کد خبر : ۴۸۲۶۱
تاریخ انتشار : ۲۰ بهمن ۱۳۹۴ - ۰۸:۰۲

پایدارترین راه رسیدن به خدا

نمازعلاوه بر شرايط صحت , شرايط قبول يا كمال دارد كه رعايت آن ها عامل ترك بسياري از گناهان واصلاح فرد و جامعه مي باشد.
عقیق:صفوان بن يحيى گويد: أبو قرّه محدّث رفيق شبرمه از من خواست ترتيب ملاقات او را با امام رضا عليه السّلام بدهم، من نيز اذن دخول گرفتم و آن حضرت اجازه فرمود، أبو قرّه داخل شد و از امام عليه السّلام مسائلى در حلال و حرام و فرائض و أحكام پرسيد تا اينكه رسيد به پرسشهاى توحيدى گفت: قربانت گردم، نحوه كلام خداوند با موسى را توضيح فرماييد؟

فرمود: خدا و رسول او داناترند كه به چه زبانى با او سخن راند، به زبان سريانى يا عبرانى، 
أبو قرّه با اشاره به زبان خود گفت: فقط از اين زبان از شما سؤال مى ‏كنم! 
فرمود: سبحان اللَّه از اين طرز تفكّر! و پناه بر خدا در شباهت او به خلق، يا تكلّم حضرت حقّ همچون سخنرانان، و ليكن تبارك و تعالى هيچ چيزى مانند او نيست؛ نه گوينده و نه عمل‏ كننده ‏اى. 

پرسيد: پس چگونه بوده؟ 
فرمود: كلام آفريننده به مخلوق همچون كلام مخلوق با مخلوق نيست، و نه با حركت لب و زبان، بلكه بدو مى‏ فرمايد: «بشو»، و كلام حضرت حقّ با موسى بنا بر مشيّت او از امر و نهى بود بدون آنكه تردّدى در نفس پيش آيد.

أبو قرّه پرسيد: نظر شما در باره كتب [آسمانى‏] چيست؟
فرمود: تورات و انجيل و زبور و فرقان و هر كتابى كه نازل شده همه و همه كلام خداوند است كه آنها را براى روشنايى و هدايت جهانيان نازل فرموده، و همه آنها محدّث (پديده) مى‏ باشند، و آن غير خود خداوند است، آنجا كه فرمايد: «يا آنان را ياد كرد و پندى پديد آورد»1، و نيز: «آنان را هيچ ياد كرد و پند تازه ‏اى از پروردگارشان نيايد مگر اينكه آن را بشنوند در حالى كه بازى مى ‏كنند»2، و خود خداوند سبب تمام كتابهايى مى ‏باشد كه نازل فرموده است.

أبو قرّه گفت: آيا آنها فنا و نابود نمى ‏شوند؟
فرمود: اجماع مسلمين است كه هر چه جز خدا نابود مى‏ شود، و همه چيز جز خدا فعل او است، و تورات و انجيل و زبور و فرقان نيز فعل اويند، آيا نشنيده ‏اى مردم مى‏ گويند:
«ربّ قرآن» و خود قرآن روز قيامت مى‏ گويد: «يا ربّ، آن فلانى است- حال اينكه ربّ او را از خودش بهتر مى‏ شناسد- روزش عطشان و شبش بيدار بود، شفاعت مرا در باره او بپذير»، و همچنان است كار تورات و انجيل و زبور، و همه آنها محدّث (پديده) و مخلوقند، محدث (پديد آورنده) آنها كسى است كه هيچ كس مانند او نيست، و مايه هدايت براى عاقلان است، پس كسى كه مى ‏پندارد پيوسته با او بوده ‏اند در اصل مى‏ گويد كه خداوند نخست قديم و يكتا نيست، و كلام پيوسته با او بوده و ابتدايى ندارد و معبود نيست.

أبو قرّه گفت: ما روايت شده ‏ايم كه: «تمام آن كتب روز قيامت مى‏ آيند در حالى كه همه مردمان در زمين بلندى در صفى واحد در برابر ربّ العالمين ايستاده‏ اند و نظاره مى‏ كنند تا همه آن كتابها از صحنه قيامت مراجعت به حضرت حقّ كنند، زيرا آنها از خدا هستند و جزئى از او مى‏ باشند، پس به سوى حضرت حقّ مى‏ روند».

حضرت رضا عليه السّلام فرمود: اين مانند عقيده نصارى در باره مسيح است كه: او روح او است و جزئى از او مى‏ باشد و در او باز مى‏ گردد، و همين گونه مجوس در باره آتش و خورشيد معتقدند: آن دو جزئى از خدا بوده و در آن مراجعت مى‏ كنند. پروردگار ما بسى برتر از آن است كه جزء جزء شود يا مختلف باشد، و تنها گوناگونى و تأليف از صفات‏ متجزّى است، زيرا هر جزء جزء شده‏ اى در توهّم آيد، و كثرت و قلّت مخلوقى است كه دلالت بر خالقى مى‏ كند كه آن را آفريده است.

أبو قرّه گفت: ما روايت شده‏ ايم كه: «خداوند ديدار و هم سخنى خود را ميان دو تن از پيامبران تقسيم فرمود، صحبت را به موسى عليه السّلام و رؤيت را به محمّد صلّى اللَّه عليه و آله عطا كرد».

حضرت فرمود: پس آنكه از طرف خدا [اين مطلب را] به جنّ و انس رسانيد كه:
ديده‏ ها او را درك نكند، علم مخلوق به او احاطه نيابد، چيزى مانند او نيست، آيا جز محمّد صلّى اللَّه عليه و آله بود؟ گفت: چرا.

فرمود: چگونه ممكن است مردى به سوى تمام مخلوق آيد و به ايشان گويد كه از جانب خدا آمده و آنان را به فرمان خدا بسوى خدا خوانده و بگويد: ديده‏ ها خدا را در نيابند و علمشان به او احاطه نكند و چيزى مانندش نيست، سپس همين مرد بگويد: من به چشمم خدا را ديدم و به او احاطه علمى پيدا كردم و او به شكل انسان است؟! آيا حيا نمى‏ كنيد! زنادقه نتوانستند چنين نسبتى به او دهند كه او چيزى از جانب خدا آورد آنگاه از راه ديگر خلاف آن را گويد. 

أبو قرّه گفت: خدا فرموده: «بدرستى او را در فرود آمدن ديگرى ديد3».
حضرت فرمود: پس از اين آيه، آيه ‏اى است كه دلالت بر آنچه پيغمبر ديده مى ‏كند، خدا فرمايد: «دل آنچه را ديد دروغ نشمرد» يعنى دل محمّد آنچه را چشمش ديد؛ دروغ نشمرد، آنگاه خدا آنچه را محمّد ديده خبر دهد و فرمايد: «پيغمبر از آيات بسيار بزرگ پروردگارش ديد»، و آيات خدا غير خود خدا است، و باز فرمايد: «مردم احاطه علمى به خدا پيدا نكنند»، در صورتى كه اگر ديدگان او را بينند علمشان به او احاطه كرده و معرفت او واقع شده است.

أبو قرّه گفت: پس روايات را تكذيب مى‏ فرماييد؟
فرمود: هر زمان روايات مخالف قرآن باشند تكذيبشان كنم، و آنچه مسلمين بر آن اتّفاق دارند اين است كه: احاطه علمى به او پيدا نشود، ديدگان او را ادراك نكنند، چيزى مانند او نيست.
و او از آن حضرت عليه السّلام در باره اين آيه پرسيد: «پاك است آن كه بنده خود را شبى از مسجد الحرام به مسجد الأقصى برد4»،
 
حضرت فرمود: خداوند خبر فرموده كه او را برده، سپس علّت آن را فرموده كه: «تا برخى از نشانه‏ هاى خويش را به او بنماييم»، پس آيات خدا غير از خدا است، پس عذر خود واضح بيان داشته كه چرا اين كار را انجام داده، و چرا نشان داده، و فرموده: «پس به كدام سخن پس از [سخن‏] خداى و آيات او ايمان مى‏ آورند؟5»، پس خبر داده كه آن غير خدا است.

أبو قرّه گفت: پس خدا كجاست؟! حضرت فرمود: «كجا» مكان است، و اين پرسش حاضر از غايب است، و خداوند متعال غايب نيست، و هيچ كس بر او وارد نشده، و او به هر مكانى موجود، مدبّر، صانع، حافظ، نگه دارنده آسمانها و زمين است.

أبو قرّه گفت: مگر او جداى از همه؛ بالاى آسمان نيست؟
فرمود: او خداى آسمانها و زمين است، او كسى است كه در آسمان معبود است و در زمين معبود، و اوست كه شما را در زهدانها (رحمها) چنان كه خواهد مى‏ نگارد، و او هر جا كه باشيد با شماست، اوست كه به آسمان پرداخت و آن دودى بود، و اوست كسى كه به‏ آسمان پرداخت و هفت آسمان بساخت، و اوست كسى كه بر عرش (در مقام استيلا و تدبير امور جهان) بر آمد، او بود و خلق نبود، و او همان گونه بود و آفرينشى در كار نبود، همچون ديگر منتقلين انتقال نمى ‏يابد.

أبو قرّه گفت: چرا هنگام دعا دستهاى خود را به آسمان بالا مى‏ بريد؟
فرمود: خداوند هر كدام از بندگان را به نوعى از عبادت استعباد فرموده، و خداوند را پناهگاه و مكانهايى براى عبادت است كه بدان پناه مى‏برند، بندگان خود را ملزم به رعايت گفتار، علم و عمل و توجّه و مانند آنها فرمود. توجّه در نماز به كعبه نمود و حجّ و عمره را برايش توجيه فرمود، و مخلوق خود را هنگام دعا و طلب و تضرّع ملزم به باز كردن دستان و بالا بردن به سمت آسمان فرمود تا نشان از حال استكانت و بندگى و خوارى در برابر او باشد.

أبو قرّه گفت: أهل زمين به خداوند نزديكترند يا فرشتگان؟
فرمود: اگر مراد تو از نزديكى؛ وجب و ذراع باشد كه تمام اشياء همگى فعل خداوند مى‏ باشند هيچ كدام او را از ديگرى باز نمى ‏دارد، همان طور كه بالاترين مخلوق را تدبير مى كند پايينترينشان را نيز اداره مى‏ كند، و بى ‏هيچ سختى و زحمت و بى ‏نياز از هر مشاوره و رنجى أوّل و آخرشان را يكسان اداره مى‏ فرمايد، و اگر مرادت اين است كه كداميك در وسيله به او نزديكترند، پس مطيع‏ترين آنان به اللَّه مقرّب‏ترين ايشان مى ‏باشد، و شما خود روايت كرده ‏ايد كه نزديكترين حالى كه بنده به خداوند دارد حالت سجده است،

و نيز اينكه: چهار فرشته كه در چهار سمت خلق؛ بالا و پائين و شرق و غرب آنان مى‏ باشند روزى با هم برخورد كرده و هر كدام از ديگرى پرسيد و همگى گفتند: «از جانب خدا است، مرا براى فلان مقصود ارسال فرموده» و اين مطلب نشان از آن دارد كه آن (نزديكى) در منزلت است نه تشبيه و تمثيل.

أبو قرّه گفت: آيا شما اين روايت را كه: «وقتى خداوند غضب مى‏ كند فرشتگان حامل عرش متوجّه خشم خدا شده و سنگينى آن را بر دوش خود در مى ‏يابند و سجده كنان در افتند، و چون غضب او فروكش كند عرش سبك شده و به همان جاى قبلى خود مراجعت مى ‏كنند» دروغ مى‏ شماريد؟
فرمود: بمن بگو ببينم آيا خداوند از آن زمان كه بر ابليس لعن نمود تا امروز و تا روز قيامت از ابليس و يارانش خشنود است يا غضبناك؟! گفت: آرى او بر همه آنان غضبناك است.

فرمود: پس چه زمان خشنود مى‏ شود تا بار عرش بر دوش آنان سبك گردد در حالى كه او در صفت غضب پيوسته بر شيطان و اتباعش ماندگار است؟! سپس حضرت فرمود: واى بر تو چطور جرأت مى‏ كنى پروردگار خود را به تغيّر از حالى به حالى ديگر وصف كنى، و همان كه بر مخلوقين جارى مى‏ شود را بر حضرت حقّ جارى سازى؟ پاك و منزّه است كه مخلوق زوال پذير باشد و محلّ تغيير قرار گيرد! 
صفوان گفت:
أبو قرّه از پاسخهاى آن حضرت متحيّر شد و از دادن هر جوابى واماند تا برخاسته و رفت.


پی نوشت:

1- طه/113. 

2- انبیاء/2.
3- نجم/13.
4- اسراء/1.
5- جاثیه/6.
6- اعراف/180.
7- الاحتجاج-ترجمه جعفرى، ج‏۲، ص: 393تا402.
منبع:افکار

ارسال نظر
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین