عقیق | پایگاه اطلاع رسانی هیئت ها و محافل مذهبی

کد خبر : ۲۲۴۶۸
تاریخ انتشار : ۳۰ بهمن ۱۳۹۲ - ۱۶:۰۲
نظر مشاور معارف رئیس سازمان سینمایی‌ درباره «رستاخیز»؛
حجه‌الاسلام علی اصغر سعادتی مطلق- مشاور دین و معارف اسلامی رئیس سازمان سینمایی -پیرامون فیلم «رستاخیز» در یادداشتی نوشته است: دل عاشقان خدا و 72 برگزیده خدا از این اثر خام به درد می‌آید.

عقیق: علی اصغر سعادتی مطلق: همه کارشناسان و اهل نظر می‌دانند که نوشتن و ساختن و تولید اثری داستانی و بخصوص سینمایی و نمایشی درباره شخصیت‌های بزرگ و چهره‌های قدیسین و حماسه دینی و تاریخی امری سهل و ممتنع است. از سوئی سهل است چون تمام ابعاد و چارچوب‌ها و جزئیات و بیش و کم زندگی مشترک و گاهی هم متفاوت از آن شخصیت عظیم در ذهن دارند مخصوصا اگر شخصیت از ائمه و پیشوایان و پیامبران و راهنمایان مورد علاقه و عشق شدید مردم در دوره‌های مختلف بوده و از قداستی خاص برخوردار باشد که دخل و تصرف در وجود او و اهداف و آرمان‌هایش غیرممکن می‌نماید و هرآنچه که برای چندین اثر بزرگ هم لازم است را در ذهن مردم با خود همراه دارد بویژه اگر آن شخصیت فردی و قهرمانی استثنائی و همیشه جاوید و جاری در ذهن مردم همچون حضرت امام حسین(ع) باشد که نه تنها الگوی پیروان و شیعیان و مسلمانان که اسوه و سمبل همه آرمان‌های آزادیخواهان آرمانگرایان جهان است که دهها رهبر بزرگ نهضت جهانی خود را وامدار آموزه‌های آزادیخواه ظلم و ستیزانه‌اش می‌خواندند در تاریخ فیلمسازی پس از انقلاب اسلامی ایران نیز این سنت حسنه توسط عده‌ای از هنرمندان توانا و اهل اندیشه و دارای ذوق و توانایی هنری بنا نهاده شده که تعدادی از این قهرمانان بزرگ اعم از پیامبران اولوالعزم همچون ابراهیم و عیسی و موسی تا یوسف و سلیمان و حتی ایوب نبی دستمایه تولید آثار بزرگ قرار گرفتند و همچنین درباره ائمه بزرگ شیعه و سید و سالار امام علی(ع) نیز یکی از بهترین و مؤثرترین سریال‌های تاریخی تلویزیونی ساخته شده که تا سال‌ها الگو و بیادماندنی خواهد بود.

پس از آن نیز بعضی از کارگردان‌های علاقمند به تولید سریال‌هایی پیرامون حضرت امام حسن(ع) و حضرت امام رضا نیز پرداختند که در مجموعه آثار مذکورشان داد که چه کسانی در این زمینه دارای توانایی کامل‌تر و شناخت بهتر از هر دو مقوله یعنی تاریخ اسلام و گزینش قطعه‌های طلایی و درست آن برای تصویر شدن و دوم شناخت زبان سینما و تصویر و در این آزمون تولیداتی بوده و هست که آدم‌های توانا و نخبه در هر دو مقوله 1- تاریخ‌شناس خوش‌فکر و 2- فیلمساز اندیشمندی که توانایی برقراری پیوند این دو مقوله هنر و تاریخ را خوب می‌فهمد شناخته شده و می‌شوند.

ممکن است فیلمسازی در تولید یک اثر جنگی عظیم حتی بزرگتر از اسپارتاکوس وین هور و ده‌ها اثر اکشن هم خیلی موفق باشد اما در پیوند یک محتوای دینی با نگاه ویژه آن دین به مقوله ناتوان و یا برعکس فردی باشد که تمام زوایای پیدا و نهان مفاهیم و صحنه‌های یک قطعه تاریخ دین را خوب بشناسد اما در ایجاد رابطه بین این دو مقوله دین و هنر ناتوان باشد. و به همین دلیل است که تولید آثار بزرگ و فاخر دینی و قرآنی و بخصوص منطبق با معارف عمیق اسلام و تشیع به همان اندازه که سهل است ممتنع است و از هر کس برنیاید.

کاری که مصطفی عقاد در فیلم الرساله و یا عمر مختار کرده است با آنکه هنرپیشه‌ها به عنوان ابزار هالیوودی و جهانی هستند. اما شناخت روحیه فرهنگی عربی و گفتمان مردم مکه، مدینه، یمن، لیبی، حبشه و امثال آنها، نحوه زندگی فردی و اجتماعی آنها نحوه ازدواج و پیوندهای خانوادگی آنها دهها و صدها اله‌مان و نشان بصری دیگر است که روح خمیرمایه فیلم را می‌سازد که آن چنین دلنشین می‌کند که هر مخاطبی با آن قضا و مکان و آدم‌ها احساس هم ذات‌پنداری می‌کند.

صرف داشتن بودجه و لوکیشین و دکور و آکساسوار صحنه و عوامل خارجی و مشاوران و تکنسین‌های غربی کفایت نمی‌کند، تا یک اثر هنری چنان با گوشت و پوست و خون مردم آن قبیله و مخاطبان جهانی پیوند بخورد که خود را در درون چادر پیامبر و خانه‌های گلی مردم مکه و مدینه، احساس کنند. داوود میرباقری در این 33 سال ثابت کرد که این کاره است و مرد این میدان است.

پس از رحلت امام خمینی به عنوان بزرگترین رهبر کبیر انقلاب اسلامی در ایران و جهان دهها جلسه شورا و بحث و تبادل نظر کردیم و حتی امکانات سخت‌افزاری بیش از حد نیاز را نیز برای تولید فیلمی و فیلم‌هائی درباره عظمت انقلاب اسلامی و شخصیت پیامبرگونه حضرت امام(س) تهیه و تدارک کردیم و اتفاقا به مردان میدان دیده‌تر و با تجربه هم سپرده شد که مدریت کنند و فیلمی در شأن آن حضرت تولید کنند که عده‌ای با اعتماد به نفس به خود و تجربیاتشان شروع کردند و 8 سال مشغول فعالیت و تبلیغات شدند و هر کس سؤالی و ابهامی داشت را متهم به ناآگاهی‌ و بیگانگی با سینما کردند تا بالاخره پس از 8 سال دست‌پخت دو مدعی بزرگ آشکار شد که قیل و قال‌هایشان نشان از ناکامی داشت زیرا که قبل از نمایش فیلم گناه را به گردن یکدیگر انداختند و افرادی امثال ما که ایراداتی که نه بلکه سؤالات و ابهاماتی مطرح می‌کردیم متهم به نادانی و ناآگاهی و هیچ ندانستن از سینما شدیم و بالاخره متوجه شدیم که هیاهوی طی مسیر یک کار بزرگ و بزرگ کردنش قبل از خودش از ویژگی‌های سنگ بزرگ علامت نزدن بوده و ما فراموش کرده بودیم... و انگار که قضیه آفتابه لگن 7 دست ادامه دارد.

بگذریم اگر هر کاری تجربه بوده برای رسیدن به نقطه صحیح باز هم امری مبارک است و قابل تقدیر اما این آخرین اثر طولانی مدت در تولید و پرهزینه‌ترین در سرمایه‌گذاری و جنجالی‌ترین و مدعی‌ترین شاهکار بودن از همه بیشتر برای ما اسباب هم غیرت و غرور و می‌توانست بوده و باید باشد. زیرا که همه غرور و غیرت و عزت شکوهمان به عنوان منحصر به فردترین اثر حماسی و تراژیک تاریخ بشریت که بدون تردید دهها شکسپیر هم به مخیله‌شان نمی‌گنجد نقطه عطف‌ها و تعلیق‌ها و طرح و توطئه‌ها و مقدمات پیچیده‌ای که در طول 30 سال طراحی و طی شده تا بنی امیه نماد پست‌ترین و شیطان‌ترین و زیرک‌ترین و سیاستمدارترین سیستم مبتنی بر همه ابزارهای لازم برای بر قدرت نشان دادن پلیدی از یک سو از تولید اسلام در مکه توسط یک نماد واقعی شیطان (ابوسفیان) نقطه بندد و شکل بگیرد.

و چنان با لطایف الحیل و انواع مکر و حیله‌های بدلی و بدل‌زدنی خودش را فشرده و جمع‌و جور کند در حکومتی به اقتدار بی‌نظیر و بی‌سابقه حکومت معاویه ابن ابی‌سفیان که 3 امام مسلمین که تنها علی‌بن ابیطالبش برای شکستن همه حیله‌ها و فتنه‌های جهانی کافی بود را چنان در منگنه حیله‌گری با خون و دل و فرق شکافته بدرقه‌اش کنند و فرزندش حسن را در درون خانه دق‌مرگ نمایند و ناگهان حسین به زین نشسته‌اش را در محاصره حیله‌های ریاکارانه در بیابانی برهوت با زن و فرزند محاصره و مثله و قطعه قطعه کنند.

و این چنین درام بزرگ تاریخی منحصر بفردی شکل بگیرد و اما در آنسوی میدان حسین بن علی (ع) هم با سرعت بی‌نظیری مرتب در حال تغییر موضع از مکان به مکان و زمان به زمان و فکرت به فکرت دیگر در حال خنثی کردن گمنام مردن و بی‌سروصدا تسلیم شدن خودش داغ همه آرزوهای یزید ابله جوان سرمست رایگان به قدرت رسیده دیوانه را بر دلش بگذارد که در نزدیکترین زمان ممکن پس از شهادتش خواهران و همسران و خانواده حسین طبل رسوائی او را در جهان به صدا درآوردند برای ساختن چنین فیلمی و درامی و تراژدی روشن و آشکاری ابتدا دل پر درد از زخم نیرنگ و حیله یزید لازم بود و دوم زیرکی و کیاستی که رهبری امام حسین و پس از شهادتش رهبری زینب آن را به سرانجام مقصود و درس تاریخ شدن برای همه آزادیخواهان و ظلم‌ستیزگان گرفتار در منگنه‌ها و محاصره توطئه‌های دشمنانشان که همانگونه که دکتر گفت، اگر می‌توانی بمیران و اگر نمی‌توانی بمیر که در هر دو حالت دشمن شکست خورده و باخته است و ساختن این فیلم ترفندها و با تیغ تراژدی به سامان می‌رسد و پس از آن مرحله دومی آغاز می شود که غیر متعارف است و باید کشف کرد و کربلا این مرحله دوم پس از تراژدی را کشف کرده و تدریس نموده است.

ای کاش کارگردان و فیلمسازان و بیش از همه چیز به این مهم می‌پرداخت که پایان درام کربلا نیست بلکه کاخ یزید است و اما عناصر و مؤلفه‌هایی که می‌توانند یک درام تاریخی و یک حماسه بزرگ درس‌آموز را که همیشه تعداد شاگردان مدرسه‌اش همه مردم هستند نه افرادی خاص یک جریان سیال و باقی و ساری است و نمی‌شود برایش پایان تصویر کرد.تراژدی امید در آینده پیرامون این مؤلفه، تراژدی و امید به تفصیل خواهم نوشت.

اصلا تفاوت حادثه کربلا با همه حوادث در آن است که داستان اصلی از زمانی شروع می‌شود که به نظر می‌آید پایان یافته ظهر عاشورا آغاز حماسه کربلاست. از نوع درام و تراژدی حسینی است نه پایان یک حادثه غم‌انگیز و مأیوس‌کنده بی حاصل نقطه عطف قصه کربلا از عصر عاشورا شروع می‌شود و قهرمان منحصر بفرد و تاریخی‌اش زینب آن هم در آن شرایط جامعه اموی و جامعه چند دسته شده اسلامی به روند نهادینه شده و کلیشه‌ای شدن حکومت موروثی سلطنتی به نام اسلام خدشه ای و اشکالی اساسی و بنیادین وارد می‌کند که نتیجه‌اش را از کلام امام حسین(ع) در بین راه مکه و کربلا گرفته و آموخته است که آنگاه که جامعه اسلامی را حاکمی و چوپانی همچون یزید رهبری و هدایت کند فاتحه اسلام را برای همیشه باید خواند و فیلمساز مسلمان و حسینی ما اگر مقوله و مفهوم و دکترین و راهبرد حسینی را نشناسد نمی‌تواند که فیلمی در شأن عاشورا بسازد .

و اما چند سوال

و اما به سبک معمول همه آثار تاریخی و حماسی سئوالاتی برای ما باقی می‌ماند که انتظار داریم دست‌اندرکاران پاسخی بدهند.

در زمینه تاریخی همه می‌دانیم چهار مکان جغرافیایی و چهار ظرف تاریخی بستر و فضای اصلی آشکار و پنهان حادثه را تعیین می‌کنند.

1- شهر مدینه: مقر پیامبر و امام حسین(ع) در آن زمان

2- شهر شام و شامات پایتخت پر عظمت بین امیه و معاویه که هم اسمش بدن هر مسلمانی را می‌لرزاند و همه عظمت و شکوهش به لحاظ نظامی، سیاسی، اجتماعی سوق‌الجیشی، سبک زندگی و همه چیز نماد کامل حکومت قدر قدرت معاویه بود. یا کاخ سبز، مسجد اموی، مدرسه دمشق

3- شهر کوفه: مرکز فتنه‌ها و آتش‌ها در هیجانات دو رنگی‌ها، شهر دلاوران جنگجویان، منافقان، مریدان علی در روزگاری مقر خلافت امام علی(ع) با همه تعلقات و کوفه پایگاه حسن و حسین و زینب و اهل بیت بوده و قطعا تا آخرین لحظه‌ها هم خیلی در دل با اهل بیت بوده‌اند. دلیلش رفتن مسلم و هزاران نامه مردم و طوعه و هانی بن عروه و مسلم بن عوسجه و حبیب بن مظاهر.

4- شهر مکه:‌به دلیل همزمانی با ایام حج از یکسو و مقر توحید بودن از سوی دیگر (حضور محمد حنیفه) و سایر وابستگی‌هایش به ائمه و حضور طولانی مدت امام حسین در آنجا و بالاخره شهرهای مثل بصره و مدائن و غیره هم بوده‌اند.

و اما چند سؤال اساسی:

1- چرا هیچ‌یک از این شهرها کالبد شکافی نشده‌اند به هیچ‌وجه من‌الوجوه سبک زندگی فرهنگ عمومی فرهنگ دینی روابط انسانی، جغرافیای بازار و مسجد و کسب و کار و غیره دیده نمی‌شود.

و فقط در میادین میتینگ‌های موقت آنهم ایستاده برگزار شده و بدون مردم‌شناسی، نشانه‌شناسی فرهنگ عمومی از اینها عبور شده شیوه بیعت گرفتن، شیوه سخنرانی در مسجد و منبر و نماز جماعت بوده در هیچکدام از شهرها اتفاقی متناسب با فرهنگ آداب داستانی، نمودار زیستی،سبک زندگی نحوه مطالعات، آداب معاشرت و در مجموع مشخص نیست که این پیوندها بین ابن زیاد و مردم به یکباره (با آنکه عاشق حسین بوده‌اند) برقرار می‌شود و با قرائت مسخره‌آمیز نامه امام حسین(ع) یکدفعه همه مردم از حسین جدا و به یزید می‌پیوندند.

2- نحوه گزینش قطعه‌ها و صحنه‌های تاریخی همسو و هماهنگ با جریان جاری بر 2 اردوگاه نیست.

مردم کوفه به این آسانی تغییر عقیده نمی‌داده‌اند؟!

قبایل و عشایر و یاران سابق امام علی کجایند دوستداران و یارانش چه شدند. اطراف کوفه و قبایل آن

3- - سخنرانی‌ها همه در مساجد بوده نه میدان شهر (مثل این روزها) و مثل‌ها به پارک

استفاده از عناصر مهم د یک اثر عنصر مسجد به عنوان محل اجتماع مسلمین و تصمیم‌گیری‌های عمومی همه فراموش و تادیه گرفته شده، عنصر مسجد با منبر و محراب که نماد حضور حکومت و زمامداران بوده است. (نقش مرجعیت شریح قاضی)

1- موسیقی زبان فرهنگی و اعتقادی یک قوم و قبیله است در اثری به این بزرگی موسیقی سمفونی غربی بدون رگه‌های شرقی تاریخی و ماندگار و سابقه‌دار مشکل ایجاد کرده اگر موسیقی محمد رسول‌الله هم غربی است موسیقی مختار و امام علی هرگز فراموش نمی شود.

مهم نیست که موسیقی غربی باشد یا شرقی یا عربی

مهم این است که در حافظه تاریخی مردم مسلمان عرب و عجم از جایگاهی برخوردار باشد که هرگاه ده ثانیه از آن را شنیدی به یاد کوفه به یاد کربلا به یاد زینب به یاد عباس و تداعی آنها داستان تاریخی را بکند. فیلمسازان هالیوود هم برای شهر اورشلیم و قدس موسیقی عربی ساخته‌اند.

فرهنگ اجتماعی در کل 3 ساعت فیلمی چه جایگاهی دارد چه نوع مراسم عزاداری،در جنگ‌ها و مقابله‌ها چه مبارزه‌ای آموزشی نظامی رفتار قبیله‌یا به چشم آمد که نشانه‌های آن مردم باشد.

اینکه گفته‌اند بر بام‌های کوفه آتش روشن شده آن علامت قیام مختار بود و قیام کرار که مردی جنگی مثل علی(ع) است.

در تمام این ساعت‌های متمادی هیچ زن و فرزند و زندگی خانوادگی در هیچ یک از طرفین نبود نه کاخ یزیدی بود با آن شهرت و حرم‌سرائی و شرابخواری و میمون‌بازی‌اش و نه زندگی ساده یاران امام با زن و فرزندانشان را در تمام طول داستان در بین هیچ یک از اقوام دستجات طبقات حتی ایلات بیابان‌نشین بوئی از زندگی مذاکره گفتگو مجادله جوانان با بزرگان فرزندان باید رو در روی مادران برای رفتن به یاری حسین یا نرفتن و رفتن به اردوی ظلم درگیر می‌بودند.

خشونت صوتی در تمام طول داستان صداهای وحشتناک آزاردهنده که با امکانات تکنولوژیکی استریوفونیک پیشرفته ساخته شده غیر از عصبانیت و فشار روانی برای تماشاگر چه دستاوردی دیگر داشت اینکه در مرگ معاویه زمین و زمان بلرزد مسلما که دیو رفته اما نتیجه مهم است هدف و وسیله جایگاهشان کجاست این همه هیاهوی اعصاب‌کش که برای تماشاگر فرصت تفکر و شناخت حق و باطل باقی نمی‌گذارد.

ممکن است در پاسخ به همه این سؤالهای به ظاهر عوامانه مردمی پاسخ‌هایی مزین به واژه‌های درام‌شناسی و اقتضائات رعایت زبان سینما و اینکه ظرف سینما اقتضائات خودش را دارد و درام و مقتضیات آن چنین است و آن چنان را بدهند.

اجازه دهید حداقل بگویم که بزرگترین نقطه ضعف اثر که سعی شد در پشت پرده و زیر لایه‌های تکنولوژی پنهان شود که آن هم هنری است و هم تکنیکی. عدم میزانسن مناسب در 80 درصد صحنه‌هاست و چون توانائی این مهم میسر نبوده و عوامل حرفه‌ای ویژه‌ای همچون آثار میرباقری را لازم داشته است و از پس این مجموعه فنی و هنری برنیامده با هیاهو و سروصدا همه را پوشانده‌ایم.

در میزانسن مناسب در کاخ دارالاماره می‌توان درگیری عبیداله زیاد را با هانی بن عروه را تشریح کرد در یک میزانسن مناسب در صبح عاشورا هنگام ورود حر به اردوگاه می‌توانستیم 72 انسان برگزیده و دانشمند فرهیخته و رزمنده و همه چیز تمام یاران حسین را به تماشاگران که حیران مانده که چگونه 72 تن مقابل یک صحرا لشگر ایستاده است را پاسخ داد و نه معارفه احساسی جوانی با دو چشم زیبا به نمایندگی از جوانان بنی‌هاشم که در آن زمان هفتاد هزار برابر جوانان عالم ارزش عرفانی و معنوی و الهی داشته‌اند.معرفی علی‌بن الحسین اینگونه بود وقتی علی به میدان آمده شاعری گفته است:

هر که او را دید یادش آمد از رخسار احمد

با تعجب گفت ما را نیست جنگی با محمد

خیلی‌ها خواستند به کوفه برگردند .گفتند ما با محمد نمی‌جنگیم. تمام این ارزش‌ها و عظمت‌های پنهان مانده و مغفول مانده در فیلم است که سخت آزار می‌دهد. دل عاشقان خدا و یاران خدا و 72 برگزیدگان خدا که در یک روز تاریخی برای همیشه بشریت درس عرفان و شناخت و عشق به خدا را به بشر آموختند از این اثر خام به درد می‌آید. به میدان آوردن طفل شیرخواره که مثل گروگان‌گیری فیلم‌های خارجی بود.و آن شیرزنان درون و اطراف خیمه‌ها که توانستند با صبوری و ایستادگی و سکوت و به موقع سخن گفتن در مجلس جشن با شکوه پیروزی یزید در حضور نمایندگان بزرگان و قبایل سند رسوایی یزید و پیروزی خون بر شمشیر را رقم بزنند.


منبع:فارس

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین