عقیق | پایگاه اطلاع رسانی هیئت ها و محافل مذهبی

کد خبر : ۴۱۰۸۷
تاریخ انتشار : ۲۰ آبان ۱۳۹۳ - ۲۳:۱۴
بررسی اهداف و فلسفه قیام عاشورا، نشان می‌دهد احیای سنت نبوی یکی از مهمترین محورهای قیام حضرت سیدالشهدا(ع) بود.
عقیق:سنتهایی که پس از زمان نه چندان دوری از رحلت پیامبر(ص) رنگ باخته و بدعتهایی جای آن را گرفته بود و فاصله زیادی را با جامعه نبوی ایجاد کرده بود. به منظور بررسی نقش امام حسین(ع) در احیای ارزشها و سیره نبوی گفت و گویی با حجت الاسلام دکتر حمیدرضا مطهری مدیر انجمن تاریخ‌پژوهان حوزه علمیه قم انجام داده‌ایم که از نظر می‌گذرد:
 چه اتفاقی پس از رحلت رسول اکرم(ص) در جامعه اسلامی می‌افتد که امام حسین(ع) یکی از اهداف قیام خود را اصلاح امت و عمل به سیره پیامبر(ص) عنوان می‌کنند؟
یکی از مهمترین اهداف قیام سیدالشهدا(ع) اصلاح امت، امر به معروف و نهی از منکر و عمل به سیره نبوی و علی(ع) است که امام حسین(ع) به آن اشاره دارند.
نکته اول این است که توجه داشته باشیم قوام جامعه اسلامی به دو چیز است که پیامبر(ص) درمیان مسلمانان ازخود به جای گذاشت؛ یکی قرآن و دیگری اهل بیت(ع) و البته در کنار اینها اهتمام به سیره پیامبر(ص) جایگاه ویژه‌ای دارد.
در سالهای اولیه ظهور اسلام و در عصر نبوی، مسلمانان اهتمام خاصی به فراگیری سیره پیامبر(ص) داشتند. سیره‌ای که موجب احیای جامعه عرب شد. برای فهم این نکته و اینکه راه و روش پیامبر(ص) سبب زنده شدن و احیای جامعه گردید، باید به عصر جاهلی برگردیم و ببینیم چه وضعیتی داشت. در عصر جاهلی، مردم از بایسته‌های زندگی اجتماعی به دور بودند.
دوری از تمدن، قتل و غارت، دوری از کرامت انسانی و غیره، مسایلی بود که جامعه را به انحطاط کشانده بود. در چنین شرایطی پیامبر(ص) مبعوث شده و به فرمایش خودشان مکارم اخلاق را کامل کردند. ایشان جامعه را از وضعیت بسیار منحط عصر جاهلی نجات داد و دینی آورد که نه تنها در جزیره العرب، بلکه برای کل جهان، کامل‌ترین دین بود و در واقع جامعه را احیا کرد.
اما پس از پیامبر(ص) با اینکه مسلمانان اهتمام زیادی به حفظ و عمل به سیره ایشان داشتند، به خاطر اتخاذ سیاستهای غلط، این سیره بتدریج به فراموشی سپرده شد و دوباره برخی خلق و خوهای جاهلی بازگشت. بنابراین وقتی حضرت امیر(ع) به حکومت رسید با مشکلات متعددی اعم از مشکلات اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی مواجه و جامعه از هر جهت دچار مشکل شده بود. امیرمؤمنان(ع) در دوره کوتاه حکومت‌شان تلاش زیادی برای اصلاح این امور کردند، اما با توجه به جنگها و کارشکنی‌هایی که صورت گرفت، بسیاری از مشکلات همچنان باقی ماند.
پس از شهادت حضرت امیر(ع) و تحمیل صلح بر امام حسن(ع) و در پی سلطه امویان این انحطاط شدت بیشتری یافت و انحرافهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی به حد اعلای خود رسید. البته بنی‌امیه تلاش زیادی داشتند که سیره پیامبر(ص) خیلی مورد توجه قرار نگیرد و برای کنار گذاشتن سیره پیامبر(ص)، تلاش زیادی به خرج دادند؛ نگاه به کارنامه مسلمانان در عصر نبوی، نشان‌دهنده ضدیت بنی‌امیه با اسلام و مسلمانان بود و با کوچکترین دقتی، کارنامه سیاه بنی‌امیه نمایان می‌شود، بنابراین به مرور سیره پیامبر(ص)، مورد بی‌توجهی قرار گرفت و آنچه مایه حیات جامعه اسلامی بود به فراموشی سپرده شد. در این شرایط بود که امام حسین(ع) جامعه را در خطر دیده و برای احیای این جامعه بپا خاستند و در تبیین اهداف قیام خود فرمودند:  «من  براي اصلاح امت جدم و امر به معروف و نهی از منکر قیام کردم و این که به سيره جدم رسول خدا و پدرم علي بن ابي‌طالب(ع) عمل کنم .»
 اینکه امام حسین(ع) به سیره امام علی(ع) در کنار سیره پیامبر(ص) اشاره می کند، به دنبال بیان چه مطلبی است؟
در واقع، این نشان‌دهنده این است که سیره امام علی(ع) با سیره پیامبر(ص) تفاوتی نداشته است و قصد دارد با احیای آن، جامعه اسلامی را احیا کند. وقتی به حضرت امیر(ع) در شورای شش نفره پیشنهاد خلافت به شرط عمل به سیره پیامبر(ص) و شیخین شد، امام علی(ع) تنها سیره پیامبر(ص) را قبول کرد.
نکته دیگر اینکه وقتی حضرت علی(ع) به حکومت رسیدند و در هنگام رعایت عدالت و تساوی حقوق مورد اعتراض واقع می‌شدند، نشانگر آن است که جامعه دچار انحراف شده و از سیره نبوی فاصله گرفته است. در حالی که در سیره نبوی، پیامبر(ص) بین افراد امت تفاوتی نمی‌گذاشت، اما پس از رحلت‌شان وقتی حضرت امیر(ع) بیت المال را مساوی تقسیم کرد، حتی ام هانی خواهر امیرالمؤمنین علیه السلام وقتی متوجه شد سهم او از بیت المال برابر با سهم کنیز عجمی اش مقرر شده، نزد امام(ع) رفت و به او اعتراض کرد و امام(ع) نیز پاسخ داد  در قرآن برتری عرب را بر عجم ندیده است.
بنابراین، امام حسین(ع) با قرار دادن سیره امام علی(ع) در کنار سیره نبوی آن هم در فضایی که حضرت امیر به صورت رسمی مورد بدگویی و سب قرار می‌گرفت،  به جامعه نشان داد سیره امیر مؤمنان(ع) با سیره پیامبر(ص) تفاوتی نمی‌کند.
  مهمترین انحراف سیاسی که پس از رحلت رسول اکرم(ص) رخ داد، چه بود؟
 بنی امیه تا وقتی شمشیر اسلام را احساس نکردند، مسلمان نشدند، اما با فتح مکه به اجبار اسلام را پذیرفتند. با فتح مکه همه انتظار انتقام توسط پیامبر(ص) را داشتند، اما پیامبر(ص) آنها را آزاد کرد و  به آنها گفت «اذهبوا انتم الطلقاء». بنی امیه با چنین سابقه‌ای جایگاهی در میان مسلمانان نخستین نداشتند، از طرفی پیامبر(ص) هم خلافت را بر آل ابی سفیان حرام کرده بود، بنابراین به اعتقاد مسلمانان، طلقاء حق حکومت و دخالت در امور حکومتی را نداشتند. چنانکه وقتی معاویه شام را به امام علی(ع) واگذار نکرد و در برابر حضرت ایستاد، نامه‌ای به ساکنان مدینه نوشت و گفت: من می‌خواهم خلافت به شورای مسلمین واگذار شود. ساکنان مدینه از این اظهار نظر معاویه درباره خلافت ناراحت شدند؛ چون معاویه از طلقاء است و حق اظهار نظر درباره خلافت ندارد. اما وقتی بنی‌امیه مسلط شدند، اقداماتی را انجام دادند که به انحرافهای سیاسی منجر شد. همین معاویه پس از چند سال خلیفه شد و برای خود شخصی مانند یزید را به عنوان خلیفه مسلمانان معرفی کرد که به لاابالی گری  و بی دینی و فساد و لهو و لعب مشهور است. این نشان دهنده انحراف سیاسی در جامعه اسلامی است که به حاکم ظالم و مستبدی دچار می‌شود که به احکام و شرایع اسلامی پایبند نیست. در واقع حلال و حرام جایش عوض می‌شود. در چنین فضایی، امام حسین(ع) قیام می‌کند و هدفش احیای سیره نبوی است و می‌خواهد با احیای سیره پیامبر(ص) این انحرافها را اصلاح کند.
 آیا این انحرافها صرفاً به مسایل سیاسی محدود می‌شد یا جنبه‌های دیگر را نیز در برمی‌گرفت؟
انحرافهای ایجاد شده در جامعه مسلمانان در چند زمینه اجتماعی، سیاسی و فرهنگی بود. در زمینه سیاسی، اشاره کردم امام یکی از مأموریتهای خود را، تغییر حاکم ظالم می‌داند.اما برای تکمیل بحث به روایتی از امام حسین(ع) اشاره می‌کنم که می فرماید: «کسى که فرمانرواى ستمگرى را ببیند که حرام خدا را حلال کرده و پیمان الهى را شکسته و با سنت رسول خدا(ص) مخالفت ورزیده، در میان بندگان خدا با گناه و تجاوزگرى رفتار مى‌کند، ولى در برابر او با کردار و گفتار خود برنخیزد، حق خداست که او را در جایگاه (پست و عذاب آور) آن ستمگر قرار دهد. اى مردم بدانید اینها (بنی امیه) تن به فرمانبرى از شیطان داده و اطاعت از فرمان الهى را رها کرده و فساد را نمایان ساخته و حدود خدا را تعطیل کرده‌، درآمدهاى عمومى مسلمانان را به خود اختصاص داده‌اند و حرام خدا را حلال و حلالش را حرام کرده اند و من شایسته‌ترین فرد براى تغییر دادن هستم.
از بعد اجتماعی، در حالی که در عصر نبوی هیچ گونه فاصله طبقاتی وجود نداشت و همه برابر بودند و تفاوتی میان نژادها و رنگهای مختلف وجود نداشت، اما در عصر بنی‌امیه، نژاد، قوم و قبیله، در امتیازات مؤثر بود و عرب بر غیرعرب، بنی‌امیه بر غیر بنی امیه برتر بودند و هر چه به خاندان حاکم نزدیک می‌شدند، از مزایای بیشتری برخوردار بودند، اما در مقابل، بسیاری از تازه مسلمانان و حتی انصار از حقوق اجتماعی کمتری برخوردار بودند. از دیگر انحرافهای اجتماعی، رواج فساد در جامعه بود. تلاش بنی‌امیه برای ایجاد انحرافات، لهو و لعب و بی‌بند وباری بویژه در مکه و مدینه به منظور انحراف اذهان از حکومت و حکومت‌داری، از دیگر موارد انحرافهای اجتماعی بود. نتیجه این انحرافها و گسترش لهو و لعب در اواخر قرن اول آشکار شد که غنا و موسیقی در جامعه مدینه و مکه بشدت گسترش پیدا کرد.
اما در زمینه فرهنگی، بنی‌امیه تلاش زیادی کردند تا به اهداف خود برسند، در این زمینه یکی از مهمترین کارهایی که انجام دادند افزون بر بی‌توجهی به سیره نبوی و تلاش برای فراموشی آن در جامعه، گسترش جعل حدیث و روایات فراوان به منظور فضیلت‌زدایی از عده‌ای و فضیلت‌سازی برای عده دیگر، بود.
همان طور که می‌دانید حضرت امیر(ع) دارای فضایلی بودند که هیچ یک از صحابه نداشتند که این امر خوشایند بنی امیه نبود. بنابراین تلاش فراوانی داشتند تا این جایگاه اجتماعی حضرت را از بین ببرند، از این رو تلاش فراوانی کردند برای جعل روایت در مدح افرادی که در رقابت با اهل بیت(ع) بودند و در این راه افرادی را از عالمان درباری به خدمت گرفتند. جامعه به شکلی دگرگون شد که شخصی که به جای پیامبر(ص) در بستر خوابید و در جنگهای متعدد از پیامبر(ص) دفاع کرد و مانع آزار و ضربه به پیامبر(ص) شد و خداوند آیات متعددی در باره آن حضرت نازل کرد و پیامبر(ص) او را در موارد متعدد به عنوان جانشین خودش معرفی کرد و  آخرین وداع را با پیامبر(ص) کرد، در عصر بنی امیه مورد سب و لعن قرار گرفت و این  سیاست رسمی بنی‌امیه شد و تا سالها این امر ادامه داشت. این نشان دهنده انحراف فرهنگی است. همچنین تلاش برای رواج و گسترش عقاید انحرافی مانند اعتقاد به جبر، یکی از نکاتی بود که بنی امیه تلاش داشتند در جامعه گسترش دهند. این امر به منظور توجیه اقدامات‌شان بود.
بنابراین در یک کلام، جامعه از هر نظر، دچار انحراف شده بود که سبب بی‌توجهی به سیره پیامبر(ص) شده بود که البته امری طبیعی بود؛ زیرا یکی از اهداف بنی امیه همین بود که سیره نبوی نادیده گرفته و فراموش شود، در نتیجه روح اصلی جامعه اسلامی از آن گرفته شده بود. بنابراین امام حسین(ع) برای احیای این جامعه و دمیدن روحی دوباره در آن قیام کرده و در تبیین اهداف خود می‌فرماید: «برای اصلاح امت جدم و امر به معروف و نهی از منکر و عمل به سیره جدم پیامبر و پدرم امام علی(ع) قیام کردم.»

منبع:قدس
211008


ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین