کد خبر : ۵۲۸۵۷
تاریخ انتشار : ۱۳ مرداد ۱۳۹۴ - ۰۷:۰۱

ابتدا و ريشه عبادت‏

منشأ و ريشه هر قوتى اوست، پس غيراو چگونه ضعيف و ناتوان نباشد كه چشم به هم زدنى هستياش را در اختيار ندارد، و هر مالك و متصرفى غيراو مملوك و مقهور اراده و مشيت او است.
عقیق: اين مسئله ازمسائل بسيار مهم و اساسى است، كه اگر با آيات قرآن و معارف حقه اهل بيت نظام داده شود، انسان را براى عبادتى صحيح و سالم و همراه با نيتى خالص و مفيد و داراى آثار دنيائى و آخرتى جهت ميدهد.
به نظر وجود مبارك عالم آل محمد حضرت على بن موسى الرضا عليه آلاف التحية و الثناء اوّل عبارت معرفت به حضرت الله و ريشه و اصل معرفت يكتا دانستن او و تنزيه حضرتش از هرشريك و كفوى است.
در اين مقام است كه انسان همه عشق و توجهش به حضرت او معطوف ميگردد، و جز او كسى را سببساز و سببسوز نميشناسد، و كارگردانى و فرمانروائى و مالكيت بر عرصه هستى و همه موجوداتش را در سيطره قدرت او ميبيند، و براى هيچ عنصر و شخصى پرونده‏اى به عنوان استقلال باز نميكند، و همه را مملوك و ابزار قدرت او به حساب ميآورد، و خوشنودى واقعياش را به قضا و قدر و احكام وفرمانهاى تكوينى و تشريعى او اظهار مينمايد.
معرفت به حضرت او كه تنها معشوق و معبود حقيقى است، و آگاهى به يكتائى او واحديتش در ذات و صفات و افعال براى هر انسانى از طريق مطالعه قرآن و تدبر در آياتش و فهم روايات توحيديه و دقت و انديشه در آثار او كه در تمام جهان هستى تجلى دارد و هركدام از آثار آئينه‏اى براى نشان دادن صفات جمال و كمال او و افعال زيبا و حكيمانهاش ميباشد ميسّر و ممكن است.
آنان كه از بركت معرفت و آگاهى و دانش و علم و بينش معشوق حقيقى و معبود واقعى را مييابند و ميپذيرند و باورش ميكنند، در سايه معرفت و اتصال قلبى به آن معشوق ازلى و ابدى و به كمك قرآن و معارف حقه روشى را در پيش ميگيرند كه رشد و ترقى باطنى و در نتيجه آن ظهور اعمال مثبت جوارحى و نهايتاً تحقق عشق و محبتشان را به معشوقشان حضرت حق و صفات جمال و كمال او تأمين ميكنند.
دراين حال است كه عاشق بيقرار تشخيص صحيح و مستقيم وجدانى خويش را به محضر حضرت معشوق اعلام ميكند: رَبَّنا إِنَّنا آمَنَّا «1»
و تأييد ميكند كه درهيچ معشوقى و ايده آل ديگرى جمال و جلال وجود ندارد، بلكه همه معشوقها و ايده آلها بياعتبار و مجازى و به سرعت فانى شدنى هستند، و شايستگى اين كه انسان به آنان تكيه كند ندارند.
از اين به بعد اگر اين عشق كه حاصل معرفت است با قدرت تقوا و پرهيز از گناه، و جنگ با هوى نفس حفظ شود و در راه خودش به راه افتد، درمسير رشد و ترقى مستمر و دائمى قرار ميگيرد، و به طورى كه طبيعى و فطرى آن است هر روز غنى تر و پرمايه تر ميشود و به عالى ترين درجه تكامل كه امكان پذير باشد منتهى ميگردد.
آخرين مرحله تكامل فرد مقرون با حداكثر خوشحالى و خرسندى و رضايت خاطر و اعتماد به نفس و ضبط نفسى است كه مورد آرزوى هرانسان سعادت خواهى است.
هرچه ايمان و معرفت و بصيرت شخص به معشوق حقيقى عالى تر و خداشناسياش كامل تر عشقش به حضرت او زيادتر و خالص تر، و تقوا و ضبط نفس و هم چنين اعتماد به نفسش بيشتر خواهد شد.
در اين موقعيت است كه فعاليت ذهنى و عقلى عاشق يا به عبارت ديگر تأمل و تعمقاش در صفات معشوق به كمك آيات و علائم و نشانهها اوج ميگيرد، و هماهنگى عملياش با خواستههاى معشوق و رعايت حلال و حرام او و تسليم بودن به فرامين حضرتش افزون ميشود و نهايتاً تبديل به مؤمنى عارف و عاشقى تسليم، و عمل كننده‏اى موفق، و آراسته‏اى به اخلاق حسنه ميگردد، و افقى براى طلوع همه خيرات و خوبيها ميشود و جهانى را به نور خود روشن مينمايد، و كليدى ميگردد كه قفل مشكلات بندگان خدا را باز ميكند، و تكيه گاه بيچارگان ميشود، و با معرفت و بصيرت و عمل و اخلاقشهادى سرگردانان وادى گمراهى ميگردد.
دراين حال است كه عبوديتش از آگاهى به ربوبيت و خالقيت معشوقش همراه با پاكى و خلوص نيت نشأت و مايه ميگيرد، و حس ميكند و ميفهمد كه عبادت جز براى او نبايد انجام گيرد، و بندگى و عبوديت براى كسى جز او شايسته و سزاوار نيست، و گناهى بزرگ تر از شريك قرار دادن در ربوبيت و خالقيت او نيست. إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ. «2»
نهايت اين عبادت خالصانه، و پاكى اعتقاد از شرك، و آراسته شدن باطن به توحيد ذاتى و صفاتى و اعمالى رسيدن به خوشنودى حق تعالى و بهشت ابدى و سرمدى است، و اين همه با توفيق و فضل حضرت حق كه سرزمين جان انسان را آماده ميكند، و آسمان روحش را به نور لطفش ميآرايد، و باران معرفت به توحيد را از اين آسمان ميباراند و به وسيله آن گُل تسليم را ميروياند و ثمراتى چون اعمال و طاعات را به دست ميدهد و اخلاق حسنه را روزى وى مينمايد.
اميرالمؤمين (ع) براى اينكه عاشقان معرفت به دوست به اندازه فهم خود به شناخت حضرتش نايل آيند و توحيد خالص را لمس كنند در خطبه هاى متعددى كه نهج البلاغه آنها را نقل كرده به توصيف حق برخاسته از جمله ميفرمايد:
ستايش خدائى را سزاست كه هيچ صفتى از صفاتش بر صفت ديگر او پيشى نگرفته است، پس پيش از آن كه آخر است اوّل است، و پيش از آن پنهان باشد آشكار است، و جز او هركه به وحدت وصف شود مقدار عددى است، و هرعزيزى غيراو خوار و ذليل است، و هر توانا و قدرت مندى جزاو ناتوان است، منشأ و ريشه هر قوتى اوست، پس غيراو چگونه ضعيف و ناتوان نباشد كه چشم به هم زدنى هستياش را در اختيار ندارد، و هر مالك و متصرفى غيراو مملوك و مقهور اراده و مشيت او است، و هر دانائى جزاو يادگيرنده و دانش آموز است، و هر قادر و توانائى غيراو در پاره‏اى از امور أنهم امور جزئى تواناست و در پاره‏اى ديگر عاجز و ناتوان‏ است، و هر شنونده‏اى غيراو را آوازهاى بسيار بلند ناشنوا و كر ميكند، و آوازهاى آهسته و دور به گوشش نميرسد، و هر بينائى غيراو از ديدن رنگهاى پنهان و از ديدن اجسام لطيفه نابيناست.
و جزاو هر آشكارى پنهان نيست، و هر پنهانى آشكار نميباشد، مخلوقاتش را نه براى تقويت سلطنت و پادشاهى آفريده و نه براى ترس از پيش آمدهاى روزگار و نه براى يارى خواستن بر دفع همتائى كه با او نزاع نمايد، و نه براى جلوگيرى از غلبه و فخر و مباهات شريك و ضد، بلكه آفريدهها مخلوقاتى هستند پرورده شده به نعمتهاى او، و بندگانى ذليل و خوار در براى حكم و مشيت آن حضرت، در اشياء و اشخاص حلول نكرده تا گفته شود در آنهاست، و از هيچ چيز دور نگشته تا بگويند از آنها جداست، آفريدن مخلوقات و تدبير و اصلاح حال آنها او را خسته و درمانده ننمود، و در آفريدن اشياء ناتوان نگرديد، و در آنچه حكم نموده و مقدر فرموده شبهه‏اى بر او دست نداده، بلكه حكم او حكمى است استوار و دانش و علمش پايدار و امرش ثابت و برقرار و بندگانش با وجود كيفرها و خشماش به او اميدوار، و درعين نعمتها و بخششهايش از او دربيم و هراسند. «3»


پی نوشت ها:
(1)- آل عمران، آيه 16.
(2)- لقمان، آيه 13.
(3)- نهج البلاغه، فيض خطبه 64.
 تفسير حكيم جلد یک/ استاد حسین انصاریان
منبع:جام
211008

ارسال نظر
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین