رخدادی که امام عسکری(ع)از آن گلایه کردند
اگر شما درباره امر امامت این اعتقاد را داشتید که امری موقت است در آن صورت شک شما مقبول است اما ...
عقیق:پس از رحلت رسول گرامی اسلام جامعه شیعه با شرایطی خاص مواجه بود و ائمه بزرگوار اسلام در دوران امامت خود بهنوعی متحمل مصائب عدیدهای شدند؛ اما مهمترین رنجی که به امام حسن عسکری (علیهالسلام) وارد شد و ایشان بارها از این امر گلایه فرمودند شکی بود که به امامت ایشان وارد میشد.
این امام بزرگوار در دوران کوتاه حیات و امامتشان شرایط سختی را گذراندند. تبعید و زندانهای مکرر، عدم ارتباط مستقیم با شیعیان و پیروان تا بدان جا که دوستان و یاران امام برای دریافت پاسخ نامهها و سؤالاتشان مجبور بودند در لباس ملبس نزد امام بروند و از فرمایشات ایشان بهرهمند کردند. این دوری و حصر از یک طرف و ظهور فرقههای انحرافی از طرف دیگر باعث شده بود شخص امام حسن عسکری (علیهالسلام) در وضعیت غریبانهای به سر برند و امواج شک درباره امامت ایشان به وجود بیاید. این امر نه تنها در بین عوام جامعه بلکه دوستان حضرت نیز برای اطمینان از صحت امامت ایشان تقاضای معجزه و اخبار غیبی میکردند.
احمد بن اسحاق این جملات را از کلام امام حسن عسکری(علیهالسلام) نقل کرده است: «هیچیک از پدرانم مانند من در شرایط شک این گروه نبودند. اگر شما درباره امر امامت این اعتقاد را داشتید که امری موقت است که مدتش تمام میشود، در آن صورت شک شما مقبول است اما اگر این امر را تا زمانی که امور الهی در جریان است قبول دارید دیگر معنای این شک چیست؟»(۱)
نکته مهمی از این فرمایش امام محرز میشود دائمی بودن امامت است. ما در روایات داریم و معتقدیم زمین از حجت خدا خالی نمیماند و الا زمین با اهلش نابود خواهد شد (۲) و حتی اگر زمانی تنها دو نفر بر زمین زندگی کنند حتماً یکی از آن دو نفر امام معصوم خواهد بود. (۳)
بصیرت، ثابتقدم ماندن در امامت و حسن تعهد به انجام وظیفه در قبال امام زمان امری است که بارها و بارها در تاریخ شیعه و در دوران پس از رحلت پیامبر گرامی اسلام سنگ محکی برای شیعیان و دوستداران واقعی آل الله شده است.
نقل شده است سامرا دچار خشکسالی شد و خلیفه وقت دستور داد مردم از شهر بیرون بروند و نماز باران بخوانند. مردم سه روز نماز خواندند، اما باران نیامد، در روز چهارم جاثلیق بزرگ مسیحیان به همراه تعدادی از مسیحیان و راهبان به صحرا رفتند تا برای نزول باران دعا کنند. در میان اینان راهبى بود که چون دست به دعا برداشت، از آسمان باران بارید. مسیحیان، در روز دوم نیز بیرون رفتند و پس از دعای آن راهب، باران بارید. در نتیجه این واقعه، بسیاری از مردم دچار شک و تردید شده و تعجب کردند و حتی برخی به دین مسیحیت میل پیدا کردند.
خلیفه شخصی را نزد امام حسن عسکرى (علیهالسلام) فرستاد در حالی که او زندانی بود. او را بیرون آوردند و به او گفتند: به فریاد امت حدّت برس. دین جدت دارد از دست میرود و مردم به مسیحیت گرایش پیدا کردهاند. امام(علیهالسلام) فرمودند: من فردا بیرون میروم و انشاءالله شک مردم را برطرف میکنم. جاثلیق در روز سوم و در حالی که راهبان با وى بودند، بیرون رفت. امام نیز با تعدادی از اصحاب خود به بیرون رفتند، پس چون امام آن راهب را دیدند، دستور دادند دست راست آن راهب را باز کنند و آنچه در میان دو انگشت او است، بیرون بیاورند. از میان دست راهب، یک استخوان سیاهى را بیرون آوردند. آنحضرت استخوان را گرفتند و فرمودند: این استخوان از سرزمینی که مقبره انبیاء الهی در آن بوده به دست آمده است و توسل به آن سبب استجابت دعا شده است.
این داستان و بسیاری نکات دیگر این نکته را گوشزد میکند که کلمه و جملهاتی و خواندن کتابی و نقلی برای تزلزل عقیده فرد کافی است و آنچه عامل نجات است؛ هشیاری و بصیرت است. وظیفهای که امروز شیعه دوران غیبت بر دوش خود حس میکند.
آنچه اکنون مهم مینماید و جای تأمل است؛ حساسیت فوقالعاده دوران غیبت امام عصر (ارواحنا فداه) است. دورانی که گستردگی وسایل ارتباطجمعی و فرقهها و گروههای مختلف مذهبی و فکری و عقیدتی و خطر جعل روایات؛ ثابتقدم ماندن بر عقیده حقه ظهور را بیشازپیش سخت و مهم میسازد.
پی نوشت:
۱- کمالالدین، ح ۱، ص ۲۲۲
۲- عیون اخبار الرضاء، ۱، ۲۷۲
۳-کافی، ۱، ص ۱۷۹
منبع:فرهنگ