کد خبر : ۲۷۳۵۷
تاریخ انتشار : ۲۵ ارديبهشت ۱۳۹۳ - ۱۹:۱۵

کمتر شنیده هایی از فُطرس و راحیل مَلَک!

بنا بر روایات رسیده از ائمه اطهار (ع)، هر یک از فرشتگان الهی دارای وظیفه ای مخصوص و منحصر به فرد می باشند، اما جالب است بدانید که تعدادی از آنان نیز دارای ماجراهایی منحصر به فرد و مرتبط با ائمه (ع) می باشند.
عقیق:فُطرس مَلَک

روایت شده است: وقتی امام حسین(ع) متولد شد جبرئیل با هزار ملک نازل شد تا بر پیامبر خدا (ص) تبریک و تهنیت گویند دریکی از جزیره های دریا عبور جبرئیل به فرشته ای افتاد که او را «فُطرس» می گفتند، خدای توانا فطرس را برای انجام دادن امری از امور فرستاده بود که او در انجام آن عمل، کُندی و سستی کرده بود، لذا خداوند پر و بال او را شکسته و او را از مقام خود تنزل داده و در آن جزیره فرو فرستاده بود.

مدت پانصد سال بود که فطرس در آن جا بود، فطرس قبلاً با جبرئیل دوست بود لذا به جبرئیل گفت: کجا می روی؟ جبرئیل گفت: در این شب از برای حضرت محمد (ص) نوزادی متول شده است، خدا مرا با هزار فرشته فرستاده که به آن حضرت تبریک و تهنیت بگوییم.
فطرس گفت: مرا با خود نزد پیامبر (ص) ببر، شاید که آن حضرت برای من دعا کند. جبرئیل او را با خود آورد و پیغام و تبریک الهی را به رسول خدا (ص) رسانید. رسول اکرم (ص) به فطرس نظر کرد و فرمود: جبرئیل این کیست؟ جبرئیل سرگذشت فطرس را به عرض حضرت رسانید، پیامبر خدا (ص) به فطرس توجهی کرد و او را دستور داد که پروبال خود را به بدن امام حسین (ع) بساید! همین که فطرس پروبال خود را به بدن امام حسین (ع) سایید خدای رئوف او را به حالت اولی خود برگردانید.
وقتی فطرس حرکت نمود، رسول خدا (ص) به او فرمود: خدا شفاعت مرا درباره تو قبول کرد، تو دایماً به زمین کربلا موکل باش و تا روز قیامت هر کسی که به زیارت قبر حسین می آید به من خبر بده. راوی می گوید: و آن ملکی است که به آزاد شده حسین (ع) معروف شده است.
البته در رواتی دیگر آمده است: فطرس به حضرت رسول (ص) عرض کرد: حسین (ع) را بر من حقی است که بدین گونه ادا می کنم، پس هیچ زایری او را زیارت نمی کند و هیچ مسلمانی به او سلام نمی دهد و درود نمی فرستد، مگر آن که زیارت و سلام و درود او را خدمت حضرت حسین(ع) ابلاغ می کنم.

راحیل مَلَک
علی بن ابی طالب(ع) فرمود: من تصمیم گرفتم تا با فاطمه دختر حضرت محمد (ص) ازدواج کنم، ولی از روی حیا و خجالت روی آن را نداشتم که به پیامبر (ص) این موضوع را اظهار کنم، شب و روز در این اندیشه بودم تا این که خدمت رسول خدا (ص) رسیدم. حضرت به من فرمود: ای علی، عرض کردم: لبیک یا رسول الله، فرمودند: میل زن گرفتن داری؟ گفتم: رسول خدا داناتر است و با خود گفتم: می خواهند یکی از زنان قریش را به من بدهند و نگران بودم که فاطمه از دستم برود. (از خدمت حضرت مرخص شدم) که ناگهان فرستاده رسول خدا (ص) آمد و گفت: پیامبر را اجابت کن و بشتاب که تا به امروز ندیده ام رسول اکرم (ص) این چنین خوشحال باشد.
حضرت گوید: شتابان آمدم و آن حضرت در حجره ام سَلَمه بود، چون چشمش به من افتاد خوش حال شد و خندید، به قدری که سفیدی دندان هایش را چون برق بود، دیدم. فرمود: ای علی، مژده ده که خدا آن چه را من در دل داشتم از تزویج تو کفایت کرد، عرض کردم: چگونه؟
فرمودند: جبرئیل نازل شد و سنبل بهشتی همراه آورده بود و به من دستور داد که بهشت را با هر چه از درخت و میوه و کاخ دارد، بیارایند و به بادها دستور داد تا انواع عطر و بوی خوش وزید و به حوریانش دستور داد سوره طه و یس بخوانند و منادی از عرش فریاد زد که امروز روز ولیمه علی بن ابی طالب است. همه گواه باشید که من فاطمه، دختر محمد را به علی بن ابی طالب تزویج کردم و آن ها را برای هم پسندیدم.
آن گاه خدا ابر سفیدی از لؤلؤ و زبرجد و یاقوت بهشتی فرستاد که بر همه بارید و از سنبل بهشت نثار کرد و این از نثار فرشته هاست.
سپس خداوند به فرشته ای از بهشت به نام «راحیل»- که خطیب و سخنورترین فرشتگان است- دستور داد خطبه ای بخواند و او خطبه ای خواند که اهل آسمان ها و زمین مانند آن را نشنیده بودند. سپس منادی حق ندا در داد: ای فرشتگانم و ساکنان بهشتم، بر علی بن ابی طالب تبریک گویید که به راستی دوست محمد است و بر فاطمه، دختر محمد که من آن ها را مبارک کردم.
«راحیل» عرض کرد: خدایا، بیش از آن چه ما دیدیم چه برکتی به آن ها دادی، فرمود: از آن جمله است که آن ها را بر محبت خود یک دل و بر خلق خود حجت نمودم. به عزت و جلالم سوگند، که من از آن ها خَلقی برآورم و نژادی پرورم که در زمین خزانه داران و معادن علم من و داعیان دینم باشند و به آن ها بر خلق خود حجت آورم. پس از رسولان و پیامبران مژده گیر ای علی که خداوند- عزوجل- به تو کرامتی داده که به احدی مانند آن نداده، من دخترم فاطمه را طبق تزویج خدا به تو تزویج می کنم و همان را پسندیدم که خدا پسندید، اکنون اهل خود را برگیر که تو به او از من شایسته تری.
جبرئیل به من خبر داد که بهشت به شما دو تن مشتاق است و اگر خدا حجت خود را در مورد شما مقدر نکرده بود هر آینه بهشت و اهلش را به وجود شما مفتخر می کرد. چه خوب برادری هستی و چه خوب دامادی هستی و چه خوب رفیق و صاحبی هستی. رضای خدایت بس است.
علی(ع) می گوید: گفتم که مقام من به آن جا رسیده که در بهشت یاد شوم و خدا در محضر فرشتگان مرا زن می دهد؟
پیامبر (ص) فرمود: چون خدا دوست خود را گرامی دارد به او لطفی کند که نه چشمی دیده و نه گوشی شنیده است. ای علی، خدا آن را برایت نگه دارد، علی (ع) گفت: خدایا، به من توفیق بده که شکر این نعمتی که عطا کردی انجام دهم و رسول خدا (ص) فرمود: آمین.


پی نوشت ها:
1- مسعودی. اثبات الوصیه: 300.
2- شیخ صدوق. عیون اخبارالرضا، ج1: 224.
رجالی تهرانی. فرشتگان: 120- 123، 126.

 منبع:قدس

211008


ارسال نظر
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین