عقیق | پایگاه اطلاع رسانی هیئت ها و محافل مذهبی

کد خبر : ۴۶۸۵۷
تاریخ انتشار : ۱۵ بهمن ۱۳۹۳ - ۱۵:۴۲
مشق اخلاق؛
در ميان ويژگي‌هاي رسول خدا (ص) هيچ چيزي مهمتر از اخلاق آن حضرت وجود ندارد. اين ويژگي همان چيزي است كه خداوند، رسولش را بدان ستوده و فرموده است: «انك لعلي خلق عظيم». در اينجا برآنيم تا برخي از روشهاي تربيتي حضرت در آموزش اسلام به مردم و تفهيم معاني آن به ايشان را بيان كنيم.
عقیق: در ميان ويژگي‌هاي رسول خدا (ص) هيچ چيزي مهمتر از اخلاق آن حضرت وجود ندارد. اين ويژگي همان چيزي است كه خداوند، رسولش را بدان ستوده و فرموده است: «انك لعلي خلق عظيم». در اينجا برآنيم تا برخي از روشهاي تربيتي حضرت در آموزش اسلام به مردم و تفهيم معاني آن به ايشان را بيان كنيم.
پيامبر رحمت خداوند در قرآن مي‌فرمايد: و ما أرسلناك الا رحمة للعالمين. پيامبر رحمت بدين معناست كه آن‌حضرت هيچ گاه از مردم خشمگين نمي‌شد، به ويژه در اموري كه مربوط به آموزش دين به آنان بود. در نقلها دارد كه فكان لايبغضه شي‌ء و لايستفزه. و دارد كه كان اوسع الناس صدرا. و نيز دارد كه قد وسع الناس منه بَسْطه و خُلْقه فصار لهم أبا. همه اين عبارات به معناي آن است كه حضرت سعه صدر كامل براي دريافت سخنان مردم داشت و سر فرصت به هدايت آنان مي‌پرداخت. پيامبر رحمت بدان معنا بود كه بت پرستان را هم كه آزارش مي‌دادند نفرين نمي‌كرد و مي‌فرمود: خداوندا! قوم مرا هدايت كن. وقتي به حضرت گفتند مشركين را نفرين كنيد، حضرت فرمود: اني لم أُبْعَث لعّانا و انما بُعِثْت رحمة‌ً (جنة النعيم، ۴۵۴. ۱)
تأثير پيامبر تنها در مسلمانان نبوده و نيست. بعثت حضرت ختمي مرتبت، براي همه عالم رحمت بوده و اين رحمت همچنان مستدام است.

مردم‌داري
مردم‌داري براي هر قشري به گونه‌اي خاص معنا دارد براي يك رهبر، براي يك خطيب، براي يك امام‌جماعت مسجد يا كاسب، رفتارهاي خاصي مي‌تواند سبب جذب مردم شود. پيامبر حتي در عبادت هم مردم را خسته نمي‌كرد. شنيده نشده است كه پيامبر نماز جماعتش طولاني باشد. البته از اين كه كسي هم تندتند نماز بخواند بدش مي‌آمد و تذكر مي‌داد. درباره حضرت دارد كه: يكثر الذكر، يقل‌ّ اللعن، يطيل الصلاة، يقصر الخطبة و كان لايأنف و لايستكبر. يمشي مع الارملة والمسكين فيقضي له حاجته. فراوان ياد خدا مي‌كرد، لعنت كمتر مي‌كرد، نمازش را با آرامش مي‌خواند، خطبه نمازش كوتاه بود، تكبر نداشت، با فقرا و يتيمان مي‌نشست و نياز آنها را برآورده مي‌كرد.
در همين حال، انتظار احترام هم از مردم نداشت. خدا البته از مردم مي‌خواست حرمت پيامبر را نگهدارند. اما خود پيامبر پايبند احترامات رسمي نبود. از اين كه كسي جلوي پايش بلند شود، كراهت داشت. اين خودش محبت بيشتري در مردم ايجاد كرده بود. در نقلي دارد: انه لم يكن شخص أحب اليهم من رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم) فكانوا اذا رأوه لم‌يقوموا اليه لما يعرفون من كراهيته له. هيچ كس براي مردم دوست داشتني‌تر از پيامبر (ص) نبود، با اين حال، مي‌دانستند كه او خوش ندارد كسي جلويش بلند شود، و آنها بلند نمي‌شدند. يك نمونه جالب از مردم‌داري همين است كه وقتي نماز مي‌خواند و صداي گريه بچه‌اي مي‌آمد، سوره‌هاي كوچك را مي‌خواند تا نماز تمام شود. وقتي علت را پرسيدند، فرمود اگر نماز را طول مي‌دادم حواس مادرش پرت مي‌شد: فخشيت أن يشق ذلك علي ابويه.
حضرت حتي سراغ ضعيف‌ترين آدمها را مي‌گرفت: زن سياهپوستي در مدينه بود كه كارهاي مسجد را مي‌كرد. چند روزي خبري از او نشد. حضرت سراغ گرفت، گفتند: مرد. حضرت فرمودند شما با اينكارتان مرا آزار نداديد كه خبر نكرديد. در اصل مردم تصور كرده بودند اين شخص اين اندازه ارزش ندارد كه پيامبر (ص) براي او خبر كنند. حضرت فرمود اكنون قبر او را به من نشان دهيد. قبر را نشان دادند. حضرت به سراغ قبر او رفت و بر او درود فرستاد و فرمود اين قبور گرفتار ظلمت هستند و با درود و صلات ما بر آنها، نوراني مي‌شود. أن امرأة سوداء كانت تقم‌ّ المسجد أو شابا، فقدها رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم) فسأل عنها أو عنه. فقالوا: مات. قال: أفلا كنتم آذنتموني؟ فكأنهم صغّروا امرها أو أمره. فقال: دلّوني‌علي قبره. فدلّوه فصلّي عليه. ثم قال: ان هذه القبور مملوءة‌ٌ ظُلْمة علي أهلها، و ان الله تعالي ينوّرها لهم بصلاتي عليهم ((فتح الباري ۱۳۳۷. ۳)
رفع سوء ظن از مردم در ارتباط با خود، نكته بسيار مهمي است. پيامبر در آخرين روزها از مردم خواستند تا اگر تصور مي‌كنند حقي از آنان را ضايع كرده بيايند و حقشان را بگيرند. اين رفع سوء ظن ازمردم است. نمونه ديگر آن است كه صفيه مي‌گويد كه رسول خدا (ص) معتكف بود من شبي نزد او آمدم و بعد از صحبت خواستم بروم. آن حضرت در حجره اسامة بن زيد بود و حضرت با من برخاست تا«ليقلبني‌«. به دو نفر از انصار برخورد. آنها وقتي پيامبر (ص) را ديدند، بر سرعتشان افزودند. پيامبر فرمود: علي رسلكما آنها صفية بنت حيي، قالا: سبحان الله يا رسول الله. فقال رسول الله: ان الشيطان يجري من الانسان مجري الدم. و اني خشيت أن يقذف في قلوبكما شيئا. (مصنف: ۳۶۰. ۴). پيامبر به آنها فرمود اين صفيه دختر حيي بن اخطب همسر من است. آنها گفتند سبحان الله. حضرت فرمود: نفوذ شيطان در بدن مانند خون در رگهاست. من ترسيدم كه چيزي به دل شما رسيده باشد و تصور ناشايستي كرده باشيد.
عبادت حضرت عبادت حضرت هم استثنايي بود. نماز شب كه بر پيغمبر واجب بوده و خدا از او خواست كه «نِصْفه او انقص منه الا قليلا» كه نيمي از شب يا اندكي كمتر از آن را قرآن و نماز بخواند. خداوند در قرآن مي‌فرمايد: «ان ربك يعلم أنك تقوم ادني من ثلثي الليل و نصفه و ثلثه و طائفة من الذين معك» (مزمّل ۲۰).
حضرت علي (ع) در يكي از جنگها مي‌گويد كه همه خوابيده بودند اما پيغمبر مشغول عبادت بود: لقدر أيتنا و ما فينا قائم الا رسول الله (ص) تحت الشجرة يصلّي و يبكي حتي اصبح. در ميان ما تنها كسي كه ايستاده و زير يك درخت نماز مي‌خواند و تا صبح گريه مي‌كرد، پيامبر بود. ابوذر هم كه خود آيتي در زهد و عبادت بود مي‌گويد: صليت مع النبي في بعض الليل فقام يصلي فقمت معه حتي جعلت اضرب رأسي الجُدُرات من طول صلاته. يك شبي با آن حضرت نماز مي‌خواندم، آن قدر ايستاد و نماز خواند كه من خسته شده سرم را به ديوار گذاشتم. همين نماز شب بود كه پيامبر را به مقام محمود، يعني مقام شفاعت رساند و اين سفارش حق تعالي بود كه: و من الليل فتهجد به نافلة لك عسي أن يبعثك مقاما محمودا. نافله شب را به جاي آر باشد كه خداوند تو را به مقام محمود برساند.


منبع:حج
211008

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین