۰۵ آذر ۱۴۰۳ ۲۴ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۳۷ : ۰۶
سرویس شعر آیینی عقیق: در پی اهانت نشریه فرانسوی به نبی مکرم اسلام (ص) عقیق تعدادی از اشعار شاعران در محکومیت این قدام را منتشر می کند
محمود مربوبی:
از پسِ آسِتین بوسفیان
دست شیطان دوباره پیدا شد
بعد صبح بهار اسلامی
کینۀ مشرکین هویدا شد
بار دیگر عجوزۀ یثرب
قصد تقریب بی طهارت کرد
لرزه بر عرش کبریا انداخت
بر رسول خدا جسارت کرد
دیده ام ابری است و بارانی
سینه ام شرحه شرحه شد از غم
که دوباره اهانتی کردند
بر مقام پیمبر اکرم
مصطفی برگزیدۀ رب است
منتهای مکارم الاخلاق
حرمتش شد شکسته، جا دارد
که مسلمان بمیرد از این داغ
خسته از این همه جسارت ها
ذکر «تبت یدا...» به لب داریم
از تبار جناب سلمانیم
کینه از نسل بولهب داریم
سید مجتبی شجاع:
هر چند اهانت به نبی جان سوز است
این ظلم و ستم بنایش از دیروز است
پیغمبر و کاغذ و قلم، یادت هست؟
سر منشاء این اهانت از آن روز است
×××
یک عده مسلمان زبانی هستند
یک عده ی دیگر آسمانی هستند
آن عده که توهین به پیمبر کردند
از نسل فلانی و فلانی هستند
اسماعیل شبرنگ:
باران چشمان ترم را دوست می دارم
تنها امید آخرم را دوست می دارم
او رحمةٌ للعالمینِ تک تک ماهاست
از جان و دل من دلبرم را دوست می دارم
کوری چشمان بخیل دشمن ابتر
بابای زهرا مادرم را دوست می دارم
من از گذشته تا به حالا ... تا خود محشر
من تا ابد پیغمبرم را دوست می دارم
یک گوشه از چشمان او ما را مسلمان کرد
آقای سلمان پرورم را دوست می دارم
اسلام من با نام مولایم گره خورده
آوای حیدر حیدرم را دوست می دارم
بیزارم از اسلام آمریکایی دشمن
این جمله ی افشاگرم را دوست می دارم
مهدی زهرا تکیه گاه سرزمین ماست
پشت و پناه کشورم را دوست می دارم
حبّ ولایت رمز پیروزی در این جنگ است
دنیا بداند رهبرم را دوست می دارم
هرکس که با پیغمبر و آلش در افتاده
هر دولتی باشد بداند که ور افتاده
سعید حدادیان:
ای مسلمان سکوت جایز نیست
وقت فریاد هر مسلمانی ست
عالمی غرق در مصیبت شد
به رسول خدا اهانت شد
جهد شیطان پرست، بی اثر است
زآن که از نور عشق بی خبر است
عشق احمد اساس دین خداست
شکر ایزد محبّت طاهاست
پاک تر از نسیم و از شبنم
جسم و جان پیمبر اعظم
شعر حافظ به وصف او چه نکوست
"همه عالم گواه عصمت اوست"
هر چه خواهی به زعم خویش بکوش
نور احمد نمی شود خاموش
کوری چشم دشمن غافل
حق کند نور خویش را کامل
شده بیداری مسلمانان
آتش جان دشمن قرآن
به فدای پیمبران سرِ ما
مرگ بر دشمن پیمبر ما
ای جهان عهد نور نزدیک است
ماجرای ظهور نزدیک است
طالب خون انبیاء مهدی
وارث دشت کربلا مهدی
خیز و تیغ از نیام بیرون آر
بر گلوی ستمگران بگذار
میلاد عرفان پور:
روی گل محمدی از اشک، تر شده ست
با ما مصیبتی ست که عالم خبر شده ست
با ما مصیبتی ست که ورد زبان شده
با ما مصیبتی ست که خون جگر شده ست
دشمن به فتنه سنگر تصویر را گرفت
لشکر نبرده ایم و نبردی دگر شده است
آن سوی خنده ها، همه دندان گرگ بود
اینک زبانشان به دهان، نیشتر شده ست
از هیچ زاده اند و پی هیچ، زیسته
شیطان، بر این جماعت ابتر، پدر شده است
نمرود تیر بسته به زیبایی خدا
زیبایی خدا، به خدا بیشتر شده است
عالم، هنوز در صلوات است و هم چنان
این رایت نبی ست که بر بام، بَر شده است
سید محمد حسین ابوترابی:
چون پاره ابرهای ز هم در هوا جدا...
بودیم بی قرار تو، تک تک جدا جدا
پیچید باد مهر تو بر گرد ابرها
از تفرقه شدیم به لطف شما جدا
پیوست قطره ها به هم و رودها به هم
دریای تو نمود در عالم صدا جدا
بودیم کاه های پراکنده بی هدف
ما را نمود مهر تو چون کهربا جدا
بارید رحمت تو به هر عصر و هر مکان
سیراب از تو شاه جدا و گدا جدا
بُردی بلال را به بلندای ماذنه
گفتی که نیستند سپید و سیا جدا
دیدی که قبله هست یکی و امام ؛ نه!
دیدی که هست سعی یکی و صفا جدا
انصار آمدند کنار مهاجرین
بودند در کنار رسول خدا جدا
دیدی که هر که فخر به اجداد می کند
با هم به ظاهرند ولی در خفا جدا
گفتی که جمع بسته شد:" ایّاک نعبدُ"
گفتی نمی رسد به خدا" ربّنا" جدا
گفتی مع الجماعه یداله مسلمین!
گفتی نماز خوب! ولیکن چرا جدا؟
گفتی خوش است عقد اُخوت دو تا دو تا
بستی تو نیز با علی مرتضی جدا
بعد از هزار و چارصد و سی و چند سال
ما نیستیم از روش مصطفی جدا
هم ریشه اند شیعه و سنی به باغِ دین
هستند گرچه ظاهراً از شاخه ها جدا
شیرند شیعه - سنی و جرات نمی کند
داعش کند برادرِ ما را ز ما جدا
محمود ژولیده:
وقت سکوت نیست که فریاد لازم است
یک سیلی کشنده به صیاد لازم است
باور کنید یاری قرآن حرام نیست
اسلام را به دست تو امداد لازم است
زنجیره ای ز طرح اهانت به اهلبیت
آیا چنین جسارت آزاد جایز است
شرمنده ایم یا نبی الله از شما
با این غم عظیم دل شاد جایز است؟
حالا که راه بغض گلو گیر وا شده
حکم قتال با صف شداد جایز است
وقت هلاک رشدی ملعون فرا رسید
حکم امام بر همه افراد جایز است
بی دردها اگر به تماشا نشسته اند
ای اهل درد بر سرشان داد جایز است
دشمن هنوز در صدد هتک حرمت است
آیا هنوز صبر و فقط یاد جایز است
اعجاز ما به نعره الله اکبر است
برکندن یهود ز بنیاد جایز است
قوم یهود و ارض مقدس! چه ذلتی
از این زمین زدودن شیاد جایز است
کاخ سفید لانه نمرود عصر ماست
موشک سزا و حمله پهباد جایز است
اسلام گرچه در همه جا قد کشیده است
بیداری مضاعف و ارشاد جایز است
امروز در دفاع حرمهای اهلبیت
اعزام ما ز صحن گهر شاد جایز است
آری ولی امر که فصل الخطاب ماست
فرمود همچو فاطمه فریاد جایز است
سید مرتضی کراماتی:
مدد از نام احمد تا گرفتم زمین
و آسمان شد ارغوانی
به معراج سخن تابید خورشید ، به
یمن مقدم ابرو کمانی
نسیم نام و یادت تا همیشه به
گلها اعتباری تازه دارد
حیات باغ و باران از تو جوشد ،
فروزان از کران تا بیکرانی
مسلسل وار باید از تو دم زد ،
سکوت سازها باید به هم زد
به تکرار مقامت قامت افراشت به
سبک آیه های آسمانی
امین وحی و اعجاز خدایی ، شکوه
خلقت هر ماسوایی
نوای دلخوش و بانگ رهایی و
پژواک سرود هر لسانی
خیال خال رویت تا عجین شد گل
افشان خاطر اهل یقین شد
و بویت رونق خلد برین شد تمنای
گل هر بوستانی
نمکزار حسودان خشک و تر سوخت
خروش توده ها از نو برافروخت
به جهل و کینه و نفرت در آمد ،
پریشان بولهب از ناتوانی
وجودم ازتو لبریز است و خوشبو ،
وجودت می وزد این سو و آن سو
و نامت از لبم هرگز نیفتد ،چه
باک از فتنه ی آخرزمانی
ایمان کریمی:
تو
رحمتی ، اصلا وجودت راز باران است
خورشید هم از گردش چشم تو حیران است
هرم نگاهت گرم تر از آتش زرتشت
از گرمی چشمان تو سلمان ، مسلمان است
تو رحمةٌ لِلعالَمين هستی ، نمی فهند
بی تو جهان تاریک و بی روح است ، زندان است
اینها نمی دانند هر کس با تو در افتاد
ور خواهد افتاد عاقبت ، مغضوب قرآن است
هر کس شود منکر تو و اولاد پاکت را
در نطفه اش شک است ، پس ، از نسل شیطان است
در بیشه ی آل نبی، جای شغالان نیست
باید بفهمند این قلمرو جای شیران است
این بار هم خط مقدم در دفاع از تو
قلب تمام بچه های پاک سلمان است
شکیبا غفاریان:
هرزه گويي سندي
بر تب هذيان زده هاست
زاده ی ذهن عقب
مانده ی شیطان زده هاست
چاله ای در بغل
چاه ندانم کاری ست
راه بیراهه و
مسدود بیابان زده هاست
مثل هر بار دگر
تکیه به هر پرده دری
آخرین حربه ی
بی پوشش عریان زده هاست
ما که آسوده تر
از قبل به دریا زده ایم
وحشت از غرق
شدن لنگر طوفان زده هاست
ما به چاقوی
خودی ، ناخودی عادت داریم
تیغ ما تیزتر
از فتنه ی عصیان زده هاست
ریشه در قمصر
کاشان زده آب رُختان
سعی بر بردن آن
خواب پریشان زده هاست
شأن ما نيست در
اين عرصه كه پا پس بكشيم
اين فقط چاره ي
آن تازه به دوران زده هاست
ما به معراج تو
در اوج ترین پروازیم
خار این است که
در خاطر نسیان زده هاست
علیرضا قزوه:
یا ایهاالعزیزتر از یوسف عکس تو را به چاه میاندازند
دجال های شعبده عکسات را این روزها سیاه میاندازند
اما تو در سرادق معراجی، تاجی، به فرق عالمیان، تاجی
جادوگران وسوسه و تلبیس خرگوش در کلاه میاندازند
عفریتهای شعبده و مستی صف میکشند پشت سر پاریس
حواریون بولهبی دارند خود را به اشتباه میاندازند
اصحاب نهروان و جمل امروز سر کردهاند جنگ صلیبی را
روزی به زور هلهله و تزویر اصحاب فتنه راه میاندازند
با فکر خام خویش بنا کردند بوکوحرام و داعش و طالب را
با نفت مفتی ملک عبدالله آتش به قبلهگاه میاندازند
مردان عشق و معجزه ما هستیم مردان اربعین و امین الله
آنان به مکر و حیله هر از گاهی تیری بر این سپاه میاندازند
یا ایهاالعزیزتر از یوسف یا آخرین امید بشر برگرد
در غرب و شرق این همه دلتنگان رویی به مهر و ماه میاندازند
هادی ملک پور:
هنگام مصاف ما بود آینده
یک روز برای پاسخی کوبنده
هرکس به مقدسات ما حمله کند
با دست خودش گور خودش را کنده
ما ریشه ی التقاط او را بزنیم
بر هم همه ی بساط او را بزنیم
دشمن به رگ غیرت ما دست گذاشت
باید که رگ حیات او را بزنیم
پیغمبرمان که نام او را خواندیم
پس آیه ی انتقام او را خواندیم
برساحت او هرکه جسارت کرده
ما فاتحه ی دوام او را خواندیم
بغضی است که آتش زده بر پیکرتان
شاید که نباشد این خبر باورتان
این غیرت جوشیده ز دلهای جهان
یک روز هوار می شود برسرتان
تو مثل همیشه پشت پا خواهی خورد
این چوب خداست بی صدا خواهی خورد
آماده ی تیر غیب باش ای هتاک
چون سیلی محکمی زما خواهی خورد
منبع : حسینیه و وبلاگ های شاعران