۰۲ آذر ۱۴۰۳ ۲۱ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۴۸ : ۱۰
فرزند معظمله جناب حجة الاسلام شیخ محمود زنجانی نقل کردند: «پدرم صمیمیت زیادی با مرحوم قاضی داشت و از جوانی با هم دوست و رفیق بودند. البته ایشان در سلک و روش عرفانی مرحوم قاضی نبود و چهبسا هم بهطور مطلق قبولش نداشت ولی سیّد را شخصی اهل معنی و بزرگوار میدانست. روزهای جمعه که در منزل آقای قاضی روضه برقرار میشد، تشریف میبرد و ایشان هم برای روضه منزل ما میآمدند.
پدرم نقل کرد: روز جمعهای به منزل آقای قاضی رفتم، بعد از اتمام روضه چند نفری نشستند و مشغول صحبت شدیم، نزدیک زوال که شد آقای قاضی فرمود: "ببخشید، اگر اجازه بدهید من یک غسل جمعهای بکنم؛ چون من ملتزم به انجام آن هستم". و پس از آن بلند شد و در ایوان منزل عریان شده و لنگی به کمر بست و یک پارچ کوچک را که در حدود دو لیوان آب میگرفت پر از آب کرده در کنار خود گذاشت، سپس پارچهای را داخل پارچ کرده و خیس نمود و با آن سر خود را مرطوب کرد پس از آن صورت، بعد بدن و بالاخره تمام بدن را خیس کرد و سپس با حوله پاک نمود و لباسهایش را پوشیده و نزد ما آمد و نشست. ما که متعجبانه به ایشان نگاه میکردیم گفتیم: آقای قاضی! غسل شما این بود؟!
قاضی فرمود: "بلی! این غسل سنت {مستحب} است که در آن نباید اسراف بشود". و ما از این رفتار بیآلایش و بدون تکلف ایشان بسیار تحت تأثیر قرار گرفتیم».
پی نوشت:
کتاب اسوه عارفان ــ ص174
منبع:تسنیم