عقیق | پایگاه اطلاع رسانی هیئت ها و محافل مذهبی

کد خبر : ۵۵۵۳۳
تاریخ انتشار : ۲۵ خرداد ۱۳۹۴ - ۲۱:۰۵
حجت الاسلام والمسلمين عابدي؛
تقوا اين است كه هر حرفي را نزنيم و زود به كسي چيزي را نسبت ندهيم. احتمال دارد و گمان دارد را زياد بكار ببريم.
عقیق: استاد احمد عابدي در ادامه مباحث اخلاقي مرتبط با مرض روحي، مطالب ارزنده ديگري را بيان كرد و از آن جمله ضمن يادآوري اين نكته كه تقوا اين است كه هر حرفي را نزنيم و زود به كسي چيزي را نسبت ندهيم تأكيد كرد: تكيه كلام‌هايي همچون «احتمال دارد» و «گمان دارد» را نبايد بكار ببريم. در ادامه خلاصه‌اي از اهم مطالب جلسه اخير درس اخلاق اين استاد برجسته حوزوي را مرور مي‌كنيم.
در كتاب تحف العقول از اميرالمؤمنين عليه‌السلام نقل شده كه امام فرموده:
«الا و انّ منَ البلاءِ الفاقة؛ تنگدستي يا فقر يك نوع بلا است.»
بحث من راجع به اين نيست ولي در پرانتز اين نكته را عرض كنم:
در قرآن اين آيه را دقت كنيد: «وَ لَنُذيقَنَّهُمْ مِنَ الْعَذابِ الْأَدْنى‏ دُونَ الْعَذابِ الْأَكْبَرِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ» (سجده/۲۱)
اين آيه شريفه عذاب اكبر را بيان مي‌كند كه منظور از آن، قيامت است. يكي هم عذاب ادني است كه هم مي‌شود به معناي نزديك معنا كرد و هم به معناي كوچك؛ تمام عذابهاي دنيا عذاب ادني است.
حالا چه چيزي عذاب ادني است؟ يك نوع عذاب ادني، گراني است.
همينكه از نظر رواني مردم در ذهنشان اين است كه گراني است، اين جنبه رواني، خودش عذاب است. يك نوع، بيكاري است. يك نوع، اختلاف است؛ مثلاً گروههاي سياسي و غير سياسي با همديگر اختلاف داشته باشند. جنگ يك نوع عذاب ادني است.
يك نوع عذاب ادني مريضي است. مريضي‌هايي كه رسم شده؛ يك موقع مي‌گويند «ابولا»؛ يك موقع مي‌گويند «ايدز»؛ چيزهايي كه سابقه ندارد و اين معلوم است كه عذاب خداست.
خشكسالي مسلماً يك نوع عذاب خداست. يادم هست در قم معمولاً در زمستانها رودخانه دو سه ماهي لب به لب آب مي‌رفت، حالا اين‌طوري خشك شده است. يادم هست كه امام جماعت در محراب نمي‌رفت، چون آب در مي‌آمد؛ نيم متر مي‌كندند آب در مي‌آمد. حالا الان چاه عميق ۳۰۰ متري مي‌كَنَند؛ اينها مسلم عذاب است.
«و اشدّ مِنَ الفاقةِ مرضُ البدنِ»
گاهي اوقات به بيمارستانها و آسايشگاه‌هاي معلولين برويد، اين‌ها واقعاً درس اخلاق است. آدمي كه نصف ما هم عمر نداره و به چه مريضيهايي مبتلاست!
يكبار به آسايشگاهي رفتم و به يك آقايي گفتم كه چند وقت است كه آن‌جاست؟ گفت ۱۵ سال است كه رو تخت خوابيده! تصادف كرده بود و نخاعش قطع شده بود. تازه، قطع نخاع كه سهل است، اين‌ها كمرشان زخم مي‌شود، آن هم زخمهاي شديدي كه علاج ندارد. آن‌هايي كه رواني هستند از اين بدتر و لذا اين مريضي‌ها از فقر و فاقة بدتر است.
«اشدّ مِنْ مرضِ البدنِ مرضُ القلبِ»
مرض قلب بدتر از مرض بدن است. يكبار در سالهاي قبل يكي از طلبه‌ها مي‌گفت -نعوذ بالله- به خدا بدبين است. بدبيني به خدا از نشانه‌هاي منافقين است.
در قم افرادي بودند كه با الاغ در كوچه‌هايي كه ماشين رد نمي‌شد مصالح مي‌بردند و به اينها «خرك دار» مي‌گفتند. به او گفتم اين خرك دار را مي‌بيني كه از صبح تا شب آجر مي‌برد و پشت سر الاغ راه مي‌رود؛ يعني الاغ براي اين پيشوا است و اين مأموم. به اين نگاه كن تا به خدا بدبين نباشي. اين هم سن شماست و دنبال الاغ راه مي‌رود و خدا را شكر مي‌كند. شما لباس امام زمان را پوشيدي و مي‌گويي به خدا بدبيني!
از اين بدتر كساني هستند كه مرض قلب دارند. چه كسي مرض قلب دارد؟ كسي كه به مردم بدبين است، كسيكه غيبت مي‌كند.
أَلَا وَ إِنَّ مِنَ النِّعَمِ سَعَةَ الْمَالِ وَ أَفْضَلُ مِنْ سَعَةِ الْمَالِ صِحَّةُ الْبَدَنِ وَ أَفْضَلُ مِنْ صِحَّةِ الْبَدَنِ تَقْوَى الْقَلْبِ"
گشايش در مال يك نوع نعمت است. از پولداري مهمتر، بدن سالم داشتن است و از بدن سالم بالاتر تقواي قلب است.

احاديث نهج البلاغه
الف) «ألا و انّ من صحةِ البدنِ تقوي القلبِ»
تقواي دل خودش جزء صحت بدن است. اگر دل سالم باشد بدن هم سالم مي‌ماند.
من يكبار به هلند رفتم. مي‌گفتند تا به آن زمان طلبه‌اي آن‌جا نيامده است. من پرسيدم كه اگر معمّم در خيابان راه بروم اشكالي دارد؟ گفتند نه. من هم لباس پوشيدم و فقط مشغول قدم زدن شدم. يك پليسي به من رسيد و همين كه مرا ديد گفت فردا بيا اداره پليس!
فكر كردم مي‌خواهد مرا اخراج كند. فردا كه رفتم اداره پليس، اولين جمله‌اي كه گفت اين بود كه مي‌خواهيم استخدامت كنيم!
به او گفتم براي چه كاري؟ دو كار پيشنهاد كرد كه يكي اين بود، هفته‌اي يك ساعت برو بيمارستان‌ها، بالاي سر بيماران و با آن‌ها احوالپرسي كن. من هم به شوخي گفتم چقدر حقوق مي‌دهيد؟ گفت ماهي ۱۸۰۰ دلار!
اين پليس شايد اعتقادي هم به دين و خدا نداشت. شايد در ذهنش اين بود كه با اين لباس بالا سر مريض برويد مريض خوب مي‌شود و صرفا جنبه مالي برايش مهم است كه اگر فلان مقدار به اين پول بدهيم، هزينه بيمارستان كمتر مي‌شود.
سلامتي روح در سلامتي بدن اثر مي‌گذارد. كسي كه مريض است را در حرم يا مسجد بگذاريد؛ ولو اين كه دعا هم نكنيد، همينكه در يك مكان معنوي باشد مرض بدني‌اش خوب مي‌شود.
سلامت روح به تقواست. آدمي كه با تقوا باشد دلش مريض نيست.
ب) «انّ تقوي اللهِ شفاءُ مرضِ اجسادكم». تقوا شفاي مرض جسمتان است و به طريق اولي شفاي مرض قلب خواهد بود.
ج) «القرآن شفاءُ الصّدور» همان آيه كه «نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنينَ» (اسراء/۸۲)

تقوا چه مرضهايي را از بين مي‌برد؟
آدمي كه بخيل و حسود است مرض قلبي دارد و عاقبت به خير نمي‌شود. اين آيه قرآن است: «فَأَعْقَبَهُمْ نِفاقاً في قُلُوبِهِمْ إِلى يَوْمِ يَلْقَوْنَه» ‏ كه درباره بخيل است؛ پس بخل يا حسادت يك نوع مرض قلبي است.
من مي‌بينم كه اگر درس فلان آقا بروم خيلي چيز ياد مي‌گيرم، بعد مي‌گويم كه اگر درس او بروم، مردم مي‌گويند كه عابدي شاگرد اين آقا است؟ ! اينها مرض قلب است؛ با وجود اينكه مي‌دانم چيزي ياد مي‌گيرم، ولي بخاطر اينكه به من برنخورد آنجا نمي‌روم.

مرض‌هاي ديگر
- يك نوع مرض قلب، موسيقي گوش دادن و هر گونه كار لغو و غير عقلايي است.
- يك نوع مرض قلب زياد حرف زدن است. مطلبي كه در پنج دقيقه مي‌شود گفت، يك ساعت طول بدهيم. كسيكه زياد حرف مي‌زند سالم نيست.
- نوع ديگر، آدمي كه چشمش زياد به اطراف مي‌افتد. نگاه كردن مردم، به ساختمانها، به ماشين مباح است، ولي قرآن مي‌فرمايد: وَ لا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلى‏ ما مَتَّعْنا بِهِ أَزْواجاً مِنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَياةِ الدُّنْيا لِنَفْتِنَهُمْ فيهِ وَ رِزْقُ رَبِّكَ خَيْرٌ وَ أَبْقى‏ (طه/۱۳۱)
اگر رزق خدا مي‌خواهيد نگاه نكنيد. يكي ماشين يا باغ آن‌چناني دارد نگاهش كنيم؛ اينها حرام نيست، مباح است؛ اما اين نگاههاي مباح قساوت مي‌آورد. آنهايي كه سرشان پايين است خيلي چيزها مي‌بينند.
- مراء و جدل؛ فرض كنيد وقتي من يكسال جايي درس مي‌گويم، آيا نمي‌شود كه يكي از اين طلبه‌ها درست بگويد و هميشه هرچه اين آقايان مي‌گويند غلط است و هر چه من مي‌گويم درست است؟ !
اگر سر درس هر چه شما بگوييد، من جواب مي‌دهم، پيداست كه مراء و هواي نفس است. علماي بزرگ اينگونه بودند كه وقتي شاگردانشان حرف ناحق هم مي‌زد مي‌گفت به به! عجب حرف خوبي زدي!
سيد نعمت اله جزايري در «انوار نعمانيه» مي‌گويد اگر من عالم شدم به خاطر اين مسئله بود كه «صرف مير» پيش يك نفر مي‌خواندم. آن آقا به من گفته بود كه نوكري ما را بكن تا صرف مير يادت دهم. مي‌گفت در خانه اين شخص بچه‌تر و خشك مي‌كردم، لباس مي‌شستم تا صرف مير درسم بدهد.
يك روز سر درس اشكال كردم و استاد گفت عجب حرف خوبي زدي، اشكالت را بگو كه من در كتابم بنويسم. سيد مي‌گويد پيش خودم فكر كردم كه خيلي بلدم و اشكال را خودم هم نوشتم؛ حالا كه بزرگ شدم فهميدم چه حرف بي‌ربطي بوده و استاد مي‌خواسته مرا تشويق كند.
علماي قديم اينطوري بودند. آيا واقعاً ما اينطور هستيم يا مي‌گوييم هرچه من مي‌گويم درست است و هرچه شما مي‌گوييد باطل است؟ ! اين‌ها مراء و مرض قلب است. پس اين روايات دلالت مي‌كند كه تقوا سلامت قلب مي‌آورد.

در معناي تقوا و سلامت نفس
تقوا اين است كه هر حرفي را نزنيم و زود به كسي چيزي را نسبت ندهيم. احتمال دارد و گمان دارد را زياد بكار ببريم.

فرض كنيد سر درس من بگويم كه فلاني دقت نكرده؛ آيا واقعاً دقت نكرده يا من دارم بيخود مي‌گويم. او دقت كرده، حالا اين مطلب به ذهنش رسيده يا نه، حرف ديگري است. وقتي من مي‌گويم فلاني حواسش نبوده، يا دارم دروغ مي‌گويم و يا تهمت مي‌زنم. در حرف زدنهايمان خيلي مواظب باشيم.
در روايت مي‌فرمايد كسي حرف مي‌زند و حرفش مي‌رود اين طرف و آن طرف و آدم كشته مي‌شود و روز قيامت نامه عمل را نگاه مي‌كند و مي‌بيند كه چند نفر را كشته است! بعد مي‌گويد من آدم نكشتم. خطاب مي‌شود حرفي زده‌اي كه باعث كشته شدن كسي شده است.
مدتي پيش ديدم كه شخصي مي‌خواهد همسرش را طلاق دهد و مقدمات طلاق را انجام مي‌داد. دليش را از او پرسيدم، بعد فهميدم كه اين آقا خيال مي‌كند كه من علم غيب دارم و من يك جايي حرفي زدم كه نگاهم به اين آقا بوده و او فكر مي‌كرده، منظور من، او بوده و دارم از زندگي او خبر مي‌دهم و معناي حرفم اين بوده كه برو زنت را طلاق بده! اگر واقعا اين زنش را طلاق مي‌داد گناهش گردن كه بود؟
خيلي‌ها هستند كه شما را مثل معصوم مي‌بينند و اگر حرفي بزنيد طبق حرف شما زندگي‌شان را زير و رو مي‌كنند و چه بسا شما هم قصد چنين چيزي را نداشتيد.

سلامت قلب اين است كه هر حرفي كه مي‌زنيد عاقبتش را بسنجيد؛ حرفي را كه مي‌زنيد پيامدش چيست؟ گاهي مي‌گويند كه فلان آقا اعلم است و فلان آقا اعلم نيست. خيلي در حرف زدن مواظب باشيد. آدمي كه در حرف زدنش مراقبت دارد، سلامت قلب دارد.
مي‌گويند حضرت آدم تا هزار بچه از نسل خودش را ديده است. بچه‌هاي حضرت جمع شده بودند و تعريف مي‌كردند و حضرت چيزي نمي‌گفت. يكي گفت پدر بزرگ چرا شما چيزي نمي‌گوييد؟ حضرت آدم فرمود: وقتي كه خدا ما را از بهشت بيرون كرد فرمود كه اگر مي‌خواهي دوباره اينجا برگردي كم حرف بزن!
ان شاء الله كه خدا سلامت قلب به همه ما عطا فرمايد.
والحمدلله رب العالمين


منبع:حج
211008


ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین