۰۵ آذر ۱۴۰۳ ۲۴ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۵۷ : ۰۰
سخن سنگین است، عقیله هاشمیان در راه است, خسته و قد کمان به شوق زیارت قبر برادر می رود. راه راهی است که خسته جان میطلبد و دل شکسته.
خستهتر باش عاشقتر تا بفهمی قدم بر بال فرشتگان نهادن یعنی چه؟ راه هموار است و مسیرت مشخص به هر سو بوی سیب حسینی به مشامت رسید رو کن و پیش برو که این کشتی، کشتی سعادت است ونجات.
راه را اگر درست رفتی به درگاهی میرسی که به خط زرین بر آن حک شده است «قال سید الکونین، حسین منی وانا من حسین». دیگر بس است که این منتهی منزل عشاق است و هر که را در گیتی جرعهای از عشق چشاندند به بلای کربلا مبتلایش کردند.
راستی شورشی دوباره به جان عالمیان افتاده. پیر وجوان و زن و مرد به شوق زیارتی اربعین سالار شهیدان به تکاپو افتادهاند.
تجلی عشق شیعیان پاکستانی را به نظاره بنشین که فقر سد راه عشقشان نشده است.
آهسته می گویمت، این ریش سپیدان که تمثال حبیب دارند را حسین فراخوانده و «این الحبیبشان» گفته.
به دیده احترام نگاهشان کن، که عشق را بزرگ داشتند، برخی اینان «کلیه» و جسم و جان خویش را فروختهاند که بتوانند زائر اربعینی کوی جانان باشند. به چشم دیگران فقیرند و ندار ولی خدا میداند که اینان دارای عالمند و ما نمیدانیم.
سرمای استخوان سوز راه به جان میخرند نه در هتلهای چند ستاره بلکه در بیابانهایی که سینه آن به جای پای این عاشقان تا قیامت خواهد بالید.
آماده باش که تو نیز مدتی محدود میزبان این زائران خواهی بود. خدایت جزای خیر دهد اگر زائر حسین را قدحی آب بنوشانی...