۰۵ آذر ۱۴۰۳ ۲۴ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۰۰ : ۰۰
الف. تکريم والدين
يکى از دستورهاي ارزشمند قرآن و اهلبيت(ع) به
مسلمانان تکريم والدين است. اين مطلب در چهار سوره قرآن به صورت مستقل ـ آن
هم بدون فاصله، بعد از مسئله مهم توحيد ـ آمده است.[1] علاوه براين، در
جاهاى مختلف کتاب خدا، در مورد اين مهم، تذکراتى داده شده که در مجموع
بيانگر اهميّت فوق العاده تکريم والدين است[2]. پيام اين آيات در يک نگاه
کلّى اين است که هر مسلمانى موظّف است پدر و مادرش را – به ويژه در دوران
بيمارى و سالمندى - گرامى بدارد. گفتار کريمانه، گفتگوى نرم و مهرآميز، سخن
خوب و شايسته از جمله اشارات قرآنى در تکريم والدين است.
سید علی تقی میر حسینی در شماره ی 73 فصلنامه ی کوثر
نوشت: اين امر در سيره اهلبيت(ع) نيز به خوبى انعکاس يافته است. روايات
زير گوياى اهميت فوق العاده تکريم والدين در سيره اهلبيت(ع) است. منصور
بن حازم مىگويد: از امام صادق(ع)پرسيدم: أىّ الأعمال أفضل؛ کدام عمل برتر
از همه اعمال است؟
حضرت فرمود: «الصلوة لوقتها و بّرالوالدين والجهاد
فىسبيلاللّه؛ نماز خواندن در وقت خودش و نيکى کردن به پدر و مادر و جهاد
در راه خدا».[3]
در روايتي ديگر، فردى درباره حقوق والدين از رسول
خدا(ص) سؤال کرد: حضرت فرمود: «لايسمّيه باسمه و لا يمشى بين يديه و لا
يجلس قبله و لا يستسبّ له[4]؛ پدر را به نامش نخواند و جلو او راه نرود و
پيش از او ننشيند و زمينه ناسزاگوايى ديگران را براى او فراهم نکند».
علاوه
براين، از منظر اهلبيت(ع) حفظ حرمت و رعايت «حقوق والدين غير مؤمن»[5] و
«والدين از دنيا رفته»[6] نيز مورد توجه قرار گرفته است. اشارات تاريخى
زير براى تثبيت بيشتر مطلب ارائه گرديده است:
1. جوانى در حال احتضار
بود. او نمىتوانست شهادتين را بر زبان جارى کند. رسول خدا(ص) متوجه مشکل
آن جوان شد. مادرش را طلبيد و رضايتش را گرفت. آن گاه جوان توانست شهادتين
را بگويد. پيامبر(ص) خطاب به او دستور داد تا چنين دعا کند: «يا من يقبل
اليسير و يعفو عن الکثير اقبل منّى اليسير واعف عنّى الکثير إنّک أنت
الغفور الرّحيم». آن جوان اين دعا را فراگرفت و زير لب زمزمه کرد و خداوند
گناهانش را بخشيد[7].
2. جريان همغذا نشدن امام سجاد(ع)با مادر
بزرگوارش نمونهاى ديگر از تکريم والدين از منظر اهلبيت(ع) است. آن حضرت
تمايلى نداشت تا با مادرش در يک ظرف غذا بخورد. شخصى پرسيد: شما که بهترين
مردم در نيکى و احسانيد، چرا با مادرتان غذا نمىخوريد؟ امام فرمود: دوست
ندارم دستم بر غذايى سبقت بگيرد که مادرم آن را اراده کرده است.[8]
3.
زني نزد پيامبر(ص) آمد. حضرت از ديدن او بسيار خوشحال شد و عبايش را زير
پاى او انداخت و در حالى که تبسّم بر لب داشت، با او به گفتگو پرداخت. بعد
از آنکه آن زن مجلس پيامبر را ترک کرد، برادر آن زن[9] به حضور حضرت مشرّف
شد؛ ولى رسول خدا(ص) بسان خواهرش با او برخورد نکرد. به حضرت گفتند: چرا
همان رفتار را با برادر نداشتى؟ فرمود: احترام بيشتر من به خواهر به اين
دليل بود که او بيش از برادرش به پدرش نيکى مىکرد.[10]
ب. تکريم همسر
اهلبيت (ع) با همسران و خانواده خود نيز رفتار
کريمانه داشتند. رفتارهايي که هم بيانگر کرامت انسانى زنان - به طور عموم -
است و هم گوياى کرامت همسر، خانه و خانواده. کلام نورانى زير بيانگر اهميت
همسردارى از منظر اهلبيت(ع) است. رسول خدا(ص) فرمود: «خَيرُکم، خيرُکم
لِنِسائِهِ و انا خيرُکم لِنِسائى[11]؛ بهترين شما، بهترين شما (و
خوشرفتارترين شما) با زنانش است و من بهترين شما با زنانم هستم». و نيز در
جاى ديگر فرمود: ««خَيرُکم، خيرُکم لأَهْلِهِ وَ أَنَا خَيرُکم
لأَهْلَي[12]؛ بهترين شما، بهترين شما با خانواده است و من بهترين شما با
خانواده هستم».
همچنين در مورد تکريم همسر از رسول خدا(ص) نقل شده است:
«وَ مَنِ اتَّخَذَ زَوجَةً فَلْيکرِمْهَا[13]؛ هرکس همسرى برگزيد، بايد وى
را تکريم کند».
1. مشورت با همسران
آن ملکوتيان خاکنشين با خشوع و خضوع تمام گاه و
بيگاه آستين همّت بالا مىزدند و متواضعانه و بىادعا در کارهاى خانه به
همسرانشان کمک مىکردند. نمونه زير هميارى رسول خدا(ص) با خانوادهاش را به
تصوير مىکشد:
«رسول خدا(ص) در کارهاى خانه به خانواده کمک مىکرد،
گوشت مىبريد و متواضعانه کنار سفره غذا مىنشست. انگشتان خود را مىليسيد.
هرگز آروغ نمىزد. خود از گوسفندانش شير مىدوشيد. لباس و کفش خود را وصله
مىزد و کارهاى شخصى خود را انجام مىداد. خانه را جارو مىزد. شتر را
مىبست و علف مىداد. موقع آرد کردن و خمير گرفتن، به خادم کمک مىکرد.
خودش وسايل مورد نياز را از بازار مىخريد و تا منزل حمل مىکرد. وسيله
طهارت و وضويش را شبانه با دست خود آماده مىکرد. با فقرا و نيازمندان
مىنشست و با بيچارگان همغذا مىشد و با دست خود به آنها غذا
مىخوراند».[14]
نيز از امام حسين(ع)نقل شده که فرمود: از پدرم در مورد برنامه زندگي رسول خدا(ص) سؤال کردم. فرمود:
«کانَ دُخُولُهُ لِنَفْسِهِ مَأذُوناً لَهُ فىذلک فاذا آوى إلى منزلِهِ جَزَّأَ دُخُولَهُ ثلاثة أجزاء: جُزءٍ لِلّه، و جُزءٍ لأهْلِه و جُزءٍ لِنَفْسِه...[15] ؛ به منزل رفتنش در اختيار خودش بود. اوقاتش را در منزل به سه قسمت تقسيم مىکرد: قسمتى را براى عبادت خدا، قسمتى ديگر را براى اهلبيت و افراد منزل و بخش سوم را به خود اختصاص مىداد...».
از ديگر مسائل که در شيرين ساختن زندگى، بسيار مؤثر است و انجام آن، بيانگر حفظ کرامت انسانى زنان است، مشورت کردن با آنهاست. بديهى است که در زندگى خانوادگى و اجتماعى اتفاقات بسياري مىافتد که انسان به تنهايى قادر نيست از عهده آن برآيد. و پس شايسته است در چنين مواردى زنان و مردان به کمک يکديگر بشتابند. يکي از راههاي همکارى و مساعدت، مشورت و نظرخواهى است. بنابراين بهتر است که انسان در مسائل خانوادگى با زنان و همسران مشورت کند و از آنها نظر بخواهد. مشورت کردن با زنان – به ويژه در مسائل ازدواج - در فرهنگ و سيره اهلبيت(ع) بسيار تأکيد شده است. از رسول خدا(ص) نقل شده که فرمود: «البکر تستأمر والشيب تشاور قيل يا رسول اللّه ان البکر تستحى. قال: سکوتها رضاها[16]؛ با دوشيزگان و بانوان، در مورد ازدواجشان مشورت کنيد؛ پرسيدند: يا رسول اللّه! دوشيزگان حيا مىکنند. فرمود: سکوت آنان علامت رضايت آنهاست».
2. آراستگىبراى همسران
يکى از وظايف همسران، آراستن خود براى
يکديگر است. در غير اين صورت انسان به افراد اجنبى متمايل مىشود و تمايل و
دلسپردن به اجانب، موجب سقوط در دامن گناهان، و گناهان مقدمه نابودى و
ضايع شدن کرامت انسان است. به نمونه زير توجه کنيد:
«حسن بن جهم
مىگويد: امام کاظم(ع)را ديدم که محاسنش را رنگ کرده بود و بسيار آراسته
به نظر مىرسيد. پرسيدم: فدايت شوم! چرا محاسنت را رنگ کردهاى؟ فرمود:
آرى، آراستگى و آمادگى مرد، موجب حفظ عفّت زن مىشود. همانا برخى از زنها
به علت اينکه شوهرانشان به نظافت و آرايش بىاعتنا هستند، از مرز عفّت خارج
مىگردند».
سپس آن حضرت افزود: آيا دوست دارى که همسرت را آن گونه (ژوليده) بنگرى که او تو را آن گونه بنگرد؟
گفتم:
خير. فرمود: زن نيز دوست ندارد مردش را آن گونه (کثيف و نامرتّب) بنگرد؛
زيرا که: مِن أخلاقِ الأنبياء التَّنَظُّفُ وَ التَّطَيّبُ وَ حَلْقُ
الشَّعر».[17]
3. به سفر بردن همسران
از ديگر جلوههاى تکريم زنان، همسفر شدن رسول
خدا و پيشوايان دين با همسرانشان است. آن بزرگواران براى حفظ حرمت و تکريم
انسانى همسرانشان، آنها را در شرايط خاص به سفر مىبردند. در حين سفر نيز
زنان مورد تکريم اهلبيت(ع) قرار ميگرفتند. رفتارهاى عادلانه ميان آنها و
به همه آنها به اندازه بها دادن و... بيانگر کرامت انسانى آنهاست. رسول
خدا(ص) گاه برخى از همسرانش را در برخى سفرها با خود مىبرد. بدين منظور،
براي آنکه کدورتى در بين آنان به وجود نيايد، قرعه مىزدند. روايتى به اين
مضمون از عايشه نقل شده است: «کان رسول الله إذا أراده سفراً أقرع بين
نسائه فايتهنّ خرج سهمُها خرج بها...[18]؛ هرگاه رسول خدا اراده سفر
مىکرد، ميان همسرانش قرعه مىانداخت و نام هرکس بيرون مىآمد، او را به
همراهش مىبرد».
حقوق همسر
همسر از منظر قرآن[19] و اهلبيت(ع) داراى حقوقى است. در نگاه کلّى، برخى از حقوق زن بر مرد را مىتوان چنين دسته بندىکرد:
الف) حقوق مالى
يکى از وظايف شوهر، تأمين زندگى همسرش در حد متعارف
جامعه است. اين مطلب در يکى از سخنان امام صادق(ع) چنين جلوه يافته است:
«عِيالُ الرَّجُلِ أُسَرَاؤُهُ فَمَنْ أَنْعَمَ اللّهُ عَلَيهِ نِعْمَةً
فَلْيوَسِّعْ عَلَى أُسَرَائِهِ فَإِنْ لَمْ يفْعَلْ أَوْشَک أَنْ تَزُولَ
تِلْک النِّعْمَةُ؛[20] همسر و خانواده اسيرانى در دست مرد هستند. پس کسى
که خدا به او نعمتى داده، به اسيران خود وسعت دهد. اگر اين کار را نکند،
خداوند نعمت را از او مىگيرد».
از امام رضا(ع)نيز روايت شده که فرمود:
«ينبغى للرّجل أن يوسّع على عياله لئلاّ يتمنّوا موته[21]؛ شايسته است که
انسان بر خانواده خويش در زندگى وسعت دهد تا آرزوى مرگ او (مرد) را نکنند».
اين
نکته تاريخى مىتواند بيانگر اهميت تأمين معاش و توسعه زندگى زن و
اهلخانه باشد و پرواضح است که تأمين مسکن و محل زندگى زن نيز زير مجموعه
حقوق مالى زن است.
ب) حقوق زنا شويى
آن گاه که صيغه عقد بين زن و مرد خوانده شد، نسبت
به يکديگر داراى حق و حقوقى مىشوند. يکى از اين حقوق، مسائل مربوط به
زناشويى است. بر زن و مردي که همسر يکديگرند، واجب است که اين حقوق را
برآورده سازند و خود را مديون ديگرى قرار ندهند. کلام نورانى زير که از
امام سجاد(ع)نقل شده، به بخشى از اين حقوق اشاره دارد:
«و أما حق
الزّوجةُ فإن تعلم أنّاللّه عزّوجلّ جعلها لک سکناً و أنساً فتعلم أن ذلک
نعمة مناللّه عليک فتکرمها و ترفق بها و إن کان حقک عليها أوجب[22]؛ حق زن
آن است که بداني خداوند همسر را مايه آرامش و انس قرار داده و نيز بداني
که همسر نعمت الهى بر تو است. پس او را گرامى بدار و با او مهربانى کن؛
اگرچه حق تو نيز بر او لازم است».
و نيز حسن بن زيات بصرى مىگويد: با
دوستم بر امام باقر(ع)وارد شديم. حضرت در اتاق تزيين شده نشسته بود و
بالاپوشى گلدار و نقشدار بر تن داشت. محاسن خود را اصلاح کرده و به چشمان
خود سرمه کشيده بود. سؤالهايمان را پرسيديم. در هنگام وداع فرمود: اى
حسن! فردا تو و دوستت نزدم بياييد. فرداى آن روز نيز به محضر امام رسيديم.
اينبار حضرت در اتاقى نشسته بود که جز حصير، فرشى نداشت. پيراهن خشنى
پوشيده بود. رو به دوستم کرده، فرمود: «برادر بصرى! ديروز بر من وارد شدى و
من در اتاق همسرم بودم. ديروز نوبت او و اتاق، اتاق او، وسايل اتاق هم
براى او بود. او خود را برايم آراسته بود و من نيز بايد همانند او، خود را
براى او ميآراستم. به دلت چيزى نسبت به من نگذرد!»
حسن بن زيات
مىافزايد: دوستم گفت: فدايت گردم! به خدا سوگند بر دلم چيزى گذشت، اما
اکنون خدا آن را از ميان برد و دانستم حق در همان است که گفتى[23].
ج) مهريه همسر
از ديگر جلوههاى حقوق مالى زن، پرداخت مهريه اواست. اين حق را خداوند بر ذمّه مرد نهاده است
کسانى
که اين نکته مهم حقوقى را سبک بشمارند و به اداى آن بىتوجهى کنند، مورد
نکوهش اهلبيت(ع) قرار گرفتهاند. حديث زيباى زير، گوياى همين حقيقت است:
«عن
أبىعبداللّه(ع)قال: من أمهر مهراً ثم لاينوى قضائه کان بمنزلة
السارق[24]؛ کسى که مهريهاى براى زنش قرار دهد و آن گاه نخواهد آن را
بپردازد، به منزله دزد است».
پينوشتها:
1 . بقره/83؛ نساء/36؛ انعام/151؛ اسراء/23.
2 . لقمان/14 و 15؛ بقره/180 و 215؛ احقاق/16؛ ابراهيم/41؛ اسراء/25 و...
3 . اصول کافى، ج 2، ص 158.
4 . همان، ص 158.
5
. امام باقر(ع): ثلاث لم يجعل اللّه عزّوجلّ لأحد فيهنّ رخصة أداء الأمانة
إلى البرّ و الفاجر والوفاء بالعهد للبّر والفاجر و برّ الوالدين برّين
کانا أو فاجرين؛ سه چيز است که خداوند عزّوجل براى هيچ فردى اجازه ترک آن
را نداده است: اداي امانت به صاحب آن، خواه نيکوکار باشد خواه بدکار، وفاى
به عهد و پيمان چه با نيکوکار باشد و چه با بدکار و نيکى به والدين، خواه
نيکوکار باشند و خواه بدکار؛ (اصول کافى، ج 2، ص 162؛ التهذيب، ج 6، ص 350؛
بحارالانوار، ج 71، ص 56).
6 . رسول خدا(ص): سيدالأبرار يوم القيامة
رجل برّ والديه بعد موتهما؛ سرور نيکان در روز قيامت کسى است که پس از مرگ
پدر و مادرش به آنها نيکى کند؛ (بحارالانوار، ج 71، ص 86).
7 . شيخ طوسى، امالى، ص 65.
8 . الخصال، ج 2، ص 517؛ بحارالانوار، ج 46، ص 61؛ وسائل الشيعه، ج 9، ص 397.
9 . اين دو نفر خواهر و برادر رضاعى پيامبر(ص) بودند.
10 . بحارالانوار، ج 16، ص 281، ح 126.
11 . من لايحضره الفقيه، ج 3، ص 443، ح 4538؛ وسائل الشيعه، ج 20، ص 171، ح 25340.
12 . من لايحضره الفقيه، ج 3، ص 555؛ وسائلالشيعه، ج 20، ص 171، ح 25337؛ مکارم الاخلاق، ص 216.
13 . دعائم الاسلام، ج 2، ص 158؛ الجعفريات، ص157؛ مستدرک الوسائل، ج 14، ص 249، ح16617-2.
14 . مناقب، ج 1، ص 145؛ بحارالانوار، ج 16، ص 226.
15 . شيخ صدوق، معانى الاخبار، ج 1، ص 81؛ بحارالانوار، ج 16، ص 148؛ عيون اخبارالرضا، ج 1، ص 315؛مکارم الاخلاق، ص 13.
16 . احمد بن حنبل، مسند، ج 2، ص 229.
17 . اصول کافى، ج 5، ص 567؛ وسائل الشيعه، ج7، ص 446.
شايان ذکر آنکه از امام باقر(ع) نيز روايتى در اين باب نقل شده که در ذيل عنوان «حقوق زناشويى» خواهد آمد.
18 . بحارالانوار، ج 20، ص 309؛ القصص، جزائرى، ص10.
19 . ر.ک: نساء / 7؛ بقره / 231؛ احزاب / 49 و...
20
. من لايحضره الفقيه، ج 3، ص 556 و ج 4، ص402؛ امالى صدوق، ص442؛ کشف
الغمه، ج2، ص207؛ بحارالانوار، ج 75، ص 208؛ وسائل الشيعه، ج 20، ص 171.
(در ضمن برخى منابع «انَّ عيالُ المرء» آمده است).
21 . اصول کافى، ج 4، ص 11؛ وسائل الشيعه، ج21، ص 541، ح 27810.
22 . من لايحضره الفقيه، ج 2، ص 621؛ بحارالانوار، ج 71، ص4.
23 . اصول کافى، ج 6، ص 448، ح 13؛ وسائل الشيعه، ج 5، ص 32، ح 5817.
24 . ناصول کافى، ج 5، ص 383؛ وسائل الشيعه، ج 21، ص 266، ح 27055.
منبع:شفقنا
211001