عقیق | پایگاه اطلاع رسانی هیئت ها و محافل مذهبی

کد خبر : ۴۸۲۵
تاریخ انتشار : ۱۰ بهمن ۱۳۹۱ - ۱۱:۰۰
عقیق: حضرت امام جعفر صادق عليه السلام رئيس مذهب جعفری ( شيعه ) در روز 17 ربيع الاول سال 83 هجری چشم به جهان گشود . پدرش امام محمد باقر ( ع ) و مادرش "ام فروه " دختر قاسم بن محمد بن ابی  بکر مي باشد. کنيه آن حضرت : "ابو عبدالله " و لقبش "صادق " است . حضرت صادق تا سن 12سالگی معاصر جد گراميش حضرت سجاد بود و مسلما تربيت اوليه او تحت نظر آن بزرگوار صورت گرفته و امام ( ع ) از خرمن دانش جدش خوشه چينی کرده است . پس از رحلت امام چهارم مدت 19سال نيز در خدمت پدر بزرگوارش امام محمد باقر ( ع ) زندگی  کرد و با اين ترتيب 31سال از دوران عمر خود را در خدمت جد و پدر بزرگوار خود که هر يک از آنان در زمان خويش حجت خدا بودند ، و از مبدأ فيض کسب نور مي نمودند گذرانيد.

بنابراين صرف نظر از جنبه الهی و افاضات رحمانی که هر امامی آن را دار مي باشد ، بهره مندی  از محضر پدر و جد بزرگوارش موجب شد که آن حضرت با استعداد ذاتی و شم علمی  و ذکاوت بسيار ، به حد کمال علم و ادب رسيد و در عصر خود بزرگترين قهرمان علم و دانش گرديد . پس از درگذشت پدر بزرگوارش 34سال نيز دوره امامت او بود که در اين مدت "مکتب جعفري " را پايه ريزی فرمود و موجب بازسازی و زنده نگهداشتن شريعت محمدی ( ص ) گرديد .
مقاله ذيل قسمتي از كتاب-امام جعفر صادق (ع) مغز متفكر جهان شيعه- مي باشد. اين كتاب نوشته شده توسط مركز مطالعات اسلامي استراسبورگ است. بد نيست بدانيد25دانشمند در اين مجمع در مورد شيعه دوازده امامي تحقيق كرده اند. در بخشهايي از كتاب مطالبي از امام صادق (ع) ثبت گرديده كه اين دانشمندان معتقداند جواب ان متعلق به قرن بيستم مي باشد و خود متحيراند كه چگونه امام صادق(ع)درچهارده قرن قبل چنين اشارات علمي داشته اند. از شما تقاضا مي كنيم اين مطلب را با دقت مطالعه فرماييد.

امام جعفر صادق يكي از صبورترين مدرسين دنياي قديم بود. او در دوره اي كه تدريس مي كرد نه فقط هر روز درس ميداد،بلكه بعد از خاتمه درس مخالفين علمي خود را مي پذيرفت و ايرادهاي انها را مي شنود و جواب مي داد. بعضي از شاگردان او،در روزهايي كه مي دانستند استادشان به مخالفين علمي جواب مي دهد پس از خوردن غذا مراجعت مي كردند تا در جلسه مباحثه شركت داشته باشند. يكي از مخالفين امام مرشدي بود به اسم ابو شاكر. ان مرد يك روز بعد از اينكه امام صادق از خواندن نماز فارغ گرديد بحضورش رسيد و گفت:ايا اجازه مي دهي انچه مي خواهم بگويم. جعفر صادق جواب داد بگو.


ابوشاكر گفت:انچه تو درباره خدا مي گويي غير از افسانه نيست وتو با افسانه سرايي مي خواهي مردم را وادار به قبول چيزي بكني كه وجود ندارد وبه اين دليل خدا وجود ندارد كه ما نمي توانيم با هيچيك از حواس پنجگانه انرا درك كنيم.ممكن است بگويي با عقل بوجود خدا پي ميبري ولي من مي گويم عقل هم بدون حس ظاهري قادر بفهم چيزي نيست. اي مردي كه دعوي دانشمندي مي كني وميگويي جانشينپيغمبر مسلمين هستي من بتو مي گويم كه در بين افسانه هايي كه مردم نقل مي كنندهيچ افسانه اي بي پايه تر از موجود بودن يك خداي ناديده نيست. اما من فريب تو را نمي خورم وافسانه ات را درباره خداي كه ديده نمي شود نمي پذيرم.من خدايي را مي پرستم كه بتوانم با دو چشم او را ببينم

و.. در تمام مدتي كه ابوشاكر مشغول صحبت بود امام حتي يكبار تكلم نكرد ووقتي گفته ابوشاكر باتمام رسيد باز امام جعفرصادق چند لحظه لب به سخن نگشود ومنتظر بود كه ابو شاكر حرف بزند.

سپس جواب داد:..تو گفتي كه من افسانه سرايي مي كنم و مردم را به پرستش خدايي دعوت مي نمايم كه ديده نمي شود.اي ابوشاكر تو كه منكر خداي ناديده هستي،مي تواني درون خود را ببيني؟

ابوشاكر گفت:نه
امام صادق فرمود:هرگاه مي توانستي درون خود را ببيني نمي گفتي كه چون خدا رانمي توان ديد پس افسانه اي بيش نيست.

ابوشاكر گفت:ديدن درون چه ربطي به پرستش خدايي كه موجود نيست دارد.
امام فرمود:تو ميگويي چيزي كه ديده نمي شودو نمي توان صدايش راشنيد و آنرا لمس كرد وجود ندارد
ابوشاكر گفت:بله

امام صادق فرمود:آيا صداي حركت خون را در بدن خود مي شنوي؟

ابوشاكر گفت:مگر خون در بدن حركت دارد؟!

امام فرمود:اي ابوشاكر خون هر چند دقيقه يك مرتبه در تمام بدن تو حركت مي نمايد و اگر حركت آن چند دقيقه در بدن تو متوقف شود تو خواهي مرد.آيا تا امروز گردش خون را در بدن خود ديده بودي؟

ابوشاكر گفت:نه و من نمي توانم قبول كنم كه خون در بدن من حركت مي كند.

جعفر صادق فرمود:آنچه مانع از اين مي شود كه قبول كني خون در عروق تو حركت مي كند جهل است و همين جهل مانع از آن مي‌گردد كه تو خداي واحد و ناديده را بشناسي.
آيا تو ازمخلوقاتي كه خداوند آفريده و آنها را دربدن تو گمارده و تو بر اثر كار آنها زنده‌اي اطلاع داري؟

ابوشاكر گفت:نه

امام فرمود:تو فقط متكي به مشاهدات خود هستي و ميگويي آنچه را نمي بيني وجود ندارد.آنها در كالبد تو بوجود مي‌آيند رشد مي كنند و داراي اولاد مي شوند وبعد از مدتي از كار مي افتند....ولي تو نه صدايشان را مي شنوي و نه لمس مي كني.

اي ابو شاكر بدان كه شماره موجودات جاندار كه اينك در كالبد تو زندگي مي كنند و ميميرند نه فقط از شماره تمامي آدميان كه در اين جهان زندگي مي كنند بيشتر است بلكه از شماره ريگهاي بيابان بيشتر است.

چرا گفته اند كسي كه خود را بشناسد خداي خود را مي شناسد

اي ابوشاكر آيا اين سنگ را مي بيني كه در پاي ديوار كار گذاشته اند.

تو اين سنگ را بي‌حركت مي‌بيني چون چشم تو حركت آنرا نمي بيند وهر كس بتو بگويد در سنگ حركاتي وجود دارد كه حركات ما كه در اينجا جمع هستيم چون سكون است تو نمي پذيري و مي گويي افسانه سرايي مي كند.غافل از اينكه چون تو نادان مي باشي نمي تواني به حركت درون اين سنگ پي ببري وشايد روزي برسد كه بر اثر توسعه دانايي مردم بتوانند حركت درون سنگ را ببينند.(مجله علم چاپ امريكا در تاريخ جون 1973نوشت:توانسته اند با عكسبرداري بوسيله ليزر براي اولين بار حركت مولكولها را بطور واضح ببينند ومدت فلاش دوربين عكاس كه بوسيله ليزر عكس مي‌گيرد يك تريليونيم ثانيه است وبراي اينكه بدانيم يك تريليونيم ثانيه در مقابل يك ثانيه چقدر كوتاه است مي‌گوييم كه متناسب است با يك شبانه روز از عمر مادر قبال ده ميليارد سال)....

اي ابوشاكر با اينكه هوا وسيله حيات تو وساير افراد بشر است تو انرا نمي بيني و فقط وقتي كه باد مي وزد انرا حس مي كني.ايا مي تواني منكر وجود هوا بشوي.... اي ابوشاكر انكار خالق كردن از جهل است نه عقل.

من خداي خود را نساخته ام و او را از انديشه هاي خود بيرون نياورده ام.اما خداي توبه‌قول تو ساخته دستهاي تو مي باشد.آنچه من كردم و مي‌كنم اين است كه با انديشه خود خدا را بهتر بشناسم وزيادتر بعظمت او پي ببرم.

منبع: مشرق
211001

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۱
علی
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۲۲:۴۵ - ۱۳۹۲/۰۲/۰۵
0
0
منظور از خون هر چند دقيقه يك مرتبه در تمام بدن تو حركت مي نمايد چیست؟ در زمان امام صادق دقیقه اختراع نشده بود!!!!!
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین