کد خبر : ۵۰۴۶۲
تاریخ انتشار : ۱۹ فروردين ۱۳۹۴ - ۰۳:۳۶

۲گام اسلامی‌سازی علوم انسانی از دیدگاه آیت‌الله مصباح

دو گام اساسی برای اسلامی سازی علوم انسانی به اعتقاد آیت‌الله مصباح یزدی، نخست نقد علوم انسانی رایج و دوم تبیین و اثبات مبانی علوم است.

عقیق:آیت‌الله مصباح یزدی یکی از اندیشمندان ایرانی است که سالیان درازی دغدغه بحث علم و دین داشته و دارد. وی به صورت مشخص از چهار دهه قبل در زمینه رابطه دین و علوم انسانی به صورت نظری و عملی اقداماتی را انجام داده است.

در ادامه، بخشی از دیدگاه آیت‌الله مصباح درباره علم دینی را براساس کتاب «مبانی علوم انسانی اسلامی» اثر احمدحسین شریفی مرور می‌کنیم:

 

*نخستین گام در تحلیل مسئله علم دینی تعیین مراد و منظور از علم و دین در این ترکیب است. علم تعاریف بسیار متنوع و مختلفی دارد. طبیعتاً هر کدام از آنها را که معنای مراد از این واژه در ترکیب علم دینی بدانیم، دیدگاه ما را جهت خواهد داد. نکته بسیار مهمی که آیت‌الله البته خیلی ساده مطرح کرده و با سرعت از کنار آن گذشته‌اند، قراردادی بودن همه تعاریفی است که برای واژه علم و حتی دین مطرح شده است.

*اگر علم را به عنوان مجموعه مسائلی که محوری واحد آنها را به یکدیگر مرتبط کرده است تعریف کنیم در آن صورت می‌توان سؤال کرد که آیا هر رشته علمی از آن جهت که مجموعه‌ای از سؤال‌هاست علم نامیده می‌شود یا تنها مجموعه جواب‌های صحیح به آن مسائل «علم‌» اند؟ اما تمام سخن در تعاریفی است که ما برای علم و دین قرارداد کرده و برگزیده‌ایم.

*تعریفی که آیت‌الله مصباح از علم در ترکیب «علم دینی» برمی‌گزینند و براساس آن به تحلیل این مسئله می‌پردازند این است که «علم مجموعه قضایایی است که از موضوع و محمولی تشکیل شده، پاسخی برای اثبات یا نفی می‌طلبند. هر تلاشی در این راه تلاشی از سنخ آن علم به شمار می‌رود که به تناسب علم مربوط نام‌های مختلفی بر آن می‌نهند؛ فقاهت، تفلسف و پژوهش‌های علمی.»

*تمایز علم و دین به روش آنها نیست زیرا دین در یک تعریف شایع و رایج دارای سه بخش عقاید، اخلاق و احکام است که هر کدام از آنها با روشی متناسب با خود سروکار دارند. بنابراین دین به یک معنا با یک متد اثبات نمی‌شود نمی‌توان گفت تمایز علم، دین و فلسفه به روش تحقیق آنهاست و هر یک از آنها فقط یک روش دارد از این رو روش نمی‌تواند نقشی در تعریف دین داشته باشد.

*شاید بتوان گفت دقیق‌ترین تعریف دین تعریف آن براساس هدف و غایت است به این صورت که دین عبارت است از نظامی اعتقادی، ارزشی و رفتاری که از ناحیه خداوند برای هدایت و رستگاری بشر بیان شده است.

*در پاسخ به این سؤال که آیا علم دینی می‌توان داشت یا نه، باید گفت که این مسئله مبتنی بر نوع تعریفی است که از هر کدام از این دو مقوله ارائه می‌کنیم فی المثل اگر کسی دین را به معنای اعتقاد به امر قدسی بداند و علم را به معنای شناخت حصولی کلی در آن صورت هیچ رابطه‌ای میان این دو نخواهد بود و در نتیجه سخن گفتن از علم دینی بی معنا است. اما اگر علم را به معنای شناخت پدیده‌های مادی با روش تجربی بدانیم و دین را به معنای مجموعه باورها و ارزش‌های معطوف به سعادت بشر در آن صورت رابطه میان این دو، از سنخ عموم و خصوص من وجه خواهد بود.

*براساس تعریف پذیرفته شده از دین دانسته می‌شود که حضور دین در همه عرصه‌های زندگی انسان به معنای آن نیست که همه مسائل بشری از لحاظ کیفیت وقوع خارجی در دین آمده است بلکه بدین معنا است که دین ارزش گذاری همه رفتارهای بشری و بیان رابطه آنها با سعادت یا شقاوت ابدی را عهده دار است.

*همه علوم طبیعی و انسانی می‌توانند دو بُِِعد داشته باشند بُعد توصیفی و بُعد توصیه‌ای. دین علی ‌الاصول در ابعاد توصیفی علوم انسانی دخالت نمی‌کند اما همین که این علوم پا به عرصه توصیه و بیان دستورالعمل و هنجار می‌گذارند ممکن است با هنجارها و ارزش‌های دین تصادم پیدا کنند. دین در این عرصه می‌تواند یاور علم باشد.

*دو گام اساسی برای اسلامی سازی علوم انسانی عبارتند از نقد علوم انسانی رایج و تبیین و اثبات مبانی علوم. نخستین گام برای اسلامی سازی علوم انسانی این است که علوم انسانی موجود مورد نقادی عالمانه و محققانه قرار گیرند. دراین رابطه همه اصول علمی و اخلاقی نقد را باید رعایت کرد. نقد دو نوع است نقد درونی و نقد بیرونی، در نقد درونی با همان متد تجربی مورد قبول غربیان و بر اساس اصول موضوع پذیرفته شده نتایج و پیامدهای علوم انسانی غربی را مورد بررسی قرار می‌دهیم و ناکارامدی آنها یا تعارضات درونی را نشان می‌دهیم.

اما گام دوم برای اسلامی‌سازی این است که مبانی و اصول موضوع علوم انسانی را با تکیه بر هستی شناسی و معرفت شناسی اسلامی ارائه دهیم. «اصول موضوعه مشترک میان همه علوم را می‌توان به چند دسته تقسیم کرد: مبانی معرفت شناختی، مبانی هستی شناختی، مبانی انسان شناختی و دین شناختی. تحقیق در این مبانی و تعیین موضع درباره آنها بر هر گونه تحقیقی در مسائل علوم انسانی تقدم و اولویت دارد. به هر حال موضع علوم انسانی تحلیل کنش‌های انسانی است و روشن است که برای تبیین و تحلیل امور مربوط به انسان ما نیازمند به شناختی صحیح از انسان، جایگاه او در هستی، ابعاد وجودی او و ظرفیت ها و محدودیت های روحی و فکری او هستیم.


منبع:فارس


ارسال نظر
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پربحث ها
پرطرفدارترین عناوین