۰۶ آذر ۱۴۰۳ ۲۵ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۰۸ : ۰۲
عقیق: داود
زمانی آذر، متولد 1339 تبریز، هنرمند نقاش و مجسمهساز و شاعر کمتر شناختهشدهای
که قرآنکریم را بر روی سنگ گرانیت حک کرده، دانشآموختۀ الکترونیک دانشگاه تبریز
است که فعالیت هنریاش را از ۳۵
سال قبل آغاز کرده است.
*سنگنوشتههای قرآنی
زمانی آذر، فعالیت هنری را بدون تعلیم استاد و بهصورت
خودآموخته با نقاشی روی گونی آغاز کرده و چون علاقه به خلق آثار بدیع و تازه
داشته، بعد از سالها با رواج اینرشته به دنبال خلق هنری جدید و متنوّع، به ریز نقاشی
و ریز مجسمه روی آورده و در اینزمینه، کار بر روی سنگهای سخت را بهدلیل
ماندگاری آنها انتخاب و از بهمن ماه سال ۸۴ کتابت و تحریر قرآن را آغاز
نموده است.
این هنرمند تبریزی، حکاکی اولین سنگنوشتۀ قرآنی را با
عنوان «تابلوی بسم الله» بر روی ۹۷۷ قطعه سنگ، بعد از ۱۵۵۰ شب معادل ۴ سال و ۳ ماه کار در سال ۸۹ به اتمام رسانده و به بوستان
قرآن تبریز هدیه کرده است. وی، خلق دومین اثر سنگنوشتۀ قرآنی خود را بهعنوان
اولین قرآن سنگی جهان، در بهمن ۸۹ آغاز
و در اردیبهشت سالجاری به اتمام رسانده است.
این اثر که با سوزن گلدوزی بر روی ۱۱۴ قطعه سنگ گرانیت سیاه حکاکی
شده، ۱۳۰
کیلوگرم وزن دارد.
زمانی آذر در تشریح این اثر میگوید: حدود ۱۸۰ گرم طلا در این اثر بهکار
رفته که از طریق خیّران برای کتابت کلام الهی اهدا شده است.
وی عنوان میکند: بزرگترین قطعه سنگ این اثر که سورۀ
«بقره» بر روی آن حک شده، ۱۷ سانتیمتر قطر دارد و کوچکترین سنگ نیز که
سورۀ «الناس» بر آن حک گردیده، دارای ۴ میلییمتر قطر است. وی میگوید
در طول کارِ تراش این سنگها، ۳۶۰ سوزن گلدوزی شکستم.
*حکاکی آیات گرد کعبه
این هنرمند تبریزی میگوید: کتابت آیات هر سوره بهصورت
دوّار در اطراف جملۀ «بسم الله الرحمن الرحیم» حک شده و سورهها نیز بهترتیب
قرآنی، از سورۀ بقره آغاز و هر ۱۱۴ سوره تا سورۀ «الناس» به دور
سنگی به شکل کعبه که سوره «حمد» بر روی آن حک شده، در طواف هستند.
وی میگوید: در خلق آثارم سعی میکنم شیوهای نو و
استثنایی در نوشتار و کتابت قرآن ایجاد کنم که متفاوت با آثار قبلی باشد. اینکار
را نه از کسی آموختهام، نه اثری در این سبک از کسی دیدهام، اینهمه سال تلاش
کردم تا ثابت کنم اگر آدمی بخواهد ریزترین و سختترین سنگها را بتراشد، کافی است ارادۀ
سخت و دل مطمئن داشته باشد و با توکّل به خدا پیش برود.
این هنرمند مجسمهساز که ساعت ۹ شب تا اذان صبح را برای
آفرینش آثار خود اختصاص داده، میگوید: به دو دلیل این بازۀ زمانی را برای کارم
انتخاب کردم، اوّل اینکه حسّ آرامش روحانیکه در سکوت شب وجود دارد، در شلوغی روزِ
روشن پیدا نمیشود و دوم اینکه نقاشی و مجسمهسازی، شغل من نیست، بلکه اینکار را
برای دلم و به عشق خالق هستی انجام میدهم، امّا نمیتوانم از روزی و حقّ خانواده
و فرزندانم، برای دلم بزنم.
زمانی آذر میگوید: گاه در تراش برخی از سنگها اتفاق میافتاد
که کلمهای اشتباه حک شده باشد. چون امکان اصلاح و پاککردن سنگ وجود نداشت، حتّی
اگر در سورههای بلند و آخرین آیهها هم این اتفاق افتاده بود، مجبور میشدم کار
را از اول آغاز کنم، امّا اینکار را بدون ذرهای تأسف و تردید انجام میدادم.
*احیای شب قدر یک هنرمند
وی دربارۀ بهترین خاطرۀ دوران تراش و کتابتِ آیات
قرانکریم میگوید: در شبهای پرفیض قدر و مراسم احیاء، مردم در مساجد سورۀ
«عنکبوت» را تلاوت میکنند، من که نیّت کرده بودم هرشب بهطور مستمر به کارم ادامه دهم،
نتوانستم دست از کار بکشم، امّا در تراش سنگها، همان شبهای قدر به سورۀ «عنکبوت»
رسیدم و همزمان با مردمِ عزادار در مساجد، من نیز در خانه، این سوره را بر دل سنگ
سخت حک کردم.
داود زمانی آذر میگوید: در زمینۀ ریز نقاشی چهره، ۷۵ شخصیت مطرح جهان را، اعم از
چهرههای خوب و بد تاریخ، از جمله مسیح، ناپلئون، گاندی، حضرت امامخمینی(ره)،
شهید مهدی باکری، استاد شهریار و حتی صدام و... را کار کردهام.
یکی از آثار ریز نقاشی داود زمانی آذر، نقاشی تابلوی
«شام آخر» تصویر عیسی مسیح بههمراه ۱۲ حواریون بر روی یک لوبیای
سفید است.
زمانی آذر، در بخش ریز مجسمه نیز، آثاری زیبا از چهرهها،
مجسمههای ماندگار، اماکن تاریخی و برجهای مطرح و شناختهشدۀ جهان مثل برج ایفل، آزادی
و میلاد و... بر نوک مدادهای بیمصرف تراشیده است.
وی تاکنون ۱۱ کتاب شعر منتشر کرده و
کتابی نیز باعنوان «پردهدار کعبه» در دست چاپ دارد، و آخرین کتاب شعر خود را نیز
با عنوان «سیر سماء، در مدح امیرالمومنین»، آبان ماه سال ۹۰ منتشر کرده است.
این هنرمند تبریزی میگوید: متأسفانه حمایت مسئولان از
فعالیتهای فرهنگی بسیار ناچیز است و فرهنگ و هنر در کشور ما مظلوم واقع شده است،
از مسئولان انتظار دارم برای فعالیتهای قرآنی، ارزش ویژهای قائل باشند.
خالق اولین قرآن سنگی دنیا، در پایان، در پاسخ به همۀ
مخاطبان و مردمیکه در مورد نحوۀ اینکار، با تعجب از او سؤال میکنند، میگوید:
هرشب کسی میآید و در سینهام جا میکند
دست مرا میگیرد و آهسته برپا میکند
یک برگ کاغذ، یک قلم، شمعی به آتش میزند
خود میرود در کنج شب، ما را تماشا میکند
سیل سخن از آسمان، اشک مرا کرده روان
اینسان که شد رقص قلم، شعری مهیا میکند
باور نداری قافیه با پای خود سر میرسد
صدها غزل در دفترم خود را هویدا میکند
آخر که شد، زیر ورق نام خودم حک میکنم
ظاهر منم، باطن علی(ع) اینگونه غوغا میکند