ابراهیم! من خطای بزرگی مرتكب شده ام. مولایم بخشش خطایم را به رضایت تو موكول كرده است.
عقیق: بعضی مواقع پیش می آید که ما انسان ها مراعات حال و احساس یکدیگر را نکرده و با زبان و کلماتی که به راحتی نثار همدیگر می کنیم دلی را از خود رنجیده خاطر و ناراحت می کنیم در حالی که آزار و اذیت انسان و به طور کلی شکستن دل انسان که به تعبیر روایات، احترام او از کعبه بیشتر است، دارای آثار وضعی و جانبی فراوانی است و دلی که شکست به سادگی التیام نمی یابد و جبران آن دشوار است، لذا در مرحله ی اول باید انسان مراقب باشد دل کسی را نشکند و قلبی را جریحه دار نسازد و اگر خدای ناخواسته این اتفاق افتاد باید به سرعت جبران و تلافی کند و دل شکسته را التیام بخشد و آن را به دست آورد و تنها استغفار و آمرزش کافی نیست. در حدیث آمده است که خداوند می فرماید: ("انا عند المنکسره قلوبهم"؛ من همدم قلب های شکسته هستم)، یعنی انسان دل شکسته در پیشگاه خداوند دارای جایگاه ویژه ای است و مورد توجه خداوند می باشد و دعا و نفرین انسان دل شکسته خیلی زود اثر می بخشد. امام زین العابدین در حدیث شریفی می فرماید: پدرم در لحظات آخر عمر عزیزش، در آن شرایط سخت روز عاشورا در حالی که خون در رگ هایش می غلطید مرا در آغوش گرفت و به من فرمود تو را به آن چه پدرم نزدیک وفاتش به من فرمود وصیت میکنم و آن این که: ( " یا بنی! ایاک و ظلم من لاتجد علیک ناصرا الا الله"؛ پسر عزیزم! از طلم و ستم به کسی که یار و یاوری جز خدا ندارد بپرهیز). شکستن دل انسان و ناراحت کردن او از گناهانی است که دارای عواقب بدی است و باید خیلی سریع از آن توبه کرد و در این مورد فقط پشیمان شدن و طلب آمرزش از خداوند کافی نیست بلکه باید به نحوی دل آن فرد را به دست آورد و او را از خود راضی و خشنود نمود و با عذرخواهی و جبران کردن به وسیله ی احسان و یا هدیه ای و یا کلمات دلنشیتی اندوه و گرفتگی را از آن فرد برطرف نمود چون دل شکستن آثار بدی به دنبال دارد و شکستگی او در اعمال و زندگی و آسایش ما تاثیر منفی دارد و ار جبران نشود، علاوه بر ناخشنودی الهی، عذاب اخروی را در پی دارد. حضرت علی(ع) میفرماید: «اَمّا الظّلم الّذی لا یُتركُ، فَظلمُ العباد بَعضُهُم بعضاً؛ امّا ظلمی كه بخشوده نمیشود ظلمی است كه بعضی از بندگان خدا بر بعض دیگر میكنند». (نهج البلاغه، خطبه 175 ) و در روایت دیگری آن حضرت حتی ادای حق الناس را از حق الله مهمتر دانسته و میفرماید: «جَعلَ الله سُبحانه حُقوقُ عبادِهِ مُقدّمةً علَی حُقُوقهِ فَمنْ قامَ بِحقُوقُ عبادالله كانَ ذلك مودّیاً الی القیامِ بِحقوقِ الله؛ خداوند حقوق بندگانش را مقدم بر حقوق خود قرار داده و كسی كه حقوق بندگانش را رعایت كند حقوق الهی را نیز رعایت خواهد كرد». (محمدی ری شهری، میزان الحكمة، ج 2، ص 480 ) از نظر پیامبر(ص) اذیت و آزار و مومن برابر با اذیت و آزار رسول خدا(ص) برابر با اذیت خداوند می باشد که چنین شخصی در تمامی کتب آسمانی و الهی از تورات و انجیل و زبور و قرآن، انسانی ملعون می باشد. بعضی از افراد با کارهای خویش دل مومنان را به درد می آورند و آنان را غمناک و اندوهگین می سازند. این افراد حتی اگر همه دنیا را برای شاد کردن وی به او هدیه دهند و آن را کفاره ی آن قرار دهند، این کار نمی تواند کفاره زشتی عمل دل شکستن مومن باشد و شخص آزار دهنده گمان نکند که با این کارش پاداشی می برد زیرا اندوهی که در دل مومنی انداخته و حزن و اندوهی که در یک لحظه بر جانش نشانده است، هیچ چیز نمی تواند آن را از بین ببرد این است که گفته اند انسان نباید کاری کند که دلی غمناک گردد که هیچ چیزی نمی تواند کفاره آن باشد. پیامبر گرامی می فرماید: هر که مومنی را غمگین کند، آن گاه دنیا را به او بدهد، این بخشش کفاره عمل او نخواهد بود و برای او پاداشی به دنبال نخواهد داشت. در این موضوع شنیدن یك داستان خالی از لطف نخواهد بود روزی یكی از شیعیان كوفی به نام ابراهیم جمال به خاطر یك گرفتاری از كوفه به بغداد رفت، و هر چه تلاش كرد با وزیر دیدار كند موفق نشد. ابراهیم با اینكه چند روز در بغداد توقف كرد اجازه ملاقات با علی بن یقطین برایش حاصل نشد و هر بار كه رجوع می كرد، نگهبانان او را برای ملاقات با وزیر راه نمی دادند، تا اینكه با دلی شكسته و با یاس و نا امیدی به كوفه برگشت. پس از مدتی علی بن یقطین به مكه مشرف شد و در ضمن سفر، اراده كرد در مدینه به محضر امام كاظم علیه السلام مشرف شود، اما او را به خانه امام هفتم علیه السلام راه ندادند و هر چه تلاش كرد اجازه ملاقات نیافت. روزی بر سر راه امام(ع) نشست و آن حضرت را هنگام رفتن به مسجد ملاقات كرده و با چشمانی اشكبار عرضه داشت: ای مولای من! چه خطایی از من سر زده كه مرا به حضور نمی پذیرید؟! حضرت فرمود: ما تو را راه ندادیم زیرا تو برادر دینی ات، ابراهیم جمال را پشت در گذاشتی و او را به حضورت راه ندادی. خداوند متعال حج تو را نمی پذیرد مگر اینكه ابراهیم جمال از تو راضی شود و تو دل شكسته او را به دست آوری. علی بن یقطین با سریعترین وسیله ای كه حضرت موسی بن جعفرعلیه السلام از طریق اعجاز در اختیار او نهاد، خود را به منزل فقیرانه ابراهیم جمال در كوفه رسانید و از پشت در با لحنی ملتمسانه چنین گفت: ای ابراهیم! در را باز كن، من علی بن یقطین نخست وزیر حكومت وقت هستم. ابراهیم جمال كه از شنیدن این سخن یكه ای خورده و كاملا شگفت زده شده بود با خود گفت: علی بن یقطین! وزیر حكومت! با من چه كار دارد؟ برای چه در این تاریكی شب و تنهایی به منزل من آمده است!؟ علی گفت: ابراهیم! اجازه بده من به خانه تو بیایم. در باز شد و علی بن یقطین بعد از ورود گفت: ابراهیم! من خطای بزرگی مرتكب شده ام. مولایم بخشش خطایم را به رضایت تو موكول كرده است. ابراهیم گفت: خداوند از خطاهایت در گذرد و تو را ببخشد. علی بن یقطین گفت: این چنین نمی شود، من یك طرف صورتم را روی خاك می گذارم و از تو خواهش می كنم پای خود را در طرف دیگر صورتم بگذاری و مرا حلال كنی! ابراهیم كه از حركات و سخنان علی بن یقطین كاملا مبهوت شده بود، خواست گفته وی را قبول نكند. اما با التماس وزیر، این منظور عملی شد و علی بن یقطین با نهایت خضوع و تواضع در حالی كه یك طرف صورتش بر زمین و طرف دیگرش به زیر پای ابراهیم بود می گفت: «اللهم اشهد; خدایا تو شاهد باش.» آن گاه همان شب با همان وسیله در مدینه با كمال شادمانی به حضور امام هفتم(ع) رسید و حضرت او را با كمال میل به حضور پذیرفت. (بحار الانوار، ج 48)