عقیق | پایگاه اطلاع رسانی هیئت ها و محافل مذهبی

کد خبر : ۴۵۳۱
تاریخ انتشار : ۰۲ بهمن ۱۳۹۱ - ۱۱:۵۱
عقیق/اختصاصی:عقیدۀ ظهور موعود و منجی در تاریخ ادیان، برخاسته از ضرورت نجات خواهی بوده است. پس روشن می‌شود که اصل نجات خواهی و انتظار رهایی، یک اصل و امید مشترک همۀ ادیان بوده است. ما در این مقاله ادیان را به ادیان ابراهیمی و غیر ابراهیمی تقسیم می‌کنیم و ایدۀ موعود شناسی را مورد بحث و بررسی قرار می‌دهیم.

ادیان ابراهیمی

همۀ دین‌های ابراهیمی از سنّت ابراهیم (ع) یعنی دین حنیف او الهام می‌گیرند. دین‌های یهود و مسیحیت و اسلام از جهاتی با یکدیگر اشتراک دارند که در ذیل به برخی اشاره می‌کنیم.

1.ادیان ابراهیمی همگی معتقد به تئوری پیامبری هستند. (نبوت)

2. قرآن کریم پیروان ادیان ابراهیمی را «اهل کتاب» می‌خواند (یهود مسیحیت اسلام)

3. پیروان ادیان سه گانه ابراهیمی، بر پیروزی ادیان بر کفر، حاکمیت حق و علم، عدالت اجتماعی، نجات بشر از ظلم و ستم و وراثت زمین به صالحان، اعتقاد راسخ دارند. در یک کلمه می‌توان گفت فلسفه تاریخ در ادیان ابراهیمی با اعتقاد به ظهور منجی و موعود معنی پیدا می‌کند.

موعود یهود

یکی از پایه های اساسی و اصول مهم آیین یهود، ایمان به ظهور ماشیح و دوره نجات (گئون) است. هر فرد یهود که به ماشیح اعتقاد نداشته باشد و یا چشم به راه آمدن او نباشد، منکر سخنان حضرت موسی و سایر انبیاء بنی اسرائیل است، زیرا موضوع ماشیح به دفعات در متون مقدس عنوان شده است. واژۀ «ماشیح» کلمۀ عبری و معادل واژه فارسی «مسیحا» است. ماشیح به معنای مسح شده یا تدهین شده به روغن مقدس می‌باشد و معرّب آن «مسیح» است. این واژه لقب پادشاهان قدیم بنی اسرائیل بوده، ولی در زمانهای بعد به کاهنان بزرگ و حتی به برخی پادشاهان غیر بنی اسرائیلی نظیر کوروش نیز اطلاق شده است. زیرا معتقد بودند که خدا او را برگزید و مسح کرد تا نقش رهاننده بنی اسرائیل را به عهده گیرد. در زمان پیامبران بنی اسرائیل، آن‌ها در مراسمی مقداری روغن بر سر پادشاهان می‌ریختند و با دست خود آن‌ها را مسح می‌کردند. بر اثر این کار، آن پادشاه ماشیح خوانده می‌شد و اطاعت او بر همگان واجب می‌گردید. آنچه مسلّم است این است که واژۀ ماشیح ابتدا کارکرد موعودی یا منجی گرایی نداشت و صرفاً یک لقب برای پادشاهان بنی اسرائیل بود. بر اساس متون مقدس یهود، نخستین بار این واژه به «طالوت» اطلاق شده است. چون بنی اسرائیل در اوج بدبختی و فلاکت به سر می‌بردند و گرفتار انواع شداید و دزدی و ظلم شده بودند لذا برای رهایی از این درد سرها به خدمت سموئیل پیامبر رسیدند و از او خواستند حاکمی را بر آنان منصوب کند تا آنان را از آن وضعیت اسفناک نجات دهد و قدرت حفاظت از آن‌ها و دارایی‌های آن‌ها را داشته باشد. سموئیل نیز طالوت را تدهین یا روغن مالی کرد و لفظ ماشیح برای اولین بار بر او اطلاق شد. امّا الگوی کامل مسیحایی از دوران حکومت داوود نبی شکل می‌گیرد. داوود تجلی بخش وعدۀ الهی بر قوم برتر یا قوم خدا، به واسطه حکومت پی ریزی می‌شود. ماشیح موعود، داوود نیست، بلکه از نسل اوست(1).زمانی که این حکومت به مراحل کامل خود در عصر داوود (ع) و سلیمان (ع) رسید می‌توان آن را مصداق وعدۀ الهی بر بنی اسرائیل دانست. به طوری که برای همۀ عالمان یهود این ایده مطرح شد که حکومت مسیحیایی داوود برای همیشه ادامه خواهد داشت.

این را می‌توان در آیات سموئیل اول ملاحظه کرد(2). در سراسر مزامیر، دوران داوود و سلیمان (ع) به عنوان دوران طلایی یهود، عصر آرمانی و حکومت ابدی مطرح است(3). دیری نپایید که حکومت سلیمان که یک حکومت واحد بود، به دو تکه تبدیل شد لذا وقتی دوران انحطاط حکومت بنی اسرائیل شروع می‌شود، ماشیح بود داوود و سلیمان، رنگ می‌بازد و از این جا می‌گویند این حکومت ماشیح موعود نبوده و ماشیح در آینده خواهد آمد. از این زمان به بعد انتظار موعود بیشتر می‌شود. زیرا بدبختی‌ها و رنج یهودیان در این دوران افزایش پیدا می‌کند. در طول تاریخ، اعتقاد به ظهور ماشیح در میان بنی اسرائیل قطع نشد و همواره افت و خیز داشته است. البته وعدۀ ظهور شخص خاصی نیست بلکه فقط وعدۀ آمدن دوران طلایی برای یهود مطرح می‌شود(4).

موعود مسیح

مسیحیت تنها دینی است که از دل دین دیگری (یهود) بیرون آمد این ویژگی ممتاز مسیحیت است. مسیحیت یک مذهب از مذاهب مختلف یهود است. پیشینۀ تاریخ یهودیت و مسیحیت یکی است، هر چه یهود معتقد است مسیحیت هم اعتقاد دارد، پس از عیسی بن مریم (ع) عده ای ادعای ماشیح کرده‌اند، امّا هیچ کس به اندازۀ عیسی مطرح نشد و فقط ادعای عیسی (ع) به عنوان ماشیح مطرح شد. پیروان او همین یهودیان بودند. زیرا بر اساس یک باور یهودی منجی ماشیح شکل گرفت. بر اساس آموزه های مسیحیت، نه عیسی ادعای دین جدید دارد(5) و نه جماعتی که اطراف او جمع شدند همه مدعی بودند که یهودی هستند منتهی همان موعود و منجی که منتظرشان بودند ظهور کرده است. در عهد عتیق تعابیر کنایی که درباره موعود (مثل پسرانتان) آمده، کنایه از ماشیح است، ولی در عهد جدید (یعنی، یابنده) آنچه که باعث بر دار کشیده شدن عیسی (ع) است ادعای ماشیح بودن ایشان است نه ادعای دین جدید و زائل کردن دین قدیم. یکی از باورهای مشترک بین یهودیت و مسیحیت همان ماشیح است؛ یعنی در اصل انتظار موعود و منجی با یکدیگر مشترک هستند، بدون شک مسیحیان این مطلب را از یهودیان گرفتند.

مصداق این موعود

منجی و موعود مسیحیان بر خلاف منجی یهودی است. زیرا مصداق موعود آن‌ها عیسی بن مریم (ع) است و در این جهت، موعود مسیحی‌ها مانند مسلمانان است که لقبش، نصبش همه معبّن و مشخص است. در عهد جدید با دو چهره اساسی موعود روبه رو هستیم:

چهرۀ اول: موعود یهودی - مسیحی که پیشینۀ یهودی دارد و هم یهودیان و هم مسیحیان آن را قبول دارند.

چهرۀ دوم: موعود مسیحی که فقط مسیحیان آن را قبول دارند.

موعود یهودی مسیحی

اصل این باور یهودی بوده است، ولی با موعود یهودی اختلاف مصداقی دارند، یهودیان مصداق را عیسی نمی‌دانند ولی مسیحیان مصداق را عیسی می‌دانند. یهودیان می‌گفتند این عیسی با آن اوصاف ماشیح که در کتب اشعیاء و ذکریا و دانیال آمده، سازگار نیست. بر عکس یهودیانی که به عیسی ایمان آوردند، تلاش می‌کردند آن اوصاف ماشیح در کتب انبیاء فوق را بر عیسی (ع) تطبیق دهند. یکی از اوصاف این بود که ماشیح فرزند داوود است.

پی نوشت:
1.سموئیل باب 7، آیات 12 15
2.مزامیر، باب 72، آیات 7 11
3.منجی در ادیان، روح الله شاکری، ص 44
4.انجیل متی، باب 15 آیۀ 17

کدخبرنگار211007


ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین