۱۹ دی ۱۴۰۳ ۹ رجب ۱۴۴۶ - ۵۲ : ۱۹
*از سالهای تحصیل پدر در نجف شروع کنیم. ایشان در شرایطی عازم نجف شدند که به درجه اجتهاد رسیده بودند. علت سفرشان به نجف چه بود؟
سه سال بعد از اینکه امام(ره) به نجف تبعید شدند، ایشان هم به نجف رفتند در حالی که به درجه اجتهاد رسیده بودند و نیاز نبود در درسها شرکت کنند. ایشان تمام درسها را در قم خوانده بودند و جزو بهترین شاگردان امام بودند اما با این حال برای پیشرفت بیشتر در درسها به نجف مهاجرت کردند. وقتی میخواستند راه بیفتند، امام(ره) متوجه شده و پیغام داده بودند که نیازی نیست برای ادامه تحصیل علوم حوزویتان به نجف بیایید. اما ایشان به نجف رفتند تا در ادامه درس امام و دیگر اساتید نجف شرکت کنند.
*با خانواده رفته بودند؟
بله، با خانواده به آنجا رفتند و در همان نزدیکی منزل امام(ره) ساکن شدند. بعدا مرحوم حاجآقا مصطفی برای ایشان نقل کردند که وقتی امام شنیدند شما به نجف آمدید به من گفتند من از پشتکار علمی حاجآقا مجتبی خیلی خوشم میآید. با سه تا بچه قد و نیم قد زندگیاش را جمع کرده و برای ادامه تحصیل به نجف آمده. البته ایشان میگفتند یکی از انگیزههای من برای رفتن به نجف، دیدن درس آیتالله خویی بود. چون ایشان یکی از مراجع و فقهای بزرگ نجف و از اساتید مبرز در خارج فقه و اصول بودند. برای همین رفتم تا در درس اصول ایشان نیز شرکت کنند. حاجآقا میگفتند درس ایشان درس خیلی منظم و کلاسیکی بود اما خیلی اجازه اشکال کردن نمیدادند و تا آخر مرتب و پشت سر هم بحث را بدون وقفه ادامه میدادند. ایشان میگفتند آیتالله خویی به اندازه امام(ره) طلبهپرور نبودند. اگر کسی وارد کلاس درس امام میشد، میدید مجلسی است که همه با هم نزاع دارند. هر کس از هر طرف مجلس اشکال میکرد صدای امام بلند میشد و جواب همه را میداد. امام(ره) طلبهپرور بودند و میگذاشتند طلبهها اشکال بگیرند. یک دوره درس اصول امام هفت سال طول کشید اما یک دوره درس آیتالله خویی سه سال طول کشید. چون در درس آیتالله خویی هیچگونه مزاحمتی برای درس دادن وجود نداشت.
*حتما تحصیل در نجف در آن سالها با سختیهایی همراه بوده. حاجآقا مجتبی از مشکلات سالهای اقامت و تحصیل در نجف خاطرهای تعریف نمیکردند؟
والده ما تعریف میکنند که با وجود گرمای هوا حضرت امام(ره) اجازه نمیدادند برای خانهشان کولر تهیه شود اما یک روز قبل از ظهر درب منزل ما را زدند و یک کولر آوردند و در حیاط گذاشتند. ظهر که حاجآقا مجتبی آمدند، تعجب کردند و پرسیدند ماجرای این کولر چیست؟ والده هم گفته بودند این کولر را از منزل امام آوردهاند. حاجآقا هم از حاجآقا مصطفی ماجرا را پرسیده بودند که حاجآقا مصطفی گفته بودند در یکسال و نیمی که به نجف آمدیم، حضرت امام اجازه خرید کولر نمیدادند تا اینکه اجازه دادند اما گفتند اگر قرار است کولر بخرید، دو تا باید باشد. برای حاجآقا مجتبی هم بخرید. چطور ایشان در گرما باشند و من زیر کولر خنک. این موضوع نشان از علاقه حضرت امام(ره) به حاجآقا مجتبی داشت و این علاقه متقابل بود.
*حاجآقا مجتبی بعد از بازگشت به ایران کلاسهای اخلاق خود را شروع کردند و با عنوان استاد اخلاق شهره شدند. بارزترین شاخصههای اخلاقی از منظر ایشان چه موضوعاتی بود؟
ایشان مباحث
اخلاقی را در عمل پیاده میکردند و اخلاق عملی داشتند. قبل از اینکه توصیهای اخلاقی
به مردم داشته باشند، خودشان عامل به همان مباحث اخلاقی بودند و عینا این مباحث را
در عمل پیاده میکردند. معتقد بودند اخلاق توصیفی، توضیحی و توصیهای نیست و خیلی از
موارد آن عملی است. یعنی اگر گفته میشود که دروغ حرام است، نباید دروغ گفته شود. ایشان
چون مقید به انجام ریزترین نکات اخلاقی بودند به مرد اخلاق شهره شدند. مردم رعایت
اخلاقیات را از نظر رفتار و منش زندگی در ایشان میدیدند. مثلا اگر نسبت به بیرغبتی
به دنیا توصیه میکردند، این نکته را خود در زندگیشان پیاده میکردند و این برای مردم
دلنشین بود. صحبتی که ایشان در مباحث اخلاقیشان خیلی تکرار میکردند این بود: «نخستین
چیزی که برای هر مومن و مسلمانی مهم است ترک محرمات و عمل به واجبات است. در هر انسانی
اصل این است که هیچ گناهی از کسی صادر نشود و هیچ واجبی از او ترک نشود». اگر کسی این
کار را انجام دهد معصوم است دیگر! ما در مورد معصوم اعتقاد داریم هیچ گناهی از او صادر
نمیشود و هیچ واجبی هم از او ترک نمیشود. این پایینترین مرحله عصمت است. کسی که
بتواند این کار را بکند، خیلی کار کرده و خیلی سخت است. ایشان خیلی به این مقید بودند.
در مسائل تربیتی هم همین بود و عملا به ما آموزش میدادند و سعی میکردند به هیچوجه
دروغ نگویند، ناسزا نگویند و پشت سر مردم غیبت نکنند. تاکیدشان بر این بود که آن چیزی
که برای هر مومن و مسلمانی اساس و پایه است ترک حرام و انجام واجبات است
*ایشان چقدر به مسائل خانه و خانواده توجه داشتند و برای آن زمان اختصاص میدادند؟
در بحث خانواده موضوعی که برای خود ایشان اهمیت داشت عمل به تکالیف شرعی بود و رفتارشان در بیرون خانه و داخل خانه یکی بود. در خانه آنچه بهعنوان تکلیف شرعی برعهده داشتند اعم از اخلاق و رفتار به بهترین شکل انجام میدادند. تمام موارد در حوزه تربیت فرزند را که شرع معین کرده بود با دقت خاص خود رعایت میکردند. عواطف و محبت ایشان نسبت به خانواده خیلی زیاد بود اما براساس تکلیف شرعی و دستورات اسلام برخورد میکردند.
*بهعنوان یک پدر چقدر برای تربیت شما وقت میگذاشتند؟
همتی که در تربیت من و دیگر فرزندان داشتند یکی از نکات برجسته محاسن ایشان بود و از این حیث ما خیلی به ایشان مدیونیم. طبیعی است هر انسانی دوست دارد فرزندانش خوب تربیت شوند. بهویژه کسی که عالم و متخلق به اخلاق اسلامی است در این موضوع بسیار همت دارد. هم و غم ایشان بیشتر از همه چیز روی فرزندانشان بود و همیشه میگفتند من آن منبری را که باید بیرون بروم، اول در خانه برای خانوادهام میگذارم. چیزی را که به مردم باید بگویم، اول برای زن و بچهام میگویم تا نگویند این حرفها فقط برای دیگران است. اول بچه و خانواده خودم را تربیت میکنم، بعد دیگران را. از این نظر رفتارشان با خانواده و فرزندان بسیار خوب بود. نکتهای که در مورد برخورد ایشان با خانواده و فرزندان خیلی اهمیت داشت این بود که احساسات بر ایشان حاکم نمیشد. اگر جایی میدیدند خطایی از من سر زده، واقعا من را تنبیه میکردند و اینگونه چشمپوشیها که حالا بچه هستی و چیزی به تو نمیگویم اصلا در رفتار ایشان نبود.
*مهمترین توصیهها و آموزههای رفتاری ایشان به شما درباره چه موضوعاتی بود؟
همت و پشتکار بسیار بالایی داشتند. اگر تشخیص میدادند راهی را باید بروند تمام هم و غمشان این بود که آن مسیر را تا انتها طی کنند؛ بهخصوص در مورد مباحث علمی و درس که حساسیت ویژهای نسبت به آنها داشتند. ایشان شبهایی که فردای آن کلاس حوزوی داشتند، جایی نمیرفتند و میگفتند تدریسم اولی است و وظیفه من این است که طلبه تربیت کنم. همت زیادی نسبت به تحصیل علم داشتند و در دوران طلبگی جزو بهترین فضلا بودند و بیشترین پشتکار را در مباحث علمی از خود نشان دادند. در خانه هم خیلی اصرار داشتند که فرزندانشان مراتب عالی علمی را بگذرانند و درس بخوانند؛ حالا در هر رشتهای که شد. بهخصوص نسبت به بحث طلبگی، علمی و اخلاقی بسیار تاکید داشتند. ایشان به هیچوجه حاضر نبودند کلاس درسشان تعطیل شود. خاطرم هست آخرین جلسه اخلاقی قبل از محرم را با چند مسکن و با وجود تب بالا تشریف بردند و درسشان را شروع کردند در حالی که هفته قبل از بیمارستان مرخص شده بودند. هرچه پزشکان اصرار کردند که برای ادامه درمان بمانید قبول نکردند و گفتند درس در ایام محرم را خودم میخواهم شروع کنم. یادم هست آن سه شب ما زیر بغل او را گرفتیم تا به مجلس برسد.
*حاجآقا مجتبی جزو مراجع و علمایی بودند که دسترسی مردم به ایشان بهراحتی امکانپذیر بود. شما چه نکاتی در برخورد و مواجهه ایشان با مردم دیده بودید؟
همانطور که گفتید ایشان برای مردم بسیار سهلالوصول بودند. کمتر فقیه و مرجعی را پیدا میکنید که مردم اینقدر راحت به او دسترسی داشته باشند. یادم میآید گاهی یک تا یک ساعت و نیم بعد از نماز مینشستند تا به مسائل مردم پاسخ بدهند. وقتی مردم برای مشورت با ایشان میآمدند با دقت و حوصله جواب میدادند. خیلی بیتکلف بودند و دیدگاهشان این بود که من روحانی در قبال مردم وظیفه دارم و باید در همه حال پاسخگوی مسائل شرعی، اخلاقی و اسلامی آنها باشم. در دوران بیماری هم تا جایی که توان داشتند به سوالات مردم پاسخ میدادند. دیگر چون توان نشستن نداشتند، سپرده بودند در راه تا نزدیک ماشین جواب مردم را بدهند و کسی به مردم کاری نداشته باشد. این رفتار ایشان باید برای روحانیون و ائمه جماعت الگو شود.