۰۴ دی ۱۴۰۳ ۲۳ جمادی الثانی ۱۴۴۶ - ۳۹ : ۲۳
بنده چند نکته در رابطه با این کتاب عرض کنم . این کتاب 40 قطعه شعر دارد که شامل 22 غزل 7 مثنوی، 2 غزال، یک چارپاره ، مربع ترکیب 5 تا، 2 غزل پیوسته وترکیب بند است
خبری از رباعی و دوبیتی که باعث قطورتر شدن کتاب بشود نیست. محتوای اصلی و فضای کلی کتاب مرثیه است هر چند شعر مدح هم دارد. اسم کتاب از یکی از قطعه های غزال گرفته شده است که این قالب جدید است و هنوز باید تجربه بشود و بحث در رابطه با این قالب زیاد است که مجال گفتن نیست. شاعر طبع بسیار روانی دارد. برای نقد باید دست به عصا تر عمل کرد تا به این طبع صدمه ای وارد نشود. و بنده قائل نیستم که در نقد شعر آیینی که به شکل امروزی شعر نوپا و جوانی است خیلی به شاعر تاخته شود. باید مدارا کرد. چون شاعران آیینی هم با زبان جدیدی شعر می سرایند زیاد از عمرش نگذشته و به عمر انقلاب هم نیست.
بنده در شعر آیینی یل ندیدم شاعران آیینی و مذهبی شاعران خوبی اند اما شعرشان به خوبی خودشان نیست. شاعران انقلاب هم در عرصه شعر آیینی خیلی ورود نکردند حالا چرایش را به خودشان می سپاریم و به نظر من جرات نکردند چون شعر هیئت یک شعر انتزاعی و مضمون محور است و با گل و بلبل نمی شود آن را سرود و باید روی یک خطی راه رفت که از مو باریک تر است و از شمشیر تیز تر و متاسفانه شعراهل بیت(ع) متولی زیاد دارد هم جوان هم پیرو شعر حساسی است . خوشبختانه و الحمد الله شعر اهل بیت از نظر دنیایی چیزی برای شاعر ندارد و یک دل شیر می خواهد .
کسی که می خواهد مطلق شعر را کار کند مثلا در سبک هندی سراغ صائب و کلیم می رود که یک بحری است که شاعر وارد آن می شود و خارج نمی شود از بس که مضمون دارد. ماییم و یک استاد تمام عیار و مطلق شعر مثل صائب مثل کلیم مثل طالب آملی ولی ما در شعر آیینی با کدام استاد شعر تمام عیار طرفیم...؟ که از روی دست او مشق کنیم. این یک معضل است برای شاعر با این توضیحات من قائل براین نیستم که لااقل در اولین جلسات حتی بدون ملاحظه ی به شاعر یک تاخت و تاز جدی داشته باشیم. این مقدمات را عرض کردم که روش نقدم را به دوستان توضیح داده باشم.
نمی دانم به چه علت در شعر اهل بیت همه عادت کرده اند به گتره ای کار کردن یعنی از صحاف و طراح گرفته تا ناشر مثل اینکه عرف شده .
در طراحی این کتاب ترکیب قرمز و مشکی چه معنایی می تواند داشته باشد و در طراحی حسی به من داده نشد و انتخاب ابیات روی جلد و پشت جلد مناسب نیست . شکل و طرح کتاب در طراحی معنا دارد و اینجا معنای خوبی به دست نمی آید به خصوص عکس پشت جلد کتاب.
ایشان خیلی کار خوبی کرده که با یادی از پدر و مادر خود کتاب را به کریمه اهل بیت تقدیم نموده است.
از حیث مضمون یک بلند طبعی و بلند نظری دیده می شود یعنی مثل دیگران در مرثیه ، آل الله را افرادی نالان و مویه کنان توصیف نکرده است . نگاه شاعر نگاه خوبی ست . یعنی یک غرور پنهان در موضوع مرثیه و شخصیت های مورد نظر مشاهده می شود که ارزشمند است مثال:
با دستِ بسته است ولی دست بسته نیست
زینب سرش شکسته ولی سرشکسته نیست
هرچند سربه زیر ولی سرفراز بود
زینب قیام کرده چون از پا نشسته نیست
زینب اسیر نیست دوعالم اسیر اوست
او را اسیر قافله خواندن خجسته نیست
تضاد ، پارادوکس و مراعات نظیر دراین ابیات دیده می شود.
نمونه دوم:
به مشک طعنه زده در میان قحطی آب
خوشا به حال لب آبدار انگشتر
مضمونش مضمون بکری است.
مشک چون منسوب به قمر بنی هاشم است پایین تر از انگشتر گرفته که منسوب به حضرت سیدالشهدا ست و تلمیح به عطش حضرت علی اکبر و تشخیص دارد : مشک و انگشتر
بلند نظری در این بیت آمده.
نمونه سوم:
ببین که دشمنت از هرنظر کم آورده
چطور ضربه زدی که سپر کم آورده
توجه داشته باشید که بنده از حیث بلند نظری نمونه می آورم نه از نظر ساختار.
این بلند نظری خیلی مهم است که ما نخواهیم به بهانه ی مرثیه سرایی شان حضرت سید الشهدا را خدای نکرده بشکنیم.شاعری شاعر هم به همین است. این هم لازمه اش زحمت است ، زحمت زیاد. متاسفانه شعر شاعران امروز ما تا حد زیادی خالی از صنایع و آرایه های ادبی است
چرا شعر کسی مثل حافظ به خودی خود اینقدر قوت دارد درحالیکه نقص شعر شاعران امروز خیلی اوقات با صدا و نحوه ی خواندن شعر جبران می شود؟ چون شعر حافظ ژرف دارد و پُر است .
من محمد حسن جعفریان را بیست سال پیش دیدم مثنوی سروده بود برای جنگ به من گفت برای پیدا کردن یک واژه شش ماه فکر کردم تا واژه ای پیدا کنم که جناسش معنا دار باشد.
بلند بودی و با تیر بیشتر هرکس
هدف گرفته تو را بیشتر کم آورده
و یا فرازی که زمین گیر کرده حضرت سیدالشهدا را شاعر چگونه باید از پس این مضمون برآید.
زیادتر شده ای از سپاه ابن زیاد
زمان بردن تو یک نفر کم آورده
نمونه چهارم:
"از نسل حیدری و دلاورتر از تو نیست
یعنی پس از علی علی اکبر تر از تو نیست"
این بلند نظری در نوع ابیات این کتاب هست
ویا اغراق هایی که ایشان به کاربرده:
بازویت آنقدر که ضربت داشت
رد شمشیر در هوا مانده
بند نعلین ظاهرا ، در اصل
دهن ازرق است و امانده
یا حسن گفتنت که غوغا کرد
صبرکن ذکر مرتضی مانده
گرچه احلی من العسل گفتی
تازه احلی من البلا مانده
یا در صفحه 42 در رابطه با اربعین:
خاک را بر سر زدند و سر به خاک آنقدر که
روی پیشانی دشت تشنه چین انداختند
خاک برسر کردن و اظهار مصیبت را این طور ترسیم کرده و با چاشنی اغراق آورده شده.
مورد دیگردر مدح امیرالمومنین (ع):
اشکت که در بساط نیستان نمک گذاشت
آوای شور را به لب نی لبک گذاشت
می دید حق که تو نمک عالمی علی
پس در تو و نمک عددی مشترک گذاشت
ونمونه آخر در صفحه 50 :
تا که خواندی پدرت را پدرت جان آورد
...
شاعران برای مضمون نیاز به تلاش و مطالعه دارند. خدانکند که شعر شاعر توسط یک مداح خوانده شود و شاعر دلش بلرزد و دلگرم شود کمتر شاعری است که در این شرایط می تواند احساس را کنترل کند و خود را نبازد .
نکته دوم و دومین خصوصیت این کتاب به نظر بنده این است که دراین کتاب خبری از روضه سازی نیست . واقعا فرق بسیار ظریفی است بین مضمون سازی مرثیه و روضه سازی.
انتخاب غزلیات یک دست کتاب:
صفحه بیست :سعی دارد کودکش را در عبا پنهان کند .../ که مضمون بکری هم دارد
صفحه سی و سه: زینب آورد امانتی ها را / که غزل پیوسته است که این قالب سابقه در ادبیات ما ندارد. به نظرم تبدیل به ترکیب بند یا ترجیع بند می شد بهتر بود.
صفحه سی و هفت :این روزها که بوی محرم گرفته است...
صفحه چهل: از ازل در غمت عزادارم .../ این هم کار یک دستی است
صفحه چهل و پنج: غدیر با علی غدیر می شود ...
صفحه پنجاه و دو: آهی شکسته آینه ی هر دم تو است ...
صفحه شصت : هرکس به احترام مقام تو خم نشد
اگر بخواهیم به ضعف این کتاب اشاره کنیم اینکه ما صنعت های متعدد شعری کم می بینیم و این کتاب بیشتر میل به نظم دارد تا شعر که ظاهرا شاعر قرارش براین است اشعارش در مجالس اهل بیت خوانده شود که این ضعف است . شاعر بنا نیست که ضعف مداح را جبران کند. وگرنه باید قید خیلی از لطافت های شعری را زد. ما در شعر استعاره داریم تضاد و تناقض داریم ، مجاز داریم ، ایهام و تشخیص و... داریم . یعنی منتقد اشعار را بررسی می کند ببیند میل به سبک هندی دارد یا عراقی یا خراسانی و یا ... ولی شعر در ابتدا باید شعر باشد.
در ادامه این مراسم مجید تال با تشکر از مجمع شاعران و حضور شاعران آیینی شعری در مدح امیرمومنان (ع) خواند:
خورشید پیش گنبد این شاه زرد نیست
هرکس که خاک پای علی نیست مرد نیست
یک شب میان صحن نجف داد می زدم
گشتم نبود بهتر از اینجا نگرد نیست ...
شان تو در اندیشه ما جا شدنی نیست
در کوزه که جا دادن دریا شدنی نیست
هرچند که توصیف تو مولا شدنی نیست
تو لطف کنی ناشدنی، ناشدنی نیست
هرکس که تورا دید به زانو زدن افتاد
در صحن تو خورشید به جارو زدن افتاد
پایان بخش این مراسم نیز شعر خوانی محمد سهرابی بود :
ای آنکه ز شوقت جگر خلق کباب است
گر نیم نظر لطف کنی عین ثواب است
در سجده بفرما که به پایت بدهم جان
خم کن سر این شیشه که هنگام شراب است
ای دل نظر شیر خدا حد وسط نیست
یا موج مزن یا که بجوش این چه سراب است
ذکر تو سوار است به سنگ یمن اینجا
یعنی علی از شوق علی پا به رکاب است
تاثیر اگر کرد فغان لطف تو باقی است
یک تار سر زلف تو تکمیل رباب است
اسباب تکامل همه نفی است در اینجا
انگور که چسبد به ضریح تو شراب است
آن نامه که سر بسته فرستند به کویت
گر پاره کند خادم تو عین جواب است
تیغی که تو بستی چو به گلزار ببندند
یک غنچه دمیدن همه جا عالم آب است
شمشیر همان شمه ی شیر است به میدان
جز تو به میان تیغ اگر بست خطاب است
معنی جگر صحبت باشیر ندارد
جز اینکه بگوید به ره دوست تراب است