عقیق | پایگاه اطلاع رسانی هیئت ها و محافل مذهبی

کد خبر : ۱۹۵۵
تاریخ انتشار : ۰۹ آبان ۱۳۹۱ - ۰۲:۱۸
اي سامره ات کرب و بلاي دگر ما
همزمان با ایام ولادت امام هادی(ع) ، از شعرای پیشکسوت اهلبیت(ع) ، استادمحمد علی مجاهدی(پروانه) ،استاد ولی الله کلامی ، استاد حبیب الله چایچیان(حسان) ، استاد غلامرضا سازگار(میثم) و استاد محمد جواد غفور زاده(شفق) تجلیل شد.

گزارش تصویری مرتبط


همزمان با ایام ولادت امام هادی (ع) آیین اختتامیه کنگره سراسری شعر دهمین پیشوا ، با حضور آیت الله حائری شیرازی ، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی و تعداد زیادی از شاعران و مدیحه سرایان اهلبیت (ع) ، دوشنبه شب در تالا وحدت برگزار شد.

 به گزارش عقیق ، در ابتدای این مراسم ، علی اکبرمداحی مدیر هیات رزمندگان اسلام ، با بیان اینکه شعر یکی از اثرگذارترین هنرها در صحنه های مختلف دینی ، اجتماعی و سیاسی است گفت : هیات رزمندگان با برگزاری این سلسله نشست ها و جشنواره های شعر آیینی در صدد کمک به غنا بخشیدن و ساماندهی شعر آیینی است.

پس از سخنرانی مدیر هیات رزمندگان اسلام، حاج غلامرضا سازگار، از شعرا و ذاکرین پیشکسوت ،  این ابیات را در ستایش امام هادی (ع) قرائت کرد :

 

تا صبح جزا رو به روي خاك تو داریم

ما جامعه را از نفس پاك تو داریم

تو گوهر نُه بحري و دریاي دو گوهر

سرتا به قدم حیدر و زهرا و پیمبر

بوسیده جوادت چو کتاب الله اکبر

هم یوسف زهرایی و هم بضعۀ حیدر

هم طاهري و هم نسب از طاهره داري

هم در دل هر دلشده یک سامره داري

عیسی دمی و فیض دمت باد مبارك

در دیدة هستی قدمت باد مبارك

هر لحظه به خلقت کرمت باد مبارك

تجدید بناي حرمت باد مبارك

کردم چو به دیدار رواق حرمت سیر

دیدم که در این خانه عدو شد سبب خیر

زیبد که به پاي تو سر خویشببازیم

بر صحن تو و قبر و رواق تو بنازیم

در نار حسد خصم حسودت بگدازیم

این کعبۀ دل را همه چون کعبه بسازیم

تا کور شود دشمن و تا دوست شود شاد

گردید دوباره حرم پاك تو آباد

اي سامره ات کرب و بلاي دگر ما

بر خاك درت تا ابدالدهر سر ما

وصف تو دعاي شب و ذکر سحر ما

مهر تو به بازار قیامت ثمر ما

عالم به ولاي تو ننازد به چه نازد؟

میثم به ثناي تو ننازد به چه نازد؟

 

در ادامه برنامه ، از پنج شاعر اهلبیت(ع) ، استادمحمد علی مجاهدی، استاد ولی الله کلامی ، استاد حبیب الله چایچیان ، استاد غلامرضا سازگار و استاد محمد جواد غفور زاد توسط آیت الله حائری شیرازی، استاد حمید رضا سبزواری و وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی تجلیل شد.

سپس آیت الله حائری شیرازی ، در سخنانی کسوت شاعری اهلبیت) را مقام ارزشمندی دانست که شعرا باید با هنرشان جامعه را رو به تعالی ببرند.

به گزارش عقیق، سید حمیدرضا برقعی دیگر شاعری بود که به روی سن آمد و به مناسبت عید غدیر این ابیات را در وصف امیرالمومنین(ع) خواند:

 

چشم وا کن احد آیینهٔ عبرت شد و رفت

دشمن باخته بر جنگ مسلط شد و رفت

آن که انگیزه اش از جنگ غنیمت باشد

با خبر نیست که طاعت به اطاعت باشد

داد و بیداد که در بطن طلا آهن بود

چه بگویم که غنیمت رکب دشمن بود

داد و بیداد برادر که برادر تنهاست

جنگ را وا مگذارید پیمبر تنهاست

یک به یک در ملاء عام و نهانی رفتند

همه دنبال فلانی و فلانی رفتند

همه رفتند غمی نیست علی می ماند

جای سالم به تنش نیست ولی می ماند

مرد مولاست که تا لحظهٔ آخر مانده

دشمن از کشتن او خسته شده٬ درمانده

در دل جنگ نه هر خار و خسی می ماند

جگر حمزه اگر داشت کسی می ماند

مرد آن است که سر تا به قدم غرق به خون

آن چنانی که علی از اُحد آمد بیرون

می رود قصهٔ ما سوی سرانجام آرام

دفتر قصه ورق می خورد آرام آرام

می رسد قصه به آن جا که علی دل تنگ است

می فروشد زرهی را که رفیق جنگ است

چه نیازی دگر این مرد به جوشن دارد

اِن یَکاد از نفس فاطمه بر تن دارد

کوچه آذین شده در همهمه آرام آرام

تا قدم رنجه کند فاطمه آرام آرام

فاطمه فاطمه با رایحهٔ گل آمد

ناگهان شعر حماسی به تغزّل آمد

می رود قصهٔ ما سوی سرانجام آرام

دفتر قصه ورق می خورد آرام آرام

می رسد قصه به آن جا که جهان زیبا شد

با جهاز شتران کوه اُحد بر پا شد

و از آن آینه با آینه بالا می رفت

دست در دست خودش یک تنه بالا می رفت

تا که از غار حرا بعثت دیگر آرد

پیش چشم همه از دامنه بالا می رفت

تا شهادت بدهد عشق ولی الله است

پله در پله از آن ماذنه بالا می رفت

پیش چشم همه دست پسر بنت اسد

بین دست پسر آمنه بالا می رفت

گفت: این بار به پایان سفر می گویم

بارها گفته ام و بار دگر می گویم"

راز خلقت همه پنهان شده در عین علی ست

کهکشان ها نخی از وصلهٔ نعلین علی ست

گفت ساقیِ من این مرد و سبویم دستش

بگذارید که یک شمّه بگویم، دستش

هر چه در عالم بالاست تصرف کرده

شب معراج به من سیب تعارف کرده

گفتنی ها همگی گفته شد آن جا اما

واژه در واژه شنیدند صدا را اما...

سوخت در آتش و بر آتش خود دامن زد

آن که فهمید و خودش را به نفهمیدن زد

می رود قصهٔ ما سوی سرانجام آرام

دفتر قصه ورق می خورد آرام آرام

شهر این بار کمر بسته به انکار علی

ریسمان هم گره انداخته در کار علی

بگذارید نگویم که اُحد می لرزد

در و دیوار ازین قصه به خود می لرزد

می رود قصهٔ ما سوی سرانجام آرام

دفتر قصه ورق می خورد آرام آرام

می نویسم که "شب تار سحر می گردد"

یک نفر مانده ازین قوم که برمی گردد

پایان بخش این برنامه نیز اهدای جوایز به برگزیدگان کنگره شعر دهمین پیشوا بود.


کدخبرنگار:212111


ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدیدترین اخبار
مطالب مرتبط
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین