محبّ و شیعه چه فرقی دارند؟
شاید شما نیز فراوان کلمات محب امیرالمومنین علی (ع) و یا شیعه ایشان را شنیده باشید و گاه برداشته کرده باشید که میان این دو کلمه تفاوتی وجود ندارد، اما باید دانست که در میان آن ها تفاوتی مهم وجود دارد که موجب تمایز نسبی آن ها از یکدیگر می شود.
عقیق: در این باره یوسف بن زیاد و علی بن سیار می گویند: شبی در خانه امام حسن عسکری (ع) در سامرا بودیم. ناگاه والی شهر که بر تمام شهر حکومت می کرد به همراه مردی دست بسته از کنار خانه می گذشت.
امام حسن عسکری (ع) از پنجره بیرون را نگاه می کرد، هنگامی که چشم والی بر آن حضرت افتاد از مرکب پایین آمد و گفت: ای فرزند رسول خدا! امشب این مرد را کنار دکّان یک صرّافی دیدم، او متهم است که می خواسته و اشیای دکان را سرقت نماید.
من او را دستگیر کردم و می خواستم پانصد ضربه شلّاق به او بزنم، ما هر کس را که با این اتهام بگیریم تازیانه می زنیم، تا کیفر گناه خود را ببیند، ما این کار را به سرعت انجام می دهیم که تا کسی نیاید و از او دفاع کند و او بدون مجازات آزاد شود.
وقتی می خواستیم او را مجازات کنیم به من گفت: از خداوند بترس و خود را در معرض خشم خدا قرار نده؛ زیرا من از شیعیان امیرمؤمنان علی (ع) و شیعه این امام، پدر قائم (ع)- که به فرمان خدا قیام می کند- هستم.
من از او دست برداشتم و گفتم: من تو را خدمت آن حضرت می برم، اگر تو را به تشیّع شناخت، رهایت می کنم، وگرنه هزار شلاق به تو می زنم و بعد دست و پایت را قطع می کنم، اکنون بفرمایید او از شیعیان علی (ع) است همان طور که ادعا می کند؟
امام (ع) فرمودند: به خدا پناه می برم، این از شیعیان علی (ع) نیست. او چون در دست شما گرفتار شده خود را از شیعیان علی (ع) معرفی کرده است.
والی گفت: اکنون ما را از مشکلی خلاص کردید و همینک پانصد ضربه شلاق به او می زنم و هیچ ایرادی بر من وارد نیست.
هنگامی که والی او را دور کرد به مأموران خود گفت: او را به رو بر زمین بیندازید!
مأموران دستور را اجرا کردند و او را به رو بر زمین انداختند و دو جلاد در طرف راست و چپ او قرار گرفتند.
والی گفت: او را شلاق بزنید!
آن ها با شلاق های خود بر او حمله کردند و بر بدنش فرو کوفتند، والی دید شلاق آن ها بر زمین می خورد، گفت: وای بر شما! شلاق ها را بر بدن او فرو آورید، چرا بر زمین می کوبید؟
هنگامی که آن ها خواستند شلاق ها بر بدن او بزنند، دست هایشان کج می شد و ضربه ها بر بدن خودشان فرود می آمد.
والی گفت: وای بر شما! مگر دیوانه شده اید که هم دیگر را می زنید؟
شلاق ها را بر این مرد فرود آورید!
آن ها گفتند: ما شلاق ها را بر بدن این مرد می زنیم و قصد دیگری نداریم، ولی دست ما کج می شود و یک دیگر را می زنیم.
آن گاه والی چهار مأمور دیگر را صدا زد و به شش مأمور گفت: به او حمله کنید!
آنان شش نفری با شلاق به او حمله کردند و او را میزدند متوجه شدند همه شلاق ها به والی میخورد و او از مرکبش بر زمین افتاد و گفت: این چه عملی است که انجام میدهید؟
گفتند: ما فقط این مرد را میزنیم.
آنگاه والی به چند نفر دیگر دستور داد او را شلاق بزنند.
آنها نیز وقتی شروع کردند او را کتک بزنند بار دیگر شلاقها بر والی فرود آمد.
آنها گفتند: به خداوند سوگند، ما جز این مرد را نمیزنیم.
والی گفت: پس این همه زخم در سر و صورت و بدنم از کجاست؟
گفتند: دستهای ما خشک باد، اگر ما ضربهای را بر بدن تو فرود آورده باشیم.
در این هنگام آن مرد متهم به والی گفت: ای بنده خدا! آیا از این الطاف الهی عبرت نگرفتی و ندیدی چگونه این ضربهها را از من به طرف تو آورد؟ وای بر تو! اینک بار دیگر مرا نزد امام (ع) ببر و هر چه آن حضرت گفت، انجام بده!
والی بار دیگر او را به نزد امام (ع) آورد و گفت: ای فرزند رسول خدا! ما از این مرد در شگفت هستیم، شما تشیع او را انکار کردید. اگر این مرد از شیعیان شما نیست، پس از شیعیان شیطان و جایش در آتش است. من از او معجزاتی دیدم که فقط از پیامبران دیده میشود.
امام (ع) فرمود: بگو: یا از اوصیا.
والی گفت: یا از اوصیا.
امام حسن عسگری (ع) به والی رو کرد و فرمود: ای بنده خدا! این مرد در ادعای خود یک دروغ را اظهار کرد که اگر آن دروغ را از روی عمد گفته بود، گرفتار همه عذاب های شما می گردید و سی سال در زندانی تاریک زندانی میشد، ولی به خاطر کلمه ای که از روی قصد گفته بود، خداوند او را از عذاب رهانید.
اما ای والی، تو هم بدان که خداوند متعال او را از شکنجه و تازیانه خلاص نمود برای این که او از موالیان و دوستان ماست، ولی او از شیعیان ما نیست.
والی گفت: به نظر ما معنای این واژگان برابر است. پس چه فرقی بین آنهاست؟
امام فرمود: فرق این است که شیعیان، کسانی هستند از آثار ما پیروی میکنند، از اوامر ما اطاعت مینمایند و از نواهی ما دست میکشند. این گروه، از شیعیان ما به شمار میآیند.
ولی کسانی که در انجام بسیاری از واجبات خدا با ما مخالفت مینمایند، از شیعیان ما نیستند.
آن گاه امام حسن عسکری (ع) به والی فرمود: تو نیز سخنی به دروغ گفتی و اگر آن را از روی عمد گفته بودی خداوند تو را به هزار تازیانه مبتلا میکرد و سی سال هم در زندان تاریک به سر میبردی.
گفت: ای فرزند رسول خدا! دروغ من چه بود؟
امام (ع) فرمود: تو خیال کردی که این معجزه ها از آنِ او بود؟ در صورتی که اینگونه معجزه ها فقط از طرف ماست که خداوند آن معجزه ها را آشکار میکند تا برهان ما بر همگان روشن و جلال و شرف ما بر همگان معلوم گردد.
اگر گفته بودی: من در او معجزه هایی دیدم، بر تو اعتراضی نداشتم. مگر زنده شدن مرده در دست عیسی (ع) معجزه نیست؟ این معجزه از مرده است یا از عیسی؟ مگر عیسی از گِل، مجسمه پرنده درست نمیکرد و بعد در آن میدمید و آن به اذن خدا پرواز میکرد؟!
آیا پرواز مجسمه گِلی از خود پرنده بود یا از عیسی؟
آیا مردمانی که با معجزه پیامبر الهی به صورت بوزینه درآمدند کار بوزینگان بود و یا پیامبر آن زمان؟
والی آمرزش خواست و گفت: «استغفر الله ربّی و أتوب إلیه».
آن گاه امام (ع) به آن مردی که گفته بود از شیعیان علی (ع) هستم فرمود: ای بنده خدا! تو از شیعیان علی (ع) نیستی، بلکه تو از محبان و دوستداران آن حضرت هستی.
شیعیان علی (ع) کسانی هستند که خداوند متعال درباره ی آنان فرمود: «کسانی که ایمان آوردند و کارهای شایسته انجام دادند، همانها در بهشت جاودان خواهند بود».
آنها کسانی هستند که به خدا ایمان آوردهاند، او را به صفات خودش وصف و تعریف کردند، از هر عیب و نقصی او را پاک داشتند، حضرت محمد (ص) را با کردار و گفتارش تصدیق نمودند و علی (ع) را بعد از او، آقا، امام، بزرگ و رهبر برای خود برگزیدند. شیعیان علی (ع) همانهایی هستند که در راه خدا میجنگند و نمیترسند که مرگ بر آنها وارد شود و یا آنها بر مرگ وارد شوند. شیعیان علی (ع) کسانی هستند که بر برادران خود ایثار میکنند و از خود میگذرند، گرچه خود نیاز سختی دارند. آنان کسانی هستند که خدا آنها را در کارهای زشت مشاهده نمیکند و همواره در اوامر خدا می کوشند. شیعیان علی (ع) کسانی هستند که در گرامیداشت برادران ایمانی خود به حضرت علی (ع) اقتدا میکنند.
من این سخنان را از جانب خود نمیگویم. این گفته حضرت محمد (ص) است. این گفتار خدای تعالی است که فرمود: «آنان کارهای شایسته میکنند»؛ همه واجبات را انجام میدهند، به توحید، نبوت و امامت معتقد هستند و از همه مهمتر برای خدا، حقوق برادران خود را انجام میدهند.
پی نوشت ها:
1-علامه مجلسی، بحارالانوار، ج65: 163.
2-قاضی زاهدی، پرسش های مردم و پاسخ های امام حسن عسکری (ع): 279، 281، 283، 287.
منبع:قدس
211008