر قانون خدایی که خدا میگوید هیچ چیز آن را باطل نمیکند بکشیم و به گفته خدا، خدا را ارجی نگذاریم آیا این خدانشناسی نیست؟
2. آیات 48-50 از سوره مائده که هیچ کس حق ندارد حکمی بکند به غیر آن احکامی که خدا نازل کرده است. حالا قانونهایی که مردم میگذارند اگر همان قانونهای خدایی باشد حرفی نیست و گر نه به موجب این آیات حکم کننده آن کافر، فاسق و ظالم است.
3. آیه 85 از سوره آل عمران «وَمَنْ یَبْتَغِ غَیْرَ الْإِسْلَامِ دِینًا فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِی الْآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِینَ؛ یعنی هر کس غیر از اسلام دینی اختیار کند هرگز از وی پذیرفته نیست و او در آخرت از زیانکاران است» اگر دین دیگری غیر از اسلام میآمد این آیه درست نمیشد.
4. آیه 42 از سوره فاطر «وَلَن تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبْدِیلًا؛ یعنی هرگز نمییابی از برای دستور خداوند تبدیل و تفسیر» و این دلیل همیشگی سنت و دستور خدایی است.
5. آیه 1 از سوره فرقان «تَبَارَکَ الَّذِی نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلَى عَبْدِهِ لِیَکُونَ لِلْعَالَمِینَ نَذِیرًا؛ یعنی بزرگوار است پاک خداوندی که قرآن را بر بنده خاص خود نازل فرمود تا (به اندرزهای وی) اهل عالم را متذکر و خداترس گرداند».
6. آیه 90 از سوره انعام «قُل لَّا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا ۖ إِنْ هُوَ إِلَّا ذِکْرَىٰ لِلْعَالَمِینَ؛ یعنی بگو که من مزد رسالت از شما نمیخواهم جز آن که میخواهم اهل عالم (به یاد خداوند) متذکر شوند (و خداشناس و خداپرست گرداند).
7. آیه 107 از سوره انبیا «وَما اَرْسَلْناکَ اِلّا رَحْمَةً لِلعالَمینَ؛ یعنی ما تو را نفرستادیم مگر آن که برای همه عالم رحمت باشی». در این آیات و بسیاری دیگر که به این مضمون وارد است خداوند پیامبر اسلام را بیم دهنده و رحمت برای تمام جهانیان خوانده و قرآن را تذکره و قانون همه جهانیان قرار داده و شک نیست که تمام افراد بشر در هر دوره پیدا شوند و در هر کشوری زیست کنند از جهانیان هستند پس به موجب این آیات پیغمبر برای همه قانون آورده و اسلام قانون همه جهانیان است. هر کس باشد و هر وقت باشد و هر جا باشد اگر قانون برای یک زمان یا یک گروه باشد تخلف از آن برای دیگر مردم بیمی ندارد و عمل کردن به آن از نیکیها نیست تا پیغمبر بیمدهنده همه جهانیان و رحمت برای همه عالمیان باشد و قرآن تذکره برای همه عالم باشد.
8. آیه 40 از سوره احزاب «ما کانَ مُحَمَّدٌ اَبا اَحَدٍ مِنْ رِجالِکُمْ وَ لکِنْ رَسُولَ الله وَ خاتَمَ النَّبِیِّینَ» یعنی «پدر هیچ یک از شما نیست و لیکن رسول خدا و خاتم انبیا است» در این آیه خداوند ختم پیغمبری را به پیغمبر اسلام اعلان کرده؛ پس قانون آسمانی و دستور خدایی که باید به وسیله پیغمبران بیاید دیگر برای بشر نخواهد آمد و به حکم خرد و قرآن هیچ قانونی جز قانون خداوند قانونیت ندارد و پذیرفتن قانونهای بشری از حکم خرد و قرآن بیرون است؛ پس معلوم شد که قانون اسلام که آخرین قوانین خدایی است به حکم این آیه برای همیشه و همه توده بشر خواهد بود. و ما اگر بخواهیم تمام آیاتی که بر این مقصود دلالت دارد بیاموزیم سخن طولانی میشود این است که به همین اندازه اکتفا کردیم و برای کسانی که نخواهند لجاج کنند کفایت میکند و افراد لجوج هم به سر انصاف برنمیگردند گر چه تمام گفتههای قرآن را بیاوریم.
منبع:فارس