کد خبر : ۵۳۶۰۸
تاریخ انتشار : ۰۲ خرداد ۱۳۹۴ - ۰۳:۳۷

مراد از «عقل» در تفسیر عقلی قرآن کریم

برخی از تفاسیر در تاریخ اسلام عقل‌گرا خوانده شده‌اند، اما به نظر می‌رسد پیش از وصف تفاسیر به صفت «عقلی» باید به تعریف عقل توجه کرد که در تقسیم‌بندی این جریان تفسیری نقش مهمی دارد.
عقیق:تفسیر واحدی از تفاسیر عقل‌گرا وجود ندارد. و شاید این به آن مساله بازگردد که تعریف واحدی از عقل انجام نشده و مورد توافق علمای علوم قرآن نبوده است. بسیاری عقل را شرط انجام کار‌ها می‌دانند. معقول بودن نظرات و استدلال‌ها نیز عاملی برای پذیرش ادعاهای بشری دانسته می‌شود. با ورود فلسفه یونانی در قالب ترجمه‌ها عقل اسلامی از فلسفه یونانی تاثیر گرفت و مکتب کلامی عقل گرای معتزله متولد شد. در کنار عقل گرایی یونانی معتزله اما عقل تعریف دیگری در تمدن اسلامی دارد که در تفسیر عقل گرایانه قرآن به کار برده شده است.

مراد از عقل در تفسیر عقلی
عقل را به فطری و اکتسابی تقسیم کرده‌اند. مراد از عقل فطری نیرویی در درون انسان است که او را از بدی‌ها و فساد در زندگی مادی منع کرده و او را به زندگی معنوی و امساک نفس دعوت می‌کند. از سویی دیگر عقل اکتسابی عقلی است که به دنبال برهان‌ها و کوشش عقلی دانشی را به انسان ارائه می‌کند، هیچ‌کدام از این دو تعریف یونانی از عقل نیست.
عقل در نزد فلسفه اسلامی از مناظر مختلف تعریف شده است. فلاسفه عقل نظری را قوه‌ای دانسته‌اند که انسان برای تاثیر پذیری از ما فوق خود (علام عقول) به آن نیازمند است. عقل عملی قوه‌ای خوانده می‌شود که برای تاثیرگذاری بر مادون خود (بدن) به آن نیازمند است. برخی تفسیر عقلی را‌‌ همان برهان‌ها و قرائن عقلی دانسته‌اند.
عقل را دارای دو کاربرد در تفسیر عقلی می‌دانند، اولی استفاده ابزاری از برهان‌ها و قرائن عقلی در تفسیر، برای روشن کردن مفاهیم و مقاصد قرآن است که در این صورت عقل منبع و ابزاری برای تفسیر قرآن خواهد بود.
کاربرد دوم استفاده از نیروی عقل در اجتهاد در جمع‌بندی آیات، همراه با توجه به روایات، لغت و استنباط از آن‌ها برای روشن ساختن مفهوم و مقاصد آیات است.
کاربرد سوم به لحاظ تاریخی نزد معتزله یافت می‌شود. ایشان عقل را قوه‌ای مستقل برای شناخت جهان می‌دانستند. عقل اعتزالی عقلی پیشینی است، ایشان با استدلال پیشینی یک واقعیت تجربی (مانند کرامت اولیاء) را رد می‌کردند و می‌گفتند کرامات به هیچ وجه وجود ندارد. در خصوص بسیاری از آیات نیز ایشان قائل به تأویل می‌شدند. آیات الهیاتی از این دست است.
عالمان علم قرآن تفسیر مشترک و واضحی نسبت به خواستگاه تفاسیر عقل‌گرا ندارند. برخی تفاسیر عقل‌گرا را با دوران جدید و حرکت سیدجمال‌الدین اسد‌آبادی گره‌ زده‌اند و برخی تفاسیر سنتی کلامی-فلسفی را نیز تفاسیر عقل‌گرا می‌دانند. نگاهی به تاریخ‌چه و تنوع تفاسیر عقل‌گرا در جهان اسلام خبر از تمایلی قدیمی برای استفاده از عقل در تفسیر قرآن می‌دهد.
هرچند هرکس را که از عقل در تفسیر بهره‌ جسته است را بتوان مفسر عقل‌گرا خواند، اما نوع تفسیر او بیشتر به تعریفش از عقل بستگی خواهد داشت. در این معنا دو مفسر عقل‌گرا در تعریفی که از عقل می‌دهند از هم تفاوت می‌یابند. برای مثال دو تفسیر کشاف و تبیان هر دو عقل‌گرا خوانده شده‌اند، اما اولی متاثر از عقل معتزلی و دومی از عقل شیعی بهره گرفته است.
از یک منظر می‌توان تفاسیر عقل‌گرا را به چهار جریان عمده و گسترده تقسیم کرد. تفاسیر عقل‌گرای شکلی که کوشش کرده‌اند از عقل به صورت ابزار استفاده کنند. این تفاسیر می‌توانند به اهل سنت یا شیعیان تعلق داشته باشند. دسته دیگر تفاسیر عقل گرا را می‌توان تفسیر عقل‌گرای محتوایی دانست. این دسته خود به سه دسته دیگر تقسیم می‌شوند. دسته اول کوشش کرده‌اند تا با عقلی مستقل به تفسیر قرآن بپردازند. برای این دسته عقل عنصری مستقل است. معتزله مصداق بارز این دسته‌اند. دسته دوم کوشش کرده‌اند با اتخاذ موضعی در فلسفه اسلامی که خود متاثر از اسلام می‌تواند باشد، به خوانشی فلسفی از قرآن بپردازند. دسته سوم کوشش کرده‌اند که با اتخاذ رویکردی عقلی- اجتماعی به تفسیر قرآن بپردازند. جریان اجتماعی تفسیر نیز از این منظر چون به نوعی اجتهاد در آیات قرآن برای بیان مضامین اجتماعی و جدید دست می‌زند، تفسیر عقلی محسوب خواهد شد.

تفاسیر عقل‌گرا، آری یا خیر؟
عقل نقش مهمی در تمدن اسلامی داشته است. این نقش همیشه مثبت نبوده و برخی از جریان‌های اسلامی به نقد جایگاه عقل پرداخته‌اند. مخالفان جریان تفسیر عقلی قرآن معتقد هستند که عقل انسان نمی‌تواند به فهم قرآن نائل شود و انسان باید برای فهم قرآن از مجاری روایات وارد شود.
در میان اهل سنت آمدی، زمخشری، شافعی، شهرستانی، متکلمین اعتزالی و فخر رازی موافق تفسیر عقلی هستند، از سوی دیگر طبری، طوسی، خویی و علامه طباطبایی نیز از عالمان شیعه به تفسیر عقلی قائل بوده‌اند.
علاوه طباطبایی در خصوص نقش عقل در تفسیر قرآن معتقد است «اگر در کتاب الهی، تفحص کامل کرده و در آیاتش دقت شود، شاید بیش از سیصد آیه وجود دارد که مردم را به تفکر، تذکر و تعقل دعوت کرده و یا به پیامبر، استدلالی را برای اثبات حقی و یا از بین بردن باطلی آموخته است. خداوند در قرآن حتی در یک آیه بندگان خود را امر نفرموده که نفهمیده به خدا و یا هر چیزی که از جانب اوست ایمان آورند و یا راهی را کوکورانه بپیمایند، حتی بر قوانین و احکامی که برای بندگان خود وضع کرده و عقل بشری به تفصیل ملاک‌های آن را درک نمی‌کند، علت آورده است، اگر چنین است، عقل در فهم کلام خدا نقش اساسی دارد.» موافقان تفسیر عقل‌گرا در مقدمات خود معمولا چنین روشی را پیش گرفته و در فرازهایی به آوردن آیاتی از قرآن دست یازیده‌اند که در آن خداوند انسان را به تعقل دعوت کرده است.
محمدحسین ذهبی، در کتاب «التفسیر و المفسرون» این تفسیر را با عناوین «تفسیر اجتهادی» و «تفسیر به رأی» است. به این تفسیر «تفسیر عقلی-کلامی» نیز گفته می‌شود.

تفسیر عقلی، رویکردی سنت یا مدرن؟
علی‌رغم آنکه می‌توان تفاسیر عقلی و عقل‌گرای مهمی را در تاریخ اسلام یافت برخی از مورخان تفسیر قرآن برآنند که عقل‌گرایی را یکی از مشخصه‌های تفاسسیر قرن چهاردهم می‌دانند. در مقابل برخی دیگر از مورخان معتقدند که تفسیر عقلی- کلامی، حداقل در حوزه آثار مکتوب، نسبت به تفسیر مأثور، متأخر است، هرچند که ریشه آن را به عصر تابعین رسانده‌اند و از مکتب عراقی سخن گفته‌اند که در مقابل مکتب مکی و مدنی، رویکردی مبتنی رأی و اجتهاد بوده است.
در قرن سوم و چهارم با گسترش و رواج مکاتب کلامی، تفاسیر معتزلی و اشاعره را می‌توان یافت. معتزله آیاتی که معنای ظاهریشان با آراء ایشان موافق بوده محکم و دیگر آیات را متشابه خوانده به تفسیر آن‌ها پرداخته‌اند.
تفسیر عقلی منحصر در تفسیر اعتزالی نیست و اشعریان نیز به آن روی آوردند. «یکی از مهم‌ترین تفاسیر کلامی، «مفاتیح الغیب»، معروف به «تفسیرکبیر»، اثر فخرالدین محمدبن عمر رازی (متوفی۶۰۴) است که به سبب طرح مباحث کلامی فراوان در آن، برخی آن را دایره المعارفی در علم کلام دانسته‌اند. فخرالدین رازی در این تفسیر با رویکردی عقلی به تفسیر آیات پرداخته و در تفسیر آیات، بسیاری از معارف و علوم عصر خویش را به مناسبت ذکر کرده است. بنابراین، تفسیر او مشحون از اقوال حکیمان و فیلسوفان و نزاع‌های عقلی است. فخررازی در تفسیر آیات، مباحث مربوط به آیه را به طور منظم دسته‌بندی کرده و برای رد کردن آرای مخالفان خود (مثل معتزله و کرامیه) مطالب آنان را به تفصیل ذکر نموده است. چنان که گفته شد، یکی از ویژگی‌های تفسیر کبیر فخررازی نقل نگرش‌ها و استدلال‌های عقلی فلاسفه است؛ مثلاً در تفسیر آیه چهل وهشتم سوره بقره، تأویل فلاسفه درباره شفاعت را ذکر کرده و به تبیین آن پرداخته است.»
شمار پر تعداد تفاسیر عقلی در دوران معاصر باعث شده است تا تفاسیر عقل‌گرا را تفاسیر متجدد بخوانند. در دوران معاصر نیز تفاسیر عقلی- کلامی بسیاری نوشته شده که برخی از مهم‌ترین آن‌ها عبارت است از: تفسیر «روح المعانی»، تألیف شهاب الدین محمود آلوسی بغدادی (متوفی۱۲۷۰)، «تفسیر القرآن الحکیم» معروف به «تفسیر الخفاجی»، تألیف محمدعبدالمنعم خفاجی (متوفی ۱۳۲۸ش)؛ «تحریر المعنی السدید و تنویرالعقل الحدید» معروف به «التحریر و التنویر» تألیف محمدطاهربن عاشور (متوفی ۱۳۵۲ش) عالم مالکی تونسی؛ «المیزان فی تفسیرالقرآن»، تألیف محمدحسین طباطبایی (متوفی۱۳۶۱ش)، مفسر و فیلسوف امامی، که در تفسیر خود ضمن دفاع کلامی از معتقدات شیعه امامیه به بحث‌های فلسفی و اجتماعی نیز پرداخته است؛ «آلاءالرحمن فی تفسیرالقرآن»، اثر شیخ محمدجواد بلاغی (متوفی۱۳۵۲) مفسر، متکلم و ادیب امامی و «اطیب البیان فی تفسیر القرآن»، تألیف سیدعبدالحسین طیب اصفهانی (متوفی۱۳۶۹ش)، عالم و متکلم امامی.
شاهد مثال دیگری نیز که می‌توان برای اثبات این ادعا آورد که تفاسیر عقل‌گرا تفاسیر مدرن نیستند، تمایل فیلسوفان اسلامی به تفسیر قرآن است. تفاسیر سوره‌های توحید، فلق، ناس و اعلی از ابوعلی سینا، تفسیر برخی آیات در آثار شهاب الدین سهروردی (متوفی۵۸۷) یا تفاسیر ملاصدرا در «التلویحات اللوحیّه و العرشیه» و «مفاتیح الغیب» نفوذ مشارب عقلی در تفسیر قرآن را نشان می‌دهد.

معتزله و تفسیر عقل‌گرا از قرآن
یکی از سرچشمه‌های اصلی تفسیر عقلی را می‌توان در متکلمان معتزلی سراغ گرفت، آن‌ها معتقد بودند که توحید، عدل، صفات حیات و افعال خداوند را نمی‌توان ابتدا از قرآن مجید به دست آورد و باید آن‌ها را نزد عقل یافت. معتزله بر آن بودند که «دین در مسائل شرع موکد عقل می‌باشد».
حوزه احکام یکی از بخش‌هایی است که در آن معتزله برای شرع راه باز می‌کنند. معتزله بر اساس مبانی خود معتقد بودند که در خصوص آیات ناظر بر توحید و صفات الهی نمی‌توان بدون پذیرفتن این اصول عقلی چیزی فهمید. معتزله تفاسیر متعددی بر قرآن نوشتند که می‌توان از تفسیر ابوبکر عبدالرحمان بن کیسان الاصم، «تفسیر القرآن» و «تأویل القرآن»، هر دو اثر ضراربن عمرو معتزلی، تفسیر ابوعلی جبّائی با عنوان «التفسیرالکبیر للقرآن» و... یاد کرد.
معتزله که تاکید زیادی بر روی اصل توحید داشتند، چنین برداشتی از ذات قرآن را مغایر با توحید می‌دانستند. زیرا از دید آنان، اعتقاد به اینکه قرآن حادث نشده و از قدیم بوده ایجاب می‌کرد که در این صورت قرآن جزئی از ذات پروردگار باشد که چنین امری از دید معتزله شرک بود و حداقل مغایر با اصل توحید و ذات خداوند.


منبع:ایکنا


ارسال نظر
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پربحث ها
پرطرفدارترین عناوین