کد خبر : ۷۷۵۴۹
تاریخ انتشار : ۰۵ شهريور ۱۳۹۵ - ۲۳:۳۹

«فصل شیدایی» و حرفهایی که به ما می‌گوید!

محمد ذوقی در یاداشتی درباره نمایش «فصل شیدایی نکاتی را یادآور شد.
عقیق:محمد ذوقی کارشناس حوزه رسانه در یاداشتی درباره نمایش «فصل شیدایی» و ویژگیهای این نمایش اشاره‌هایی کرده است.

متن این یادداشت را در زیر بخوانید:
«قهر مردم با سالنهای نمایش و سینماها»؛ این گزاره منفی و دلسردکننده را می توان پرتکرارترین دغدغه مطرح شده در میانه مجلات سینمایی، برنامه های تلویزیونی با محوریت تئاتر و سینما و اظهارات فعالان این عرصه در سالهای اخیر دانست. هم اکنون نیز «حال سینما خوب نیست»، «تئاتر مرده است» و عباراتی از این دست، غالباً پای ثابت مصاحبه فعالان این عرصه با رسانه های مکتوب، دیداری و شنیداری است. از سویی مخاطب به سالنهای نمایش و سینماها نمی آید و از سویی دیگر، عده ای از بازیگران کمتر شناخته شده و گمنام، عطای وطن را به لقای آن بخشیده، به شبکه های ماهواره ای فارسی زبان می پیوندند تا آینده حرفه ای و خانوادگی خود را برای همیشه در هاله ای از ابهام و غربت فرو برند. همه واقعیت اما همین نیست. بوده اند فیلم های معدودی که سینماها را در سالهای اخیر پر کرده اند تا سینماداران را از ورشکستگی همیشگی نجات داده باشند. سه گانه اخراجی ها، شناخته شده ترین آثار سینمایی از این دست به حساب می آید.

خبر جالب توجه و موضوع اصلی این نوشته اما بحث در حوزه سینما و اوضاع این روزهای آن نیست.  این روزها یک اثر جذاب و فاخر نمایشی، با زدن رکورد 27 هزار تماشاگر در هر شب نمایش، فصل جدیدی را در عرصه تولیدات نمایشی کشور گشوده است. «فصل شیدایی» را البته شاید نتوان به معنای کلاسیکِ کلمه، «تئاتر» نامید. فُرمِ اجرای نمایش عظیم «فصل شیدایی»، هنوز نام دقیقی بر خود نگرفته است. با این وجود، به علت اجرای زنده آن برای مخاطبان چندهزار نفری، «فصل شیدایی» شاید بیش از هر هنر شناخته شده دیگری، به تئاتر نزدیک باشد!  در حالی که یکی از فعالان شناخته شده عرصه تئاتر کشور چندی پیش می گوید: «این روزها از یک سو با تولیدات بی رویه و بی کیفیت نمایش های هنرجویان جوان و آماتوری که اتودهای کلاسی شان را به عنوان یک تئاتر حرفه ای عرضه می‌کنند مواجهیم و از سوی دیگر با مخاطبین محدودی که بر سر کشاندن آنها به سالن های نمایش انواع ترفندهای تبلیغاتی و بعضا دروغ های فریبنده را در فضای مجازی منتشر می کنند.»، این روزها نمایش «فصل شیدایی» در شهر قزوین، هر شب به طور متوسط پذیرای حدود 15 هزار تماشاگر بود.

مسئله قابل تامل تر اینکه حجم استقبال مردم از این نمایش آئینی، بیش از این بوده ولیکن به علت محدودیت ظرفیت مکان اجرای نمایش، امکان پذیرش تمامی مراجعه کنندگان وجود نداشته است! طبیعتاً تحلیل چرایی وقوع این حجم از استقبال مردمی از یک اثر نمایشی، جای بحث و بررسی عمیق و مفصلی خواهد داشت. در این مسیر، علاوه بر توجه به جنبه های هنری این اثر نمایشی و بررسی شکلی آن، حتماً باید به محتوای اثر مورد اشاره و جنبه های جامعه شناسی این حجم از استقبال مردمی نیز پرداخت. در غیر این صورت، تحلیل چرایی موفقیت اثر مذکور در جذب مخاطب عمومی، ابتر و ناقص خواهد ماند. چه اینکه جذابیت هر اثر هنری، ناگزیر، واجدِ دو علتِ فٌرمی و محتوایی خواهد بود.

از این حیث، «فصل شیدایی» از نظر فٌرمِ کار، یک اثر متمایز، بدیع و خیره کننده است.  شیوه اجرای «فصل شیدایی»، در واقع سبک نمایشی جدیدی است که بومی کشور عزیزمان بوده و اولین بار توسط استاد بهزاد بهزادپور معرفی شده، تدریجاٌ به بلوغ رسیده است. اساسِ کار در این نوع خاص از نمایش، بازسازی وقایع داستان در ابعاد واقعی آن است. اندازه بزرگ و واقعی دکورهای صحنه، قدرت این را دارد تا مخاطب را به درون ماجراهای رخ داده در صحنه نمایش ببرد و تاثیری بسیار عمیق تر بر وی بگذارد. این مسئله البته تنها یکی از جذابیت های بصری و شکلی «فصل شیدایی» به حساب می آید. بهزاد بهزادپور، مبدع و پایه گذار این سبک از نمایش در معرفی آن گفته است: «نه تئاتر است نه سینما، نه نمایش سایه، نه تعزیه و نه اپرا، ولی درعین حال همه اینها هست!» در این فرم اجرایی، اتفاقات صحنه و بازی هنرمندان، در سه سمت مقابل، راست و چپ مخاطب رخ می دهد و تماشاگر واقعاً خود را در قلب ماجرا می بیند.

یکی دیگر از مهم ترین جاذبه های این نوع از نمایش، استفاده گسترده و هنرمندانه از نور در صحنه ی عظیم اجرای نمایش است. به عنوان مثال، در صحنه 2 هزار متری اجرای نمایش «فصل شیدایی»، حدود 200 پروژکتور کار نورپردازی را بر عهده دارند. طبیعتاً این حجم از نورپردازی در فضایی تاریک، خود به خود مخاطب را به وجد می آورد، آن هم در شرایطی که قرار است تمامی دکور نمایش را در اندازه هایی واقعی در اطراف خود مشاهده کرده، خود را در قلب واقعه ببیند! این البته همه عظمت ماجرا نیست. مساحت صحنه مختص روایت های دوران «دفاع مقدس» این نمایش نیز، به تنهایی چیزی حدود 5 هزار متر مربع است. ترکیب نور، صدا، تصویر، جاذبه‌های صحنه، دکور و جلوه‌های ویژه میدانی در کنار محتوای جذاب این اثر نمایشی باعث شده است پس از چند بار اجرا در شهرهای مختلف، شمار تماشاگران آن تا تیر ماه 1394 به عدد 500 هزار نفر برسد!

برای درک گستردگی ابعاد صحنه، دکور و عظمت بخش های مختلف این کار، کافی است بدانیم به گفته مدیر تولید «فصل شیدایی»، طول مدت زمان پیش تولید این کار در هر استان کشور، مدت 25 روز بوده و پس از آن، نمایش به مدت 10 روز متوالی اجرا می شود که غالباً به علت استقبال گسترده مردم، تمدید شده است. در «فصل شیدایی»، 120 هنرمند و هنرجو به اجرای نقش می پردازند و برای هر بار اجرای آن، لازم است تعداد 350 نفر به صورت شبانه روزی، فعالیت نمایند. سبک نمایشی «فصل شیدایی» هنوز نام معینی برای خود پیدا نکرده است. از این رو شاید بد نباشد تا دیگرانی با کپی برداری از آن، به فکر ثبت آن به نام خود نیفتاده اند، نهادهای مرتبط با این موضوع، فکری برای آن کنند!

برای بررسی دیگر جاذبه های شکلی «فصل شیدایی» اما ناگزیر باید به تشریح محتوای آن پرداخت. «فصل شیدایی» داستان سرنوشت انسان از آغاز تاریخ تا دوران ظهور امام زمان(عج) است که به بررسی نقاط عطف تاریخ بشری پرداخته، تاریخ ادیان و انقلاب اسلامی ایران را از خلقت و هبوط آدم (ع) تا ظهور حضرت ولی عصر (عج) با محوریت توسل به پنج تن آل عبا(ع) را روایت می کند. نمایش کشتی حضرت نوح(ع) در اندازه ای نزدیک به واقع، بارش باران و ... نیز از دیگر جاذبه های بصری «فصل شیدایی» به حساب می آیند. یکی دیگر از جاذبه های شکلی و محتوایی توامان «فصل شیدایی»، تناسب 30 تا 40 درصد داستان با مختصات جغرافیایی محل نمایش است! تناسب بخش معاصر و تغییر مختصات اجرای آن با موضوعات بومی شهر محل اجرا، خلاقیتی است که بر جذابیت اثر برای مخاطب می افزاید و باعث می شود که با آن احساس یگانگی کند.

به عنوان مثال، در بوشهر رشادت‌های شهید نادر مهدوی در مبارزه مستقیم با آمریکا در خلیج فارس به تصویر در آمده و در اجرای یزد علاوه بر حوادث طبس، به نقش محوری شهید صدوقی در انقلاب و دفاع مقدس پرداخته شده است! ورای آنچه تا بدین جا در مورد «فصل شیدایی» و استقبال گسترده مردمی از آن گفته شد، همانطور که پیش از این گفتیم، این رویداد عظیم هنری را لاجرم بایستی از دریچه جامعه شناختی نیز مورد تحلیل و بررسی قرار داد. «فصل شیدایی» به عنوان یک نمایش فاخر آئینی، در حالی هر روز مخاطبان بیشتر و بیشتری را به پای خود میخکوب می کند که عمده تحلیل های جامعه شناختی کارشناسان غربی، بر تغییر عمیق باورهای دینی ایرانیان تاکید دارند. چیزی که در یک کلام، می توان آن را مدرن شدن جامعه ایرانی نامید.

طبیعتاً اگر مدرن شدن جامعه ایرانی و تغییر عمیق باورهای دینی و جایگزینی ارزش های سکولار را در متن جامعه ایران بپذیریم، نخواهیم توانست استقبال گسترده و رو به تزاید مردم از یک نمایش کاملاً دین محور و ایدئولوژیک را بپذیریم، همچنان که نمی توانیم حضور میلیونی مردم ایران را در راهپیمایی اربعین، مراسم شبهای قدر، عزاداری عاشورا و دیگر مراسم مذهبی بزرگ را توجیه نماییم. اینکه ارزش های سکولار و اومانیستی بر ذهنیت بخشی از جامعه ایران تاثیر گذاشته است را نمی توان انکار کرد، با این حال، واقعیت های متعددی از قبیل آنچه گفته شد، نشان می دهد که ذائقه فرهنگی غالب مردم ایران، توحید، دینداری و در یک کلام، اسلام است نه مدرنیسم! چه اینکه امروز مخاطب‌گریزی، آفت بسیاری از آثار هنری سینما و خصوصا تئاتر کشور بوده و ارتباط با مخاطب، آرزوی هر هنرمند است!

گٌل کردن نمایشی همچون «فصل شیدایی» در این فضا، نشان دهنده آن است که ذائقه عمومی مردم با جو روشنفکری حاکم بر غالب تولیدات نمایشی و سینمایی کشور بسیار متفاوت است. شاید گفته شود اگر تئاترهای با مضمون روشنفکری نیز با سبک «فصل شیدایی» اجرا شوند، بعید نیست همین حجم از مخاطب را به خود جذب کنند. این ادعا نمی تواند چندان صحیح باشد. چه اینکه در فضای عمومی ای مانند سینما نیز، اقبال عامه مردم غالباً به سمت و سوی فیلم هایی بوده است که خارج از فضای روشنفکری حاکم بر سینما تولید شده و رنگ و بوی سنت و مذهب داشته اند. مستند زنده این مدعا، سه گانه اخراجی ها است.

بر این اساس، می توان گفت تحلیلهای مدرنیستی محور از جو غالب بر جامعه ایرانی، بیشتر به توهم شباهت دارد تا به واقعیت! در یک نگاه واقع بینانه، می توان به جاری بودنِ جنگ، بین سبک زندگی ایرانی-اسلامی و مدرنیته و مذهب با سکولاریسم، در متن جامعه ایرانی اقرار نمود، ولیکن واقعیتهای میدانی متعدد گواهی می دهد که مذهب، همچنان هویت اصلی جامعه ایرانی را تشکیل می دهد. معنای عامه فهم تر این مدعا می تواند این باشد که ممکن است یک فرد ایرانی، اکنون بر حسبِ مد و زیبایی، پوششی غربی را برای خود انتخاب کرده باشد، ولیکن این لباس، هرگز نمی تواند به معنای دست برداشتن او از مذهب و ریشه هایش تلقی شود! در کمال شگفتی، این تحلیل کودکانه، عین جمله ای است که شخص وزیر خارجه آمریکا چند ماه قبل، در مورد جامعه ایرانی گفته است.

جان کری می گوید: «کسانی که به تهران رفته‌اند می‌گویند این شهر جایی است که جوانانش در کافه می‌نشینند و درباره آینده صحبت می‌کنند، آنها در کشورهای خارجی تحصیل کرده‌اند و به دنبال (ساختن) شهری جدید هستند!» جان کری البته حتماً دوست ندارد از واقعیاتی چون استقبال عمومی از اربعین، شب های قدر، عاشورا و کارهایی از جنس «فصل شیدایی» حرف بزند! واقعیت اما تغییری نخواهد کرد. واقعیت جامعه ایرانی، استقبال میلیونی از «فصل شیدایی» است، نه توهمات فردی که عادت دارد از پشت عینک دودی قطورش با تحکم به دنیا نگاه کند!


منبع:تسنیم

ارسال نظر
پربازدیدترین اخبار
مطالب مرتبط
پنجره
تازه ها
پربحث ها
پرطرفدارترین عناوین