کد خبر : ۲۹۵۶۰
تاریخ انتشار : ۱۲ خرداد ۱۳۹۳ - ۲۱:۳۹

امیر قافله صبر وبصیرت، آموزگار مروت و جوانمردی

بررسى زندگانى حضرت عباس (ع) از لحظه میلاد پر برکتش و حماسه هایی که پیش از رویداد دهم محرم سال 61 هجرى، ...

عقیق: در سراسر زندگانی حضرتش متبلوراست ازجمله با نگاهى به فعالیتهاى دوران نوجوانى و شرکت وى در جنگها، چهره روشن‏ترى از ابعاد حماسى شخصیت آن حضرت را به تصویر می‌کشد.


ولادت و نامگذارى
داستان شجاعت و صلابت حضرت عباس(ع) مدتها پیش از ولادت او، از روزى آغاز شد که امیرالمؤمنین(ع) از برادرش عقیل خواست براى او همسری برگزیند که ثمره ازدواجشان، فرزندانى شجاع و برومند در دفاع از دین و کیان ولایت باشد. او نیز فاطمه دختر «حزام بن خالد بن ربیعه» را براى همسرى مولاى خویش انتخاب کرد که بعدها «ام البنین» خوانده شد. این پیوند در سحرگاه جمعه، چهارمین روز شعبان المبارک سال 26 هجرى به بار نشست.
نخستین آرایه‏ هاى شجاعت، در همان روز تولد، زینت بخشِ غزل زندگانى عباس (ع) گردید: آن لحظه‏اى که على(ع) او را عباس نامید. نامش بخوبى بیانگر خلق و خوى حیدرى او بود. على (ع) طبق سنت پیامبر(ص) در گوش او اذان و اقامه گفت. سپس نوزاد را به سینه چسباند و بازوان او را بوسید و اشک، حلقه چشمانش را فرا گرفت. ام البنین(س) از این حرکت شگفت زده شد و پنداشت عیبى در بازوان نوزادش است. دلیل را پرسید و نگارینه‏اى دیگر بر کتاب شجاعت و شهامت عباس(ع) افزوده شد. امیرالمؤمنین(ع) حاضران را از حقیقتى دردناک اما افتخارآمیز، که در سرنوشت نوزاد مى‏دید، آگاه نمود که چگونه این بازوان، در راه مددرسانى به امام حسین(ع) از بدن جدا مى‏گردد.


کودکى و نوجوانى
تاریخ گویاى آن است که امیرالمؤمنین (ع) همّ فراوانى مبنى بر تربیت فرزندان خود مبذول مى‏داشتند و عباس(ع) را افزون بر تربیت در جنبه‏هاى روحى و اخلاقى از نظر جسمانى نیز مورد تربیت و پرورش قرار مى‏دادند تا جایى که از تناسب اندام و ورزیدگى اعضاى او، بخوبى توانایى و آمادگى بالاى جسمانى او فهمیده مى‏شد. افزون بر ویژگی‌هاى وراثتى که عباس(ع) از پدرش به ارث برده بود، فعالیتهاى روزانه، اعم از کمک به پدر در آبیارى نخلستانها و جارى ساختن نهرها و حفر چاه‌ها و نیز بازی‌هاى نوجوانانه بر تقویت قواى جسمانى او مى‏افزود.
نگاشته‏اند امیرالمؤمنین(ع) به توصیه‏هاى پیامبر(ص) مبنى بر ورزش جوانان و نوجوانان، اعم از سوارکارى، تیراندازى، کشتى و شنا جامه عمل مى‏پوشانید و خود شخصا، فنون نظامى را به عباس(ع) مى‏آموخت که این موضوع نیز گام مؤثر و سازنده‏اى در پرورشهاى جسمانى عباس(ع) به شمار مى‏رفت.


آبرسانى، تجربه پیشین
پس از ورود سپاه 85 هزار نفرى معاویه به صفین، وى به منظور شکست دادن امیرالمؤمنین(ع) عده زیادى را مأمور نگهبانى از آبراه فرات نمود و «ابوالاعور اسلمى» را بدان گمارد. سپاهیان خسته و تشنه امیرالمؤمنین(ع) وقتى به صفین مى‏رسند، آب را به روى خود بسته مى‏بینند. تشنگى بیش از حد سپاه، امیرالمؤمنین(ع) را بر آن مى‏دارد تا عده‏اى را به فرماندهى «صعصعه بن صوحان» و «شبث بن ربعى» براى آوردن آب اعزام نماید. آنان به همراه شماری از سپاهیان، به فرات حمله مى‏کنند و آب مى‏آورند. در این یورش امام حسین(ع) و اباالفضل العباس(ع) نیز شرکت داشتند و مالک اشتر این گروه را هدایت مى‏نمود.
در جریان آزادسازى فرات توسط لشکریان امیرالمؤمنین(ع)، مردى تنومند و قوى هیکل به نام «کُرَیْب بن ابرهه» از قبیله «ذى یزن» از صفوف لشکریان معاویه براى هماورد طلبى جدا شد.
نزدیک آمد و امیرالمؤمنین(ع) را براى مبارزه صدا زد. وی دو نفر را به شهادت رساند. امیرالمؤمنین(ع) که این شکستهاى پى‏درپى را سبب از دست رفتن روحیه جنگ در افراد خود و سرخوردگى یاران خود مى‏دید، دست به اقدامى عجیب زد. او فرزند رشید خود عباس(ع) را که در آن زمان با وجود سن کم جنگجویى کامل و تمام عیار به نظر مى‏رسید، فراخواند و به او دستور داد اسب، زره و تجهیزات نظامى خود را با او عوض کند و در جاى امیرالمؤمنین(ع) در قلب لشکر بماند و خود لباس جنگ عباس(ع) را پوشید و بر اسب او سوار شد و در مبارزه‏اى کوتاه اما پر تب و تاب، کریب را به هلاکت رساند... و به سوى لشکر بازگشت و سپس محمد بن حنفیه را بالاى نعش کریب فرستاد تا با خونخواهان کریب مبارزه کند.
امیرالمؤمنین(ع) از این حرکت چند هدف را دنبال مى‏کرد. هدف بلندى که در درجه اول پیش چشم او قرار داشت، روحیه بخشیدن به عباس(ع) بود که جنگاورى نو رسیده بود. در درجه دوم او مى‏خواست لباس و زره و نقاب عباس(ع) در جنگها شناخته شده باشد و در دل دشمن ترسى از صاحب آن تجهیزات بیندازد و برگ برنده را به دست عباس(ع) در دیگر جنگها بدهد تا هرگاه فردى با این شمایل را دیدند، پیکار على(ع) در خاطرشان زنده شود. در گام واپسین، امام با این کار مى‏خواست کریب نهراسد و از مبارزه با على(ع) شانه خالى نکند و همچنان سرمست از باده غرور و افتخارِ به کشتن سه تن از سرداران اسلام، در میدان باقى بماند و به دست امام کشته شود تا هم او و هم همرزمان زرپرست و زورمدارش، طعم شمشیر اسلام را بچشند.
اما نکته دیگرى که فهمیده مى‏شود، این است که با توجه به قوت داستان از جهت نقل تاریخى، تناسب اندام عباس(ع) چندان تفاوتى با پدر نداشته که امام مى‏توانسته بالاپوش و کلاهخود فرزند جوان یا نوجوان خود را بر تن نماید.


یار وفادار 2 برادر
عباس(ع) در جریان توطئه صلحى که از سوى معاویه به امام مجتبى(ع) تحمیل شد، همواره موضعى موافق با امام و برادر معصوم و مظلوم خویش اتخاذ نمود و هرگز پیشتر از آنان گام برنداشت و اگرچه صلح هرگز با روحیه جنگاورى و رشادت او سازگار نبود، اما ترجیح مى‏داد اصل پیروىِ بى‏چون و چرا از امام بر حق خود را به کار بندد و سکوت نماید.
در این اوضاع نابهنجار حتى یک مورد در تاریخ نمى‏یابیم که او به ‏رغم عملکرد برخى دوستان، امام خود را از روى خیرخواهى و پنددهى مورد خطاب قرار دهد. این گونه است که در آغاز زیارتنامه ایشان که از امام صادق(ع) وارد شده است، مى‏خوانیم: «اَلسَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّها الْعَبْدُ الصّالِحُ، اَلْمُطیعُ لِلّهِ وَلِرَسُولِهِ وَلاِمیرِالْمُؤْمِنینَ وَالْحَسَنِ وَالْحُسَیْنِ صَلّى ا...‏ُ عَلَیْهِمْ وَسَلَّمَ؛ درود خدا بر تو اى بنده نیکوکار و فرمانبردار خدا و پیامبر خدا و امیرمؤمنان و حسن و حسین که درود و سلام خدا بر آنها باد!»البته اوضاع درونى و بیرونى جامعه هرگز از دیدگان بیدار او پنهان نبود و او هوشیارانه به وظایف خود عمل مى‏کرد. پس از بازگشت امام مجتبى(ع) به مدینه، عباس(ع) در کنار امام به دستگیرى از نیازمندان پرداخت و هدایاى کریمانه برادر خود را بین مردم تقسیم مى‏کرد. او در این دوران لقب «باب الحوائج» یافت و وسیله دستگیرى و حمایت از محرومان جامعه گردید. هنگامی که امام حسین(ع) آهنگ هجرت به سوى حرم امن الهى نمود، عباس(ع) نیز همانند قبل بدون درنگ و تأمل در نتیجه و یا تعلّل در تصمیم‏گیرى، بار سفر بست و با امام همراه گردید و تا مقصد اصلى، سرزمین طفّ، از امام جدا نشد و میراث سالها پرورش در خاندان عصمت و طهارت(ع) ‏را با سخنرانی‌ها، جانفشانی‌ها و حمایتهاى بى‏دریغش از امام به منصه ظهور رساند.


خاستگاه تربیتى
عباس بن علی(ع) در گستره‏اى چشم به جهان گشود که رایحه دل‏انگیز وحى، فضاى آن را آکنده بود و در دامان مردى سترگ پرورش یافت که بر کرانه‏هاى تاریخ ایستاده بود. در خانه‏اى رشد کرد که از زیور و زینتهاى دنیایى تهى، اما از نور ایمان سرشار بود.
پیداست که عباس(ع) نیز از همان آغاز و در همان خانه با مفهوم ستیز با ظلم آشنا شده و از همانجا زمینه‏هاى ایستادگى و جانفشانى در راه حق در او به وجود آمده است.
نکته پایانى اینکه حضرت اباالفضل(ع) شاگرد چهار امام است: پدرش على(ع)، برادرانش امام حسن و امام حسین(ع) و برادر زاده اش حضرت سجاد(ع). چگونه مى توان شاگرد چهار امام(ع) بود و از تاثیر طهارت محیط در پرورش خود بهره اى نبرد و داراى بصیرت نافذ و بینش عمیق در دین نشد.
آرى او صاحب بصیرت و دایره المعارف بصیرت و بینا زیستن بود، بصیرتى که بر محور ولایت مى چرخید و ولایتمدارى را در رفتار و گفتار او متجلى مى کرد. آنجا که در روز عاشورا در حمایت از ولایت جان خود را تقدیم کرد و وفادارى خود را در اشعار حماسى و رجزخوانى هایش بازگفت چنانکه فرمود: «وا... ان قطعتموا یمینى انى احامى ابدا عن دینى و عن امامی...»

 

منبع:قدس
211008


ارسال نظر
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین