عقیق: آنها تا چندی پس از آنکه زمام حکومت را به نام علویان در دست گرفتند، با مردم و بخصوص علویان برخورد نسبتاً ملایمی داشتند؛ اما به محض اینکه در حکومت استقرار یافته و پایههای سلطه خود را مستحکم کردند و از طرف دیگر با بروز قیامهای پراکندهای که به طرفداری از علویان پدید آمد، آنها را سخت نگران کرد، بنا را بر ستمگری گذاشته و مخالفان خود را زیر شدیدترین فشارها قرار دادند. در این شرایط امام کاظم ِ(ع) از هر فرصتی استفاده میکردند تا شیعیان را از فشارهایی که عمال حاکم بر آنها روا میداشتند نجات دهند. همزمان با فرا رسیدن سالروز شهادت هفتمین پیشوای برحق شیعه حضرت امام موسی کاظم(ع) ضمن عرض تسلیت به ساحت قدسی ولی نعمتمان حضرت رضا(ع)، فرازهای سیره سیاسی آن امام همام را در گفتوگو با استاد سید مرتضی خاتمی خوانساری استاد اخلاق، عرفان ومعارف اسلامی مورد بررسی قرار داده ایم که در ادامه میخوانید.
جناب خاتمی خوانساری! سیاست در عصر حیات امام کاظم(ع) در
چه شرایطی قرار داشت؟
- عصر حیات امام کاظم(ع) معاصر با خلیفه سفاک عباسی است،
یعنی از سال 148 هجری که امام صادق (ع) به شهادت رسیدند، دوران امامت حضرت کاظم
(ع) آغاز شد و آن حضرت با منصور دوانیقی، مهدی عباسی، هادی عباسی و هارون معاصر
بودند. این خلفای سفاک عباسی هر کدام به سهم خود نقش پررنگی در آزار و اذیت خاندان
عترت ایفا کردند و هارون سالهای طولانی امام کاظم(ع) را در حبس و حصر نگه داشت.
سیاست و روش حکومت در این دوران، ستیز با شیعه بود. ضمن اینکه نظام استبدادی بنی
عباس از موسی بن جعفر(ع) و پیروانشان وحشت داشت و کینه و حسد خویش را از راههای مختلف
نشان میداد، چنانکه هارون نیز روش هادی را ادامه داد و فدک را غصب کرد و نگذاشت
منافع آن به امام کاظم(ع) و اهل بیت (ع) برسد. او با گماردن مأموران ویژه، ارتباط
مالی امام و شیعیان را قطع کرد تا جایی که آن بزرگوار بارها از سختی معیشت در
تنگنا قرار میگرفتند. افزون بر آن، هارون هر از گاهی برای آن حضرت مزاحمت ایجاد میکرد
و ایشان را از مدینه به بغداد و یا بصره منتقل میکرد و در حصر و زندان نگه میداشت.
تا آنجا که در سال 170 ه . ق در برابر قبر پیامبر خدا (ص) ایستاد و برای فریب افکار عمومی
اعلام کرد: ای پیامبر خدا! برای کاری که تصمیم گرفته ام انجام دهم از تو پوزش میطلبم؛
میخواهم موسی بن جعفررا زندانی کنم، زیرا او مردم را به خویش دعوت میکند و با
این کار در پی اختلاف میان امت تو و ریختن خون آنهاست! بنابراین میبینیم که عصر
حیات امام کاظم(ع) سرشار از معضلات و مشکلات سیاسی است و در چنین شرایطی این امام
همام سکان هدایت جامعه مسلمان را به دست داشتند.
و پیشوای هفتم چرا در چنین شرایطی دستور به قیام مسلحانه
علیه عباسیان ندادند؟
- اوضاع سیاسی و اجتماعی عصر امام نشان میدهد شرایط
برای قیام مسلحانه حضرت و یارانشان علیه حکومت، فراهم نبوده است؛ زیرا در روزگار
بنی عباس بویژه هارون، عرصه چنان بر اهل بیت(ع) تنگ بود که کسی توان فعالیت سیاسی
و حتی فرهنگی نداشت. حتی راویان حدیث جرأت نداشتند آشکارا از امام کاظم (ع) نام ببرند
و مطالب گرانبهای تفسیری، فقهی، عرفانی و علمی او را نقل کنند. به همین دلیل آنها
آثار گرانبها و مطالب مستند حضرت را به صورت کنایه و اشاره مینوشتند و برای
یکدیگر میخواندند. بنابراین شرایط آن روز جامعه به گونه ای بود که قیام مسلحانه
راه به جایی نمی برد. به همین دلیل آن حضرت تصمیم گرفتند از راههای دیگری با
حکومت طاغوت مبارزه کنند.
رویکرد آن حضرت در مسیر مبارزات سیاسی علیه بنیعباس چه
بود؟
- همان طور که میدانید، اندیشه و مشی سیاسی امام از وحی
و خطابهدینی منبعث و بر پایه صبر و استقامت استوار بود و ایشان مانند جد
بزرگوارشان و بر اساس آیه شریف «فاستقم کما امرت» برای مبارزه با حاکمان جابر
عباسی و نیز اثبات حقانیت اهلبیت (ع) از دو عنصر صبر و استقامت بهره میبردند.
امام بر اساس سنت جد مکرمشان و برخورداری از دانش پدر بزرگوارشان به هدایت شیعیان
میپرداختند و میتوان گفت امام کاظم (ع) در بین ائمه اطهار (ع) بیشترین چالش
سیاسی را با حکومت داشتند و در زمینه مبارزه با حاکمانجور بخشاعظمی از عمر
گرانمایه خود را در زندان بسر بردند. با وجود حبس و حصرهای طولانی مدت امام کاظم
(ع) ایشان از طریق یاران نزدیک با مردم ارتباط برقرار میکردند. آن حضرت با اینکه
در حکومت دخالت نمی کردند، اما هرگز خودشان را از جریانهای سیاسی روز جدا نمی
دانستند. نمونه بارز نحوه ارتباط حضرت با سیاستهای روز و آگاهی به اتفاقهای
حکومتی، حضور «علی بن یقطین» یکی از یاران خاص ایشان در دربار هارون الرشید و به
دستور ایشان بود.
چنانچه امام موسى بنجعفر(ع) جهتسامان دادن به
مبارزاتسیاسى و حمایت از نیروهاى شیعى برنامهاى تدارک دید که بر اساس آن نیروهاى
فعال و مطمئن در مسؤولیتهاى کلیدى حکومت قرار مىگرفتند که یکى از اعضاى فعال آن «علىبنیقطین»
بود. على بنیقطین بارها از امام(ع) خواست اجازه دهد از مسؤولیتهاىخویش در
حکومتبنىعباس کنار رود، اما امام(ع) بدان رضایت ندادند و به او میفرمودند: «
شاید خداوند به وسیله تو شکسته احوالىها را جبران و آتش فتنه مخالفان را از
دوستان خویش دفع کند.»
و
آن حضرت در چنین شرایطی از چه راهبردهایی برای مبارزه بهره بردند؟
- پیشوای هفتم برای حفظ و تداوم حکومت علوی که برگرفته
از امامت جد بزرگوارشان علی بن ابیطالب(ع) بود، راهبرد مهم فرهنگ سازی برای تشکیل
حکومت را در نظر گرفتند و با جدیت آن را دنبال کردند. چنانکه اشاره شد خلفای معاصر
امام از جمله هارون میدانست که امام کاظم (ع) و پیروانشان، وی را غاصب خلافت
پیامبر (ص) و زمامدار ستمگری میدانند که با زور و قدرت، سرنوشت مسلمانان را در
دست گرفته است و اگر روزی قدرت را به دست آورند، در نابودی حکومت او لحظه ای درنگ
نخواهند کرد. از سوی دیگر، دشمنان نیز میدانستند که امام در صدد تشکیل حکومت است
و آن را حق خود میداند. از این رو نسبت به آن حضرت، حساس و در صدد از بین بردن
ایشان بودند، اما در مقابل، امام کاظم (ع) نیز از راههای مختلف سعی میکردند
فرهنگ تشکیل حکومت اسلامی در جامعه نهادینه شود. این امر بسیار مهم بود، زیرا این
اندیشه به وجود میآمد که حکومت از آنِ خاندان پیامبر است و بنی عباس، آن را غصب
کرده اند. آن حضرت طی گفتوگویی با هارون، این مساله را بخوبی تبیین کردند. در تاریخ
نقل است روزی هارون به منظور آزمایش و کسب آگاهی از آرمان امام هفتم به آن حضرت
اعلام کرد که حاضر است «فدک» را به او برگرداند. امام (ع) فرمودند:« در صورتی حاضرم فدک را تحویل
بگیرم آن را با تمام حدود و مرزهایش پس بدهی.» هارون پرسید: حدود و مرزهای آن کدام
است؟ امام فرمودند: «اگر حدود آن را بگویم هرگز پس نخواهی داد.» هارون اصرار کرد و
سوگند یاد نمود این کار را انجام خواهد داد. آن گاه امام حدود آن را چنین تعیین
فرمودند: «حدّ اولش، عدن؛ حدّ دومش، سمرقند؛ حدّ سومش، آفریقا و حدّ چهارمش مناطق ارمنیه
و بحر خزر است.» هارون که با شنیدن هر یک از این حدود، تغییر رنگ میداد و بشدت
ناراحت میشد، نتوانست خود را کنترل کند و با خشم و ناراحتی گفت: در این صورت چیزی
برای ما باقی نمی ماند. امام فرمودند: «میدانستم که نخواهی پذیرفت و به همین دلیل
از گفتن آن امتناع داشتم.» بنابراین میبینیم حضرت برای حفظ و تثبیت حاکمیت امامت
و جایگاه شیعه همواره درمبارزه علیه عباسیان بودند.
تاریخ، رازداری و تقیّه در برابر حاکمیت جور را از دیگر
راهکارهای مبارزاتی امام کاظم(ع) میداند، در این زمینه چه نکاتی قابل طرح است؟
- به نکته خوبی اشاره داشتید، زیرا یکی از شیوههای
مبارزه امام علیه حکومت، تقیّه بود.
این امر در سازماندهی و حفظ یاران بسیار مؤثر بود، زیرا
موجب میشد نیروها شناسایی نشوند و شیعیان به سازماندهی خود بپردازند تا در فرصت
مناسب علیه حکومت مبارزه کنند. به همین دلیل حضرت به یاران خود دستور دادند در
بعضی موارد تقیّه کنند. در حقیقت، تقیّه، تغییر روش مبارزه بود. چنانکه «معمر بن خلاد»
که از یاران موسی بن جعفر (ع) بود، از آن حضرت پرسید: چگونه باید در برابر حاکمان
ستمگر ایستاد و از اسلام پاسداری کرد؟ امام در پاسخ فرمودند: رازداری و با پوشش عمل کردن، از برنامههای
دینی من و پدران من است؛ آن که عمل به تقیّه نمی کند ایمان ندارد. حضرت حتی در
برابر طاغوت دست به مبارزه منفی میزدند که این شیوه مبارزه هم جالب توجه بود.
چنانکه روزی امام کاظم (ع) صفوان بن مهران جمال را احضار کردند. وی هر سال در موسم حج،
شترانش را در اختیار هیأت خاصی از دربار هارون میگذاشت تا به حج بروند و مراسم به
جای آورند یا احیاناً بر مراسم حج نظارت داشته باشند. هنگامی که صفوان خدمت امام
کاظم (ع) رسید، فرمودند: صفوان! یک عمل تو همه کارهای زیبایت را زیر سؤال برده
است؟ با تعجب پرسید: فدایت شوم مگر چه کرده ام؟ امام فرمودند: کرایه دادن شترها به هارون برای مراسم
حج، کار مناسبی نیست. عرض کرد: من برای سفر حج کرایه میدهم و خودم همراه آنان
نیستم، بلکه عده ای از غلامان را میفرستم. امام فرمودند: صفوان! دوست نداری
ستمگران زنده بمانند تا اجاره شترهایت را بعد از حج پرداخت کنند؟ عرض کرد: البته
که دوست دارم. حضرت فرمودند: هر کس بقای هارون و هیأت حاکمه اش را دوست
بدارد، از آنان است و هر کس از ایشان باشد به جهنم فرو میافتد. صفوان وقتی سخنان
امام را شنید همه شترهای اجاره ای خویش را فروخت. وقتی هارون متوجه شد او را احضار
و سرزنش کرد. صفوان گفت: من پیر شده ام و توان ندارم. غلامان هم کارها را به طور
شایسته و درست انجام نمی دهند. هارون با عصبانیت رو به صفوان کرد و سری تکان داد و
گفت: خاموش! من میدانم چه کسی به شما فرمان میدهد. کار موسی بن جعفر است. صفوان
گفت: من با موسی بن جعفر (ع) ارتباط ندارم، او در کارهای من دخالتی نمی کند. هارون
در پایان گفت: اگر سابقه همکاری تو نبود، نابودت میکردم.
امام موسی کاظم(ع) با وجود حبس و حصرها مسأله تربیت
اندیشمندان فکری و سیاسی را تحت چه شرایطی دنبال کردند؟
- همان طور که میدانید همه ائمه هدی(ع) با وجود اختناق
حکام جور باز هم به تربیت اندیشمندان و دانشمندان شیعی اهتمام داشتند. امام کاظم
(ع) نیز در این زمینه جایگاه منحصر به فردی را به خود اختصاص داده بودند، چنانکه
با وجود نظارت و حبسهای هارون ملعون، باز هم شاگردان خوبی را برای مکتب اسلام تربیت
کردند. دانشمندانی که همواره در برابر حکومت جور و گروههای انحرافی میایستادند و
در عرصه علمی و اجتماعی از وثاقت و اطمینان بالایی برخوردار بودند. امام میدانستند
که هدایت شیعیان و مبارزه با حکومت، به انسانهای سیاستمدار، متدیّن و عالم نیاز
دارد تا راه او را ادامه دهند. شاگردان امام نیز با روشهای گوناگون به مبارزه علیه
حکومت اقدام میکردند. حتی بعضی از شاگردان و تربیت یافتگان امام با بیان جایگاه
حکومت و امامت و اینکه حکومت، حق خاندان پیامبر (ص) است، با حکومت وقت مبارزه میکردند.
از مهمترین شاگردان ایشان میتوان به «یونس بن عبدالرحمان، صفوان بن یحیی، محمد بن
ابی عمیر، عبدا... بن مغیره، حسن بن محبوب سراد و احمد بن محمد بن ابی نصر بزنطی »
اشاره کرد که هر کدام از مهمترین راویان حدیث و دانشمندان برجسته شیعی به شمار میروند.
منبع:قدس
211008