کد خبر : ۴۲۰۴۵
تاریخ انتشار : ۰۱ آذر ۱۳۹۳ - ۱۵:۰۷
گفتگو با حاج احمد چینی

این روزها کم‌تر می‌شود از آن اخلاص و صفا و توجه سراغ گرفت

خیلی فاصله داریم با مداحان قدیمی. البته الآن هم به تعبیری، زمین خالی از حجت نیست. همین حالا هم مداحانی داریم که به مراتبشان غبطه می‌خورم، اما به طور کلی، تفاوت عده‌ای از ذاکران امروز با مداحان قدیمی بسیار بسیار زیاد است

عقیق: حمید محمدی محمدی/ حاج احمد چینی متولد 1326 و از مداحان و دعاخوانان پیشکسوت و باسابقه تهران است، اما او را می‌شود یکی از شاگردان مکتب اخلاقی چهار تن از علمای فقید اخیر، یعنی آیت‌الله حق‌شناس، آیت‌الله مجتهدی، آیت‌الله آقامجتبی تهرانی و آیت‌الله خوشوقت دانست. دقیقاً از همین نقطه است که بحث با این مداح 66 ساله گل می‌اندازد و او عقایدش را چنین بیان می‌کند: مداحی که معلم اخلاق داشته باشد، هیچ وقت دچار مفاسد روزمره نمی‌شود. او که از 15 سالگی مداحی را شروع کرده است، استادی در حوزه شعر ندارد و می‌گوید که با آموزه‌های مختلف از محضر استادان اخلاق و عالمان دینی، مسائل عقیدتی شعر را به خوبی تشخیص می‌دهد.

چینی، مداحی را کنار منبر حاج شیخ محمود نجفی، از روحانیون برجسته دهه 40 آغاز می‌کند و حدود دو سال بعد وقتی آیت‌الله حق‌شناس به او می‌گوید که واجب‌الحج شده است، احمد چینی 17 ساله کم سن و سال‌ترین حاجی سال 1343 ایران در سرزمین وحی لقب می‌گیرد. بیش‌تر اشعار این مداح قدیمی و پیرغلام اهل بیت علیهم‌السلام از سروده‌های مرحوم غروی کمپانی، نیّر تبریزی و صغیر اصفهانی انتخاب شده است. او معتقد است که اشعار شاعران جوان، بسیار پرمغز و پرمحتواست، اما بعضی از آنها را نمی‌شود با صوت خواند و برای دکلمه کردن مناسب‌ترند.

حاج احمد چینی، نظرات متفاوتی هم درباره مسائل حوزه مداحی و پراکندگی در میان ذاکران و ستایشگران خاندان عصمت دارد و می‌گوید که آغوش بزرگ‌ترها باید همیشه به روی جوانان و نوخاستگان باز باشد؛ به شرطی که روح پذیرش اشتباه و اصلاح در مداحان تازه‌کار وجود داشته باشد.

 

نه پدرتان و نه نزدیکانتان، مداح نبوده‌اند و شما مداح شده‌اید؛ در حالی که در زمان شما یک نفر اگر می‌خواست به این وادی بیاید، حتماً باید استادی به عنوان معرف داشت و کسی او را به این عرصه می‌آورد. چطور این قضیه ممکن شد؟

اولین جرقه‌ای که باعث می‌شود یک مداح به این راه بیاید، خود اهل بیت علیهم‌السلام هستند. مصداق آن شعر است که می‌گوید:

تا که از جانب معشوق نباشد کششی

کوشش عاشق بیچاره به جایی نرسد

فکر می‌کنم اکثر مداحان همین‌طور وارد این وادی شده‌اند و عنایت خود ائمه طاهرین علیهم‌السلام بوده است. من خیلی کم سن بودم که بر اثر یک اتفاق جالب وارد این عرصه شدم. قبل از 15 سالگی، یعنی حوالی سال‌ 40 یک نوجوان فعال در بازار بودم، اما همیشه در خلوت برای خودم می‌خواندم. عشق داشتم و تند و تند شعر حفظ می‌کردم. عاشق بودم که شعر حفظ کنم. در بازار کار می‌کردم و همیشه یک برگه کاغذ دستم بود تا شعر حفظ کنم. بار اولی که در یک جمع رسمی خواندم، 16 ساله بودم؛ در یک هیئت پرجمعیت با نام جمعیت حسینی تهران. حاج محمود نجفی واعظ این هیئت بود.

مداحان مشهور زیادی مثل مرحوم حاج ماشاالله چاوش به این هیئت می‌آمدند و بعد از آقای نجفی می‌خواندند. دوستی داشتم که به من گفت: «بلند شو بخوان.» گفتم: «من که دعوت ندارم.» او گفت: «دعوت نمی‌خواهد. بلند شو و دو خط بخوان.» من با این حرف او روحیه گرفتم و یک بیت شعر شهادت حضرت زهرا سلام‌الله علیها خواندم. به یک باره مرحوم آقاشیخ محمود نجفی فریاد زد: «بلند شو بخوان پسر!» او با این جمله، چنان مرا پر و بال داد که در حضور جمعیت زیاد بلند شدم و خواندم. جمعیت هم با دیدن مداح نوجوان، شروع کرد به گریه.

 

یادتان هست چی خواندید؟

شعر متعلق به مرحوم عماد بود.

دیگر به باغ ناله و آوا نمی‌کنم

اندر مدینه منزل و مأوا نمی‌کنم

من از فراق روی پیمبر در آتشم

جز سیل اشک چاره آن را نمی‌کنم

رنجیده‌ام ز مردم این شهر یا علی

ناچار ترک شیون و غوغا نمی‌کنم

از آنجا تقریبا خواندن من کلید خورد. تمجید مرحوم شیخ محمود نجفی باعث شد که من در این مسیر قرار بگیرم و وقتی به حوزه علمیه مرحوم مجتهدی رفتم، زمینه بیشتری برای مداحی و ذکر مصیبت سیدالشهدا علیه‌السلام پدید آمد و من هم در مدرسه و هم در منزل آیت‌الله مجتهدی می‌خواندم.

 

تا قبل از آن، کسی شما را به جاده ذکر و ستایش ائمه اطهار سلام‌الله علیها دعوت نکرده بود؟

هیچ کس. من استاد خاصی ـ که در یک مدت طولانی در خدمتش باشم ـ نداشتم. البته در کوتاه‌مدت با بعضی پیشکسوتان مثل مداح عارف، مرحوم حاج حسین آقای حسینی قزوینی انس داشتم. سه‌شنبه‌ها منزل او جلسه بود و مرحوم حاج اسماعیل دولابی در آنجا سخنرانی می‌کرد. حضور من در خانه حاج حسین قزوینی هم باعث استفاده از خود او بود و هم بهره گرفتن از منبر حاج اسماعیل دولابی.

 

با این وصف، دست شما همیشه به زانوی خودتان بوده است.

من خیلی به این کار علاقه داشتم و مرتب شعر حفظ می‌کردم.

 

مداحان قدیمی همیشه از «اخلاص» حرف می‌زدند. بعد هم در تعریف این کلمه می‌گفتند که آراستگی یک مداح اعم از لباسی که می‌پوشد باید چنین باشد و زلفش چنان. حتی می‌گفتند یک مداح نباید ماشین گرانقیمت سوار شود یا پولی را که به او می‌دهند، مقابل بانی جلسه بشمارد. الآن همه این تعابیر و معانی عوض شده و همه آنچه که قبلاً به عنوان اخلاص از آن یاد می‌کردند، تقریباً کنار گذاشته شده است. الآن می‌گویند مداح بااخلاص آن است که با ساز و دهل نخواند. دیگر بحث عطر و ادکلن یک مداح یا بلند بودن پالتوی او بماند. شما اخلاص را با چه تعابیری آموختید؟

همانطور که شما هم گفتید، یک مرحله از اخلاص این است که ظواهر او، آراسته و زیبنده یک مداح باشد. این آراستگی و شایستگی، امروز هم هست و به نظرم تغییر چندانی نکرده است. هر چقدر یک مداح از نظر فنون خوانندگی خوب و توانا باشد، اما ریشش را از ته تراشیده باشد یا لباس آستین کوتاه پوشیده باشد، موفق نیست و مردم این پوشش و آرایش را از او نمی‌پسندند. بی‌جهت نبود که وقتی قدیمی‌ها مجلس را ترک می‌کردند، ته استکان چایشان را به نیت شفا به مریض می‌دادند.

وقتی یک ذاکر اباعبدالله علیه‌السلام به روضه خانگی و ماهانه می‌رفت، می‌گفتند: «آقا آمده.» این یعنی همان اخلاصی که من و شما درباره‌اش حرف می‌زنیم. حالا می‌شود به یک مداح ریش تراشیده با لباس ناموزون گفت: آقا آمده؟! یعنی مداحان با آراستگی‌ و رعایت شأن اهل بیت علیهم‌السلام، میان مردم آقایی می‌کردند. البته من معتقدم که اخلاص، یک امر درونی است که به ظاهر سرایت می‌کند. به این معنی که وقتی مداحی می‌خواهد کارش را شروع کند، باید در قلبش اخلاص داشته باشد و نیتش این باشد که برای خدا و خاندان پیامبر صلی‌الله علیه و آله بخواند. نیت چنین مداحی این نیست که کسی را بکوبد، سعی نمی‌کند از دیگران بالا بزند یا به قصد سنگین‌تر شدن پاکت نمی‌خواند. برای این مداح، مقابل دوربین رفتن و مشهور شدن اهمیتی ندارد.

 

اما امروز تمام اینها را در فضای مداحی می‌بینیم.

خیلی فاصله داریم با مداحان قدیمی. البته الآن هم به تعبیری، زمین خالی از حجت نیست. همین حالا هم مداحانی داریم که به مراتبشان غبطه می‌خورم، اما به طور کلی، تفاوت عده‌ای از ذاکران امروز با مداحان قدیمی بسیار بسیار زیاد است. این روزها کم‌تر می‌شود از آن اخلاص و صفا و توجه سراغ گرفت.

آنها با وضو در مجالس ذکر سیدالشهدا علیه‌السلام حاضر می‌شدند و وقتی می‌خواندند، خودشان همپای مستمع می‌سوختند و با یک «السلام علیک یا اباعبدالله» اشک می‌ریختند. کسی مثل مرحوم آقای کوثری، مداح خانه‌زاد امام خمینی رحمه‌الله علیه را ببینید. یا مداحی به نام حاج آقا جلال حاج حشمت بود که وقتی سلامی به امام حسین علیه‌السلام می‌داد، خودش اول به گریه می‌افتاد. مرحوم حاج محمد علامه یا مرحوم مرشدباقر هم اینطوری بودند. همین‌هایی که اسم بردم، تا چند سال قبل در میان ما بودند و زمان زیادی از درگذشتشان نمی‌گذرد. خود این‌ها در پی شهرت نبودند، بلکه ارباب آنها را بالا برد و بزرگشان کرد. شاید کسی مثل مرشدباقر شعرهای ساده می‌خواند، اما وقتی می‌گفت: «نوکری ننگ است، اما لیک دارد افتخار ...» منقلب می‌شد و با همین بیت مردم را هم دگرگون می‌کرد. لازم نبود بر سر مستمع فریاد بزند که: «چرا گریه نمی‌کنی؟» مگر گریه کردن هم زوری شده است؟!

 

جدا از طیف‌بندی‌های رایجی که بین مداحان هست و حتی در سال‌های اخیر، متأسفانه سیاست هم با آن مخلوط شده است، طیف سنتی یا به تعبیری مداحان عبایی و طیف مداحان غیرعبایی با یک فاصله معنادار از هم حرکت می‌کنند. تلاش‌هایی هم برای کنار هم نشستن این دو طیف صورت گرفته، اما نتیجه‌ای در بر نداشته است. آیا شما نسخه‌ای برای وحدت و همدلی این دو طیف سراغ ندارید؟

چند سال قبل، نشستی در مشهد برگزار شد و در آن مداحان طیف جدید هم حضور داشتند. اتفاقاً نماینده آن طیف هم برخاست و سخنانی گفت که شاید بر عده‌ای حتی خوش نیامد، اما به اعتقاد من صحیح بود. او گفت: ما مسلمانیم و معتقد و پیرو رهبر انقلاب. چرا مداحان سنتی ما را طرد می‌کنند؟ من با گفته او موافقم؛ چون اگر بنای ما دفع دیگران باشد، هیچ وقت به آن جو همدلانه دست نخواهیم یافت.  مداحان سنتی و عبایی هم که روز به روز از تعدادشان کاسته می‌شود. مرام انبیاء، علما و اولیاء این نبوده که کسی را طرد کنند. البته ناگفته نماند که بعضی از مداحان نوگرا، روح پذیرش نقد را ندارند. مداحی هم که پذیرنده انتقاد نباشد، مرخص است. تا کوچکی نکنی، بزرگ نمی‌شوی و تا تواضع نکنی، بالا نمی‌روی. کسی که در منیت خودش مانده است، نمی‌تواند از اهل بیت علیهم‌السلام دم بزند. چون مداح که نمی‌خواهد خودش را مدح کند.

 

به نظر شما اختلاف، بیشتر در کجاست؟

یکی از آنها، کف‌زدن در مجالس است. من هم موافق این کار نیستم و آن را متناسب با شأن اهل بیت علیهم‌السلام نمی‌دانم، منتها همین قضیه هم تفسیر خودش را دارد. رهبر انقلاب فرموده‌اند که برای رعایت حرمت مساجد و حسینیه‌ها در این اماکن کف نزنید. حالا یک مداح جوانی در مجلسی مستمعش را به کف زدن وا داشت، باید دید نتیجه این کار چیست. ممکن است کف زدن ریتم خاصی داشته باشد و ممکن است صرفاً موجب شادی و انبساط خاطر مردم شود. مداحانی که درباره همین مورد اختلافی تفسیر و تحلیل دارند، پذیرنده انتقادها هستند.

همان مداحی که در مشهد در مقابل مداحان سنتی ایستاد و سخن گفت، اشاره کرد که اگر نقدی بر او هست، گفته شود تا او به آنها پاسخ دهد. یعنی که هم شنونده بود و هم روح پذیرش داشت. در حالی که برخی مداحان جوان ما چنین روحیه‌ای ندارند و خود را عاری از اشتباه و خطا می‌دانند. قلب یک مداح باید به نور ائمه اطهار سلام‌الله علیها روشن باشد و اگر کسی از مولا امیرالمؤمنین علیه‌السلام دم زد، باید تواضع و فروتنی داشته باشد. این بحث‌ها را می‌شود با همنشینی و گفت‌وگو برطرف کرد تا تفرقه‌‌ها کنار رود. پیشکسوتان هم باید جوانان را زیر پر و بال خودشان بگیرند.

 

گویا مشکل اینجاست که بزرگ‌ترها هم نمی‌خواهند نوآوری جوانان را قبول کنند.

کسی نمی‌تواند نوآوری را نپذیرد. اتفاقاً جوانان دوست دارند یک مداح جوان برایشان بخواند تا مثلاً من پیرمرد. کسی نمی‌تواند بگوید که جوان نباید فلان مداح را دوست داشته باشد؛ چون او مطابق خواست مستمعش می‌خواند و شعرهایی انتخاب می‌کند که مطابق حال و هوای جوانان است.

 

ولی فکر نمی‌کنم مداحان قدیمی با این بخش ماجرا مشکلی داشته باشند. آنچه محل اختلاف است، بی‌محتوا بودن مداحی‌هاست. قبول دارید؟

حتماً این که می‌گویید مورد قبول من هم هست. شعرها باید پرمحتوا، متناسب با شعور مردم و همسان با شأن اهل بیت عصمت و طهارت علیهم‌السلام باشد. منتها ما در میان همین مداحان جدید، افراد زیادی می‌بینیم که شعرهای خوب و قابلی استفاده می‌کنند و مطابق آموزه‌های دینی به مداحی می‌پردازند. بنابراین نمی‌شود هرکس را چون جوان است به چوب طرد برانیم؛ چنانکه رهبر معظم انقلاب در دیدارهای سالانه که با مداحان، ذاکران و شاعران آئینی دارند، جوانان را بیش از بقیه مورد تفقد قرار می‌دهند. همین امسال هم شاعران جوان را بسیار تشویق کردند.

 

یک سئوال فرعی بپرسم. خود شما از سروده‌های شاعران جوان که مورد تشویق قرار می‌گیرند، می‌خوانید؟

خیلی از این شعرها را نمی‌شود با صوت خواند. وقتی شاعران جوان سروده‌های خودشان را دکلمه می‌کنند، سوز و گداز بیش‌تری دارند تا یک مداح بیاید آن شعر را با صوت بخواند. چه بسا حس و حال درونی شاعری که کلمات را به وزن درآورده است، باعث شود که شعر را از من مداح بهتر در جان مخاطبش نفوذ دهد. غیر از اینها، ما از جیب می‌خوریم و کم‌تر فرصت می‌کنم شعر جدیدی حفظ کنم. هرچه هست از قدیم‌هاست.

 

امروز مداحی را به عنوان یک شغل و حرفه می‌بینند و اغلب کسانی که در این زمینه فعالیت می‌کنند، صاحب کارت ویزیت هستند و با این کار حتی برای خودشان بازاریابی می‌کنند. از طرفی مداحانی هم هستند که مثل شما کار دیگری غیر از مداحی برای کسب معاش خود ندارند، اما این فعالیت را شغل تلقی نمی‌کنند. نگاه شما به این ماجرا چگونه است و آیا مداحی هم می‌تواند مثلاً مانند قماش‌فروشان صنف داشته باشد؟ چون اگر صاحب صنف داشته باشد، به دنبال آن نظارت و مراقبت هم هست و وقتی نیست، نمی‌شود به بازار پرحاشیه مداحی در سال‌های اخیر پایان داد.

به اعتقاد من نباید به این کار واژه «شغل» اطلاق شود. چون اگر مداحی حرفه افراد شود، هم درباره پول با مردم بحث می‌کند و هم اگر پول کمی بدهند، قهر می‌کند و دیگر به آن مجلس نمی‌رود. این کار با روح ذکر و ستایش ائمه طاهرین علیهم‌السلام منافات دارد.

 به اعتقاد من یک مداح می‌تواند سر سفره اربابش باشد، اما نباید قید و بند مادی دست و پایش را ببندد. وقتی کسی مثل مرحوم فاضل کاشانی را برای جلسات دعوت می‌کردند، از هر مجلس و روضه که بیرون می‌آمد، پول یا پاکت را داخل جیبش می‌گذاشت و نگاه نمی‌کرد چه کسی چقدر داده است. هر وقت هم می‌خواست پولی بدهد، دست می‌کرد درون جیبش و به مقدار لازم برمی‌داشت. می‌گفت: اگر نگاه کنم که فلان بانی چقدر داده است، ناخودآگاه به مجلس کسی که مبلغ بیش‌تری داده، اهمیت بیش‌تری خواهم داد و به قولی، بیش‌تر مایه خواهم گذاشت. همه را روی هم می‌ریخت تا این بانی به آن بانی مزیت پیدا نکند. همین درس‌ها سوز به صدای یک مداح و نور به چهره او می‌دهد.

 

من به جواب سئوال قبلی نرسیدم. بگذارید درباره موضوع جزیی‌تری حرف بزنیم و آن، نحوه نظارت بر کار مداحان است. قبلاً بزرگ‌ترها با شیوه‌های خاص خودشان شاگرد تربیت می‌کردند و معایب و ایرادها جوانان را هم در برابر دیگران به او گوشزد می‌کردند. کسی مانند «آقاشاه» که حدود 50 سال قبل رئیس و بزرگ‌تر مداحان بوده، همین شیوه را داشته. بعدی‌ها هم تقریباً به همین سیاق مداحان را مراقبت کرده‌اند. اما امروز آن شیوه‌ها جواب نمی‌دهد. باید چه کرد؟

حتماً نظارت لازم داریم، اما کسی باید این کار را بکند که در امر به معروف استاد باشد. اگر قدیم‌ها یک استاد با تشر جلوی دیگران، مقابل اشتباه و خطا می‌ایستاد، الآن نمی‌شود با همان روش نهی از منکر کرد. قبل از خرده گرفتن به یک مداح جوان باید از حضور او در این کار تقدیر به عمل آورد و بعد با زبان نرم، اشکال او را یادآوری کرد. اگر کسی این کار را درست انجام دهد، حتماً نتیجه خواهد گرفت. مگر اینکه مداح جوان با غرور و تکبر مقابل یک استاد بایستد و حرف او را نپذیرد.

 

ولی خیلی از مداحان جوان به محافلی که استادان، پیرغلامان و پیشکسوتان در آنها حضور دارند، رفت و آمد نمی‌کنند. شعرهایی می‌خوانند که موجب وهن اهل بیت علیهم‌السلام است، اما خودشان محافل و پیروان خاصی دارند و گذرشان هیچ وقت به جاهایی مثل خانه مداحان نمی‌افتد. اینها را چه می‌شود کرد؟ چون اساساً جایی مثل خانه مداحان و گردانندگان آن را قبول ندارند.

اگر کسی به جای ترویج دین دارد به آئین مردم آسیب می‌زند، باید جلویش را گرفت. بارها هم در جلسات مداحان درباره این قضیه صحبت شده است، اما بزرگان قوم، راهی برای آن پیدا نکرده‌اند. این کار به یک قدرت اجرایی نیاز دارد. البته توجه داشته باشید که این هیئت‌ها در حد مسجد ضرار نیستند و فقط محتوای لازم را ندارند. به نحوی وقت مردم در این محافل تلف می‌شود؛ چون نه سخنران و واعظ برای آن تدارک دیده‌اند و نه شعرها و مقاتل صحیح در این جلسات خوانده می‌شود. نشانه ناکارآمدی این جلسات آن است که باید این توان را داشته باشد که جوانی را که به این مجلس می‌رود، تغییر دهد و او را به سمت خداشناسی سوق دهد؛ در حالی که چنین نیست.

 اگر مجلس اهل بیت علیهم‌السلام آن عطر معنوی را داشته باشد، باید مردم را عوض کند؛ در حالی که بعضی مجالس این خاصیت را ندارد. پیداست که پیروان چنین مجالسی با شعور و معرفت محفل خود را انتخاب نکرده‌اند. فقط می‌خواهد برود دو ساعت سینه بزند و بیاید خانه‌اش. پس مشکل ما ایجاد معرفت در بین علاقه‌مندان ائمه اطهار علیهم‌السلام است و برای درمان این درد باید درک مردم را اصلاح کرد. این کار نیازمند دستگاه ناظر و بازدارنده نیست و باید از اساس آن را درست کرد. غیر از اینکه باید روی مخاطب و مستمع کار کنیم، ضروری است که مداح یک استاد اخلاق هم در کنار سایر استادانش داشته باشد.

با این کار، اعتقادات او درست شده و نه حرف بی‌مبنا می‌زند و نه شعر نادرستی می‌خواند. اگر مداحی زیر پوشش یک عالم و معلم اخلاق بود، بی‌راهه نمی‌رود و وقتی راه را صحیح انتخاب کرد، جامعه هم از او پیروی می‌کند.

 

بگذارید بحث را دوباره شخصی کنیم و از همین جای گفت‌وگو به استادان خودتان هم بپردازیم. شما که از ضرورت داشتن معلم اخلاق سخن می‌گویید، در محضر کدام یک از اساتید شاگردی کرده‌اید؟

من استادان و معلمان اخلاق زیادی داشته‌ام که مرحوم آیت‌الله مجتهدی سرآمد بقیه بوده است. البته من هم پیش او و در مدرسه‌اش درس می‌خواندم و هم نکات اخلاقی را یاد می‌گرفتم. این افتخار را داشتیم که در محله‌ امامزاده یحیی (در خیابان 15 خرداد شرقی) که او زندگی می‌کرد، خانه داشتیم و پدرم با پدر ایشان دوست و رفیق بودند.

من از همان 16 سالگی ـ که مداحی را شروع کردم ـ تا آخر عمر ایشان برایشان می‌خواندم. غیر از آیت‌الله مجتهدی، سال‌ها در محضر آیت‌الله عبدالکریم حق‌شناس بودم و از دروس اخلاق ایشان بسیار بهره بردم. به جز این دو بزرگوار، محضر مرحوم آیت‌الله حاج آقامجتبی تهرانی را هم طی سال‌های زیاد درک کردم. مداحی که در کنار این شخصیت‌ها و بزرگان اخلاق باشد، مقتل دروغ نمی‌خواند و برای گریاندن مردم به آب و آتش نمی‌زند.

 

غیر از معلمان اخلاق ـ که از آنها یاد کردید ـ در زمینه شعر با چه استادان و شاعرانی الفت داشتید؟

بیش‌تر خودم تجسس کردم و نمی‌توانم بگویم استاد مستقیمی در شعر داشتم. چون در مدرسه آیت‌الله مجتهدی سال‌ها شاگردی کردم و درس حوزوی خواندم، به لطف خدا مباحث عقیدتی شعرها را تشخیص می‌دهم و شعری نمی‌خوانم که موجب وهن خاندان عصمت و طهارت علیهم‌السلام شود یا نسبتی با منزلت آنان نداشته باشد. گاهی هم در شعرها تغییراتی ایجاد می‌کنم تا قابلیت خواندن پیدا کند.

 

بیش‌تر از چه کسانی شعر می‌خوانید و سروده‌های چه کسانی را بیش‌تر دوست دارید؟

علاقه‌مند شعرهای مرحوم غروی کمپانی و مرحوم نیر تبریزی هستم. بعضی از اشعار فؤاد کرمانی و صغیر اصفهانی را هم در حافظه دارم. از شعرها متأخر هم از سروده‌های حاج غلامرضا سازگار، حاج سیدرضا مؤید، حاج آقای شفق و حاج علی آقای انسانی بیش‌ترین استفاده را می‌برم. گاهی هم خودم چیزهایی می‌گویم که خیلی به حساب نمی‌آید.

 

چه جور شعرهایی می‌گویید؟

چون به حضرت ولی عصر عجل‌الله تعالی فرجه‌الشریف ارادت فراوانی دارم، گاهی در مدح ایشان چند بیتی می‌گویم که البته فقط به درد خودم می‌خورد و ارزش زیادی ندارد.

 

جواب سئوال بعدم را هم گرفتم. اینکه شما از بین ذوات مقدس اهل بیت علیهم‌السلام به کدام یک از معصومان بیش‌تر ارادت دارید. حالا پرسشم درباره روضه‌های شماست. کدام یک از مراثی را با حال و سوز بیش‌تری می‌خوانید؟

گمان می‌کنم در مصائب و مراثی کربلا، روضه بی‌بی زینب کبری سلام‌الله علیها را بااحساس‌تر می‌خوانم و بیش‌تر در روحیه‌ام اثر می‌گذارد؛ چون حضرت زینب، ام‌المصائب هستند.

 

گره‌های زندگی‌تان را هم با همین روضه باز کرده‌اید؟

هر وقت مشکلی در زندگی به وجود می‌آید و گره‌ای به کارم می‌افتد به حضرت ولی عصر ارواحنا له الفداه متوسل می‌شوم. حتی اگر گره و مشکلی هم در کار نباشد، من اول در خانه حضرت حجت می‌روم و می‌گویم:‌ «المستغاث بک یا صاحب‌الزمان» یا دعای «الهی عزم‌البلاء» را می‌خوانم و بعد او را به مادرش حضرت زهرا سلام‌الله علیها یا عمه‌اش زینب کبری سلام‌الله علیها قسم می‌دهم. حضرت به مادر و عمه‌شان علاقه فراوانی دارند و محال است کسی اینگونه متوسل شود و جواب نگیرد. اگر یک مداح، آقا را حاضر و ناظر بداند و قسمش بدهد، پاسخش را خیلی زود می‌شنود.

یکی از فضاهایی که مورد علاقه مداحان است، سفرهای زیارتی از جمله سفر به سرزمین وحی و عتبات عالیات است. گویا شما سفرهای فراوانی را به مکه و کربلا تجربه کرده‌اید. از آنها بگویید.

بله سفر زیاد رفته‌ام، اما بگو چند سفر با معرفت رفته‌ای. اولین سفری که به حج رفتم، فقط 17 سال داشتم و در محضر آیت‌الله حق‌شناس به این سفر مشرف شدم. یک مقدار پول هم داشتم و سر سفره پدرم بودم. آیت‌الله حق‌شناس به من گفت که تو واجب‌الحج شده‌ای و باید به مکه بروی. آن وقت در بازار کار می‌کردم. آمدم از پدرم اجازه گرفتم و با آیت‌الله به حج رفتم. من در آن سال، کوچک‌ترین حاجی ایران در حج تمتع بودم.

 

یعنی سال 43.

بله. من به سن قانونی نرسیده بودم و دولت به من گذرنامه نمی‌داد. برادر بزرگ‌ترم واسطه شد و ضمانتی گذاشت تا بتوانم گذرنامه بگیرم. بعد از آن سفر دیگر فتح باب شد و من تقریباً به جز ایامی که سرباز بودم، هر دو سال یک بار به حج مشرف شدم. البته من در زمان طاغوت سربازی نرفتم و فراری بودم. تا اینکه شاه ملعون در اواخر حکومتش همه سربازان خدمت نرفته را معاف کرد که من هم جزو آنها بودم. بعضی سال‌ها را هم به عنوان مدیر حج یا نوکر سیدالشهدا علیه‌السلام در کاروان عتبات به این سفرها مشرف شده‌ام.

 

کدام یک از این سفرها برایتان خاطره‌انگیزتر بوده است؟

قبل از انقلاب و جنگ، دو بار به کربلا رفته بودم، اما سفر عتبات در زمان حکومت صدام ملعون برایم خاطره‌انگیزتر از بقیه بود. اولین سفری بود که بعد از جنگ و پس از مدت‌ها مشرف می‌شدم. وقتی به کربلا رسیدیم، نیمه شب بود. درهای حرم را شب‌ها می‌بستند، اما آن شب به ما گفتند که درهای حرم امام حسین علیه‌السلام را برای شما باز خواهیم کرد. آن سفر کربلا شاید به اندازه 20 سفر حج تمتع برایم ارزش دارد. من در آن کاروان، با مرحوم حاج شیخ احمد رحمانی همدانی، واعظ معروف تهران و صاحب کتاب «فاطمه‌الزهرا مهجه قلب نبی» و حاج محمدرضا طاهری همسفر بودم.

 

با وجود اینکه آن همه از ارزش و اهمیت استاد داشتن گفتید، خودتان هم ذخیره‌ای دارید که بتوانیم به او عنوان شاگرد حاج احمد چینی بدهیم؟

من فرزندی دارم که افتخار ذاکری اهل بیت علیهم‌السلام را دارد. یکی از اخوی‌زادگان من هم مشغول نوکری سیدالشهدا علیه‌السلام است. او از کودکی با من بوده و صدای خوبی دارد. گاهی که نمی‌رسم به مجلسی بروم، یکی از این دو را می‌فرستم.

 

اگر روزی مسافر آخرت شدید، دوست دارید کدام یک از روضه‌های شما را هیئتی‌ها بیشتر بشنوند و آن را یادگار ارزشمند حاج احمد چینی بدانند؟

به جای جواب دادن به این سئوال، دلم می‌خواهد در مراسم تشییع من حتماً زیارت عاشورا خوانده شود. این را از مرحوم آیت‌الله حق‌شناس یاد گرفتم که برای زیارت عاشورا با ترتیبات خاصی چله می‌گرفتند. بعضی وقت‌ها هم به من می‌گفتند: «برایم بخوان.»

منبع: خیمه


ارسال نظر
پربازدیدترین اخبار
مطالب مرتبط
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین