۰۴ آذر ۱۴۰۳ ۲۳ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۱۲ : ۱۷
عقیق: نماز یکی از مهمترین و اساسیترین دستورالعمل انسانسازی و سیر و سلوک معنوی است به طوری که برخی از بزرگان فرمودهاند اگر نمازِ انسان اصلاح شود، همه امور انسان اصلاح میشود.
این نماز علاوه بر احکام فقهی و ظاهری، آداب و اسراری دارد که آشنایی با آنها انسان را بیشتر با حقیقت نماز پیوند داده و قلبش را بهتر به سوی نماز سوق میدهد.
به همین منظور، سلسله مباحث اسرار نماز را که توسط استاد فقید عرفان اسلامی، آیتالله محمدمهدی مهندسی(ره) مطرح شده و به وسیله یکی از شاگردانش گردآوری و تنظیم شده، تقدیم خوانندگان گرامی خود میکند. در این شماره ادامه مطالب از نظر میگذرد.
بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
یکی از مسائل بسیار مهم در اسرار نماز، بحث حضور قلب در نماز است. حضور قلب، نقش بسیار مؤثری در بالا بردن کیفیت عبادت به ویژه نماز دارد. حضور قلب فرصت بسیار مناسبی است برای یک ارتباط زیبا و قشنگ و دریافتهایی از حوزه ربوبی بر قلب انسان سالک.
نقش کنترل قوا در رسیدن به مقصود الهی
این را باید توجه داشته باشیم که تا انسان قوای خودش را از تحت تسلط و تصرف شیطان بیرون نیاورد و در تحت تصرف و تسلط خدای سبحان قرار ندهد و به عبارت دیگر، مادامی که قوای انسان به عنوان جنود الهی عمل نکنند، طبیعی است که نمیتواند به آن مقصد و مقصودی که باید برسد، برسد.
بنابراین باید انسان سعی کند که این قوا رنگ الهی پیدا کند تا از یک توانمندی و قوت و ارادهای برخوردار شود که مظهر مشیت و اراده حضرت حق بشود.
هدف عبادات، به فعلیت رساندن استعدادهای درونی است
ببینید این عبادات، میخواهد ما را توانمند کند. این عبادات میخواهد گستره وجودی ما را توسعه بدهد. این عبادات میخواهد آن استعدادها و قوهها را که در وجود ما هست به زیباترین شکل ممکنش به فعلیت برساند.
در حقیقت، این عبادات، معماری انسانیت است. یعنی میخواهد نقشه متناسب با شأن و شؤون بایستهها و شایستههای انسانی را در وجود ما پیاده کند و لازمهاش این است که انسان از چنگ شیطنتهای شیطان بیرون بیاید تا بتواند در این حوزه و این فرصت، قرار بگیرد و آنگاه از توانمندیهای این عبادات بهره ببرد.
آنچه مومنین در بهشت انجام میدهند، اولیای خدا در دنیا میتوانند انجام دهند
آنچه که مؤمنین در بهشت انجام میدهند اولیای الاهی در این دنیا هم میتوانند انجام دهند. در بهشت انسان آنقدر قوی میشود که اراده او مظهر اراده حق میشود.
در روز قیامت فرشتهها میآیند سراغ بهشتیها و با اذن و اجازهای که میگیرند وارد آنها میشوند و پیامی را به آنها میرسانند. «من الحی القیوم الذی لا یموت الی الحی الذی لا یموت» از حی قیومی که هیچ گاه نمیمیرد به توی انسان مؤمن در بهشتی که دیگر هیچگاه مرگ نداری و هستی که هستی که هستی.
«اما بعد؛ فانی اقول لشیء کن فیکون فقد جعلتک تقول لشیء کن فیکون» من این طور هستم که اگر چیزی را اراده بکنم با یک کن، ایجادش میکنم، با یک اراده، آن را به وجودش میآورم. تو را هم این طور قرار دادم که بگویی و اراده کنی نسبت به یک کاری، آن کار انجام بگیرد.
«فلا یقول احد من اهل الجنة لشیء کن الا فیکون» پس احدی از اهل بهشت به چیزی «کن» نمیگوید مگر تحقق مییابد.
خدای متعال این چنین قوت و توانمندی را به این انسان داده که کارها با اراده انجام میگیرد. خب این در سایه بندگی خدا انجام میگیرد. اگر انسان خودش را از تحت تسلط شیطان بیرون آورد و در مدار اراده الهی قرار داد، قطعاً از این اراده و از این توانمندی و قوت و قدرت بهرهمند خواهد شد.
پس این سلطنت الهی بر قوای نفسانی حاصل نمیشود مگر این که انسان از چنگ شیطان و جنود شیطانی آزاد بشود. مخالفت با نفس، با هواها درگیر شدن، راه این سلطنت الهی است.
هواهای نفسانی لشکر شیطان هستند
هواهای نفسانی، در درون ما، جنود شیطانی هستند که دائماً در مقام تخریب ارزشها وجود ما هستند. دائماً دارند فرصت سوزی میکنند و دائماً دارند حمله میکنند و آبادیها و آبادانیهای وجود ما را به خرابهها تبدیل میکنند. باید با اینها مقابله کرد. با دشمن که نمیشود مذاکره کرد. با دشمن که نمیشود مماشات کرد. با دشمن که نمیشود با تسامح و تساهل برخورد کرد، باید درگیر شد و او را شکست داد.
بنابراین بوسیله مخالفت کردن با هواهای نفسانی، انسان از چنگ شیطنتها بیرون میآید و این قوا از رحمت رحیمیه برخوردار میشود. یعنی آن کمالات لازم برایش حاصل میشود.
چگونه نماز، انسان را از بدیها نگه میدارد؟
این که در قرآن کریم در سوره عنکبوت آیه 45 فرمود: «وَ أَقِمِ الصَّلاةَ إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ وَ لَذِکْرُ اللَّهِ أَکْبَرُ» و نماز را برپا دار، که نماز [آدمى را] از زشتکارى و ناشایست باز مىدارد، و قطعا یاد خدا بزرگتر است.
این که فرمود: نماز انسان را از بدیها باز میدارد، این در واقع یک نهی ظاهری نیست. در واقع یعنی نماز یک نورانیتی در دل ایجاد میکند که نمیگذارد انسان، سراغ بدیها برود.
نماز واقعی یک روشنایی در قلب انسان به وجود میآورد که در سایه این روشنایی، دیگر انسان سراغ چالهها نمیرود. سراغ چاهها نمیرود.
آن کسی توی چاه میافتد که چاه را نمیبیند. در یک تیرگی و تاریکی قرار گرفته، مسیر انحرافی را تشخیص نمیدهد و گرنه انسان بینا در فضای روشن که نمیآید راه صحیح را رها کند و توی چالهها و چاهها بیفتد.
علتش هم این است که بر اساس آن نورانیت نماز، ذائقه این انسان، ذائقه انسانی مانده است، ذائقه الهی شده است، دیگر خوراکهایی که متناسب با حیوانیت است برای او مطلوب نیست. این روشنایی را پیدا میکند. این آگاهی را پیدا میکند.
ببینید یک آدم عاقل که از یک فهم قابل قبولی برخوردار است، اگر خوراکی را که مربوط و مخصوص حیوانات است بهش بدهید متنفر میشود، بدش میآید. نورانیت نماز هم ذائقهای را در انسان ایجاد میکند که دیگر دنبال آلودگیها نمیرود، دنبال منکرات نمیرود، اینها را پست میداند و اینها را خلاف شأن و شئون انسانی خود میداند، یعنی واقعاً برایش لذت ندارد. نه این که انسان نمازگزار به سختی خودش را از گناهان دور میدارد و دوست هم دارد گناه انجام بدهد!
به مقداری که نماز در وجود نمازگزار، واقعیت داشته باشد، به مقداری که پذیرفته شده باشد، به مقداری که آن روشنایی و آن نورانیت را ایجاد کرده باشد به همان مقدار نمازگزار از منکرات فاصله میگیرد و تنفر دارد.
خداوند را طوری عبادت کنید که گویا او را میبینید
رسول مکرم اسلام صلی الله علیه و آله فرمود: «اعبد اللَّه کانک تراه فان لم تکن تراه فإنه یراک»
به گونهای عبادت کن که گویا خدا را میبینی. اگر تو خدا را نمیبینی همانا خدا تو را میبیند.
انسان گاهی در حال عبادت آنچنان غرق در معبود است که نه توجهی به محضر دارد و نه توجهی به حضور دارد، آنقدر متوجه جمال حق شده، آنقدر متوجه زیباییها و دلرباییهای حق و حقیقت شده و در معبود ذوب شده که هیچ گونه غیری توجه او را به خودش جلب نمیکند. خوب این حالتی است که برای کملین است، برای افراد برجسته است.
نوع دیگرش این است که اگر انسان چنین احساسی ندارد، اگر این جوری نیست که خود حق را ببیند و آن گونه ادب را رعایت کند لا اقل بداند که در محضر پروردگار است. لااقل درک محضر را بکند. اگر آنگونه غرق و آن گونه استغراق در معبود را ندارد، لااقل توجه کند که من در محضر حق هستم و ادب محضر را رعایت کند.
یا انسان مثل یک بینا عبادت میکند، مثل یک بینا عمل میکند که افراد را میبیند و یا مثل نابینایی عمل کند که بداند در اطرافش کسانی هستند، انسان بینایی که دارد افراد را در اطرافش میبیند قطعاً بیادبی نمیکند. رعایت شئون و حقوق افراد دیگر را میکند. ولی اگر نابیناست ولی بداند که در محضر افراد بینا نشسته، یقیناً با این که چیزی نمیبیند اما بالاخره ادب را رعایت میکند.
در بیان حالاتی از امام سجاد (ع) نقل شده که حضرت مشغول نماز بود، همین که مشغول نماز شد ردای حضرت از روی دوشش افتاد اما حضرت هیچ گونه عکس العملی نشان نداد. بعد از این که نماز تمام شد گفته شد یابن رسول الله ردایتان افتاد توجه نفرمودید، فرمود: میدانی در محضر کی بودم؟
یعنی آن درکی که از حضور حق هست به من اجازه نمیدهد که من بخواهم در نمازم مویم را درست کنم، ریشم را درست بکنم، عبا و قبا و نمیدانم ساعت و ... را درست بکنم، آن ادب حضور به من اجازه این کار را نمیدهد.
توضیح مقامات سه گانه «عدالت»، «احسان» و «ولایت»
این که رسول الله صلی الله علیه و آله فرمود: «اعبد اللَّه کانک تراه فان لم تکن تراه فإنه یراک» در واقع اشاره به مقام احسان است. احسان یکی از مقاماتی است که در سیر و سلوک واقع میشود.
یک وقتی مقام، مقام عدالت است، مقام عدالت یعنی این که انسان در وحله اول، توجه به محرمات و توجه به انجام واجبات و ترک محرمات دارد. اینها را انجام میدهد، مراعات میکند.
در مرحله بعد از این، عبادت فراتر از این میشود و احساس به گونهای است که حس میکند خدا را میبیند با این که نمیبیند. گویا میبیند. این تعبیر به «کأنّ» معنایش این است که نمیبیند ولی آنقدر ادب به خرج میدهد و ادب را رعایت میکند که گویا میبیند.
مرحله بعد از این و کلاس برتر از این، مقام ولایت است. مقام ولایت معنایش این است که دیگر حجابها میرود کنار و چشم بینا میشود، چشم باز میشود و حقیقت را میبیند. ادراک شهودی و قلبی مییابد. به عین الیقین و حق الیقین میرسد. «کأنّ» برداشته میشود و تبدیل به «أنّ» میشود.
همان حالتی که امیرالمؤمنین علیهالسلام در جواب این سوال که پروردگارت را میبینی؟ فرمود: «ما کنت اعبد ربا لم اره» خدایی را که نبینم عبادت نمیکنم. بله میبینم. «لم تره العیون مشاهدة الابصار و لکن راته القلوب بحقائق الایمان» منتها با چشم سر که نمیشود او را دید، با چشم سِرّ و با ایمان باید دید. با چشم باطن باید دید نه با این ظاهر.
حضرت نفرمود من طوری عبادت میکنم که گویا میبینم. فرمود: خدایی را که نبینم نمیپرستم. این مقام ولایت است.
اگر خدا را نمیبینیم، حس حضور بگیریم
پس در باب حضور قلب، انسان وقتی میخواهد عبادت بکند حسّ حضور بگیرد و لو این که درکی ندارد، و لو این که شهودی ندارد. ادب حضور را حفظ کند.
رسول گرامی صلی الله علیه و آله وارد مسجد شد و دید جوانی نماز میخواند ولی برخی موارد را رعایت نمیکند، فرمود: این جوان الآن اگر بمیرد به دین من نمرده است.
چرا؟ به لحاظ این که من نگفتهام که این طور نماز بخوانید! چی دارید انجام میدهید؟ نه قیامش، نه رکوعش، نه سجودش، معلوم نیست چی دارید انجام میدهید. حداقلش این است که از نظر ظاهری و سپس در حوزه قلب و باطن، انسان احساس حضور در محضر خدا را تمرین کند. (درباره چگونگی به دست آوردن حضور قلب، سخن خواهیم گفت) اما اجمالاً طوری عبادت کن که گویا خدا را میبینی که اگر تو خدا را نمیبینی، خدا تو را میبیند.
باطن نماز، ملاک تمایز دو نماز به ظاهر مساوی
از رسول گرامی صلی الله علیه و آله روایت داریم که فرمود: «ان الرجلین من امتی یقومان الی الصلاة و رکوعهما و سجودهما واحد و ان ما بین صلاتیهما مثل ما بین السماء و الارض». فرمود: دو نفر هستند که نماز میخوانند و رکوع و سجود اینها یکی است، همان مقدار که فلانی رکوع و سجود کرد این هم انجام داد، همان مقدار طمأنینه ظاهری که او داشت این هم داشت، همان مقدار رعایتی که این کرد آن هم کرد، اما تفاوت و فاصله این دو نماز، مثل تفاوت و فاصله بین زمین و آسمان است.
این فاصله را چه چیز، تعیین میکند؟ این فاصله را ظاهر تعیین نمیکند، چون فرمود: ظاهر نمازشان یکی بود. یعنی ظاهر عمل و فیزیک عمل، یکی است. چیزی که فاصله ایجاد میکند بحث باطن نماز است، این باطن هم همان توجه قلبی و حضور قلب است که تعیین کننده است.
نمازگزار اگر بداند در چه حال است، هیچگاه از نماز سیر نمیشود
امام باقر (ع) فرمود: انسان مؤمن وقتی که پا میشود برای نماز خواندن، خدا بهش نظر میکند تا این که نمازش تمام بشود، سایه رحمت به سرش افکنده میشود. از بالای سر این انسان تا اوج آسمان، سایه رحمت بر سرش هست، ملائکه در اطرافش میچرخند تا اوج آسمان، خداوند یک ملکی را بر سر این انسان قرار میدهد و این ملک، خطاب به انسان نمازگزار میکند: ای نمازگزار! اگر بدانی چه کسی دارد بهت توجه میکند، چه کسی دارد نگاهت میکند و اگر بدانی با چه کسی داری مناجات میکنی، هرگز از این جایگاهت منصرف نمیشوی!
واقعاً اگر انسان یک مقداری مزهاش را بچشد به این راحتی دست از نماز بر نمیدارد.
خوب حالا این مسائل را که عرض کردیم اگر بالعیان نمیبینیم، ادراکش نمیکنیم، لااقل باور داشته باشیم که اینها راست و حقیقت است. یک مقداری حس بگیریم مثل یک نابینا، نابینایی که چشمش بسته است و نمیبیند اما بالاخره بهش گفتهاند اطراف تو کسانی هستند، اطراف تو محترمهایی، شخصیتهایی چنین و چنان هستند. این انسان نابینا، بی ادبی نمیکند، نمیبیند اما بی ادبی نمیکند.
ما اگر این مسائل را شهود نمیکنیم، اگر اینها را درک قلبی نداریم، لااقل احساسمان این باشد که در محضر خدا هستیم.
منبع:فارس
211001