کد خبر : ۱۸۲۷۵
تاریخ انتشار : ۰۴ دی ۱۳۹۲ - ۰۹:۵۳

قطع استراق سمع شیاطین با تولد پیامبر اسلام (ص)

از آیات قرآن برمى‏ آید، شیاطین به آسمانها مى‏ رفتند و استراق سمع مى‏ کردند و مطالبى را که در میان فرشتگان منعکس بود احیانا به دوستان خود منتقل مى‏ ساختند، اما با تولد پیامبر اسلام (ص) استراق سمع به کلى قطع شد.
عقیق:قرآن کریم در آیات 210 تا 212 سوره شعرا می فرماید: وَ مَا تَنزََّلَتْ بِهِ الشَّیَاطِینُ* وَ مَا یَنبَغِى لهَُمْ وَ مَا یَسْتَطِیعُونَ* إِنَّهُمْ عَنِ السَّمْعِ لَمَعْزُولُونَ/ و این قرآن را شیاطین نازل نکرده‏اند. آنان نه درخور این کارند و نه توان آن دارند. شیاطین را از شنیدن وحى معزول داشته‏اند.
در تفسیر المیزان، علامه طباطبایی معتقد است که این آیات پاسخ به ادعاهای مشرکین است: از اینجا پاسخ سخن مشرکین شروع شده که مى‏گفتند محمد، جنى دارد که این کلام را برایش مى‏آورد و نیز او شاعر است. و پاسخ اولى را مقدم داشته، نخست کلام را متوجه رسول خدا (ص) نموده فرمود که قرآن از تنزیل شیطانها نیست، تا آن جناب خوشحال گردد و سپس روى سخن به مشرکین کرده، مطلب را در خور فهم آنان‏ بیان فرمود.


پس جمله‏" وَ ما تَنَزَّلَتْ بِهِ الشَّیاطِینُ"- البته تنزلت، به معناى نزلت است- متصل است به جمله‏" وَ إِنَّهُ لَتَنْزِیلُ رَبِّ الْعالَمِینَ" و همانطور که گفتیم روى سخن بر رسول خدا (ص) است، به دلیل اینکه به دنبالش مى‏فرماید:" فَلا تَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخر- پس با خدا خدایى دیگر مخوان" تا آخر خطابهایى که مختص به آن جناب است، و متفرع بر جمله‏" وَ ما تَنَزَّلَتْ بِهِ ..." است.
و اگر روى سخن به آن جناب نمود، نه به مشرکین، بدین جهت بود که این جمله با علتى تعلیل شده، که مشرکین به خاطر کفرشان آن را قبول نداشتند و آن جمله" إِنَّهُمْ عَنِ السَّمْعِ لَمَعْزُولُونَ‏- آنان از شنیدن اسرار آسمانى بدورند" مى‏باشد، کلمه" شیطان" به معناى شریر است و جمع آن شیاطین مى‏آید و در اینجا مراد از آن اشرار جن هستند.


اما تفسیر نمونه هم موضع مشابهی در این باره دارد و در تشریح این آیات آورده است: محتواى این کتاب بزرگ که در مسیر حق و دعوت به پاکى و عدالت و تقوى و نفى هر گونه شرک است بخوبى نشان مى‏دهد که با افکار شیطانى و القائات شیاطین هیچگونه شباهت ندارد، و شیاطین جز شر و فساد کارى ندارند، و این کتاب خیر و صلاح است بنا بر این بررسى محتواى آن به تنهایى بیانگر اصالت آن است بعلاوه" آنها توانایى بر چنین کارى ندارند" (وَ ما یَسْتَطِیعُونَ‏).
اگر آنها چنین قدرتى مى‏داشتند باید سایر کسانى که در محیط نزول قرآن همانند" کاهنان" با شیاطین مربوط بودند (یا لااقل مشرکان ارتباطشان را مسلم مى‏دانستند) بتوانند همانند آن را بیاورند، با اینکه همگى عاجز ماندند و با عجزشان ثابت کردند که این آیات ما فوق توان آنها است.


بعلاوه کاهنان خود معترف بودند که بعد از تولد پیامبر (ص) رابطه‏ شیاطینى که با آنها در ارتباط بودند از اخبار آسمانها قطع شد و آنها از شنیدن (اخبار آسمان) معزول و برکنارند" (إِنَّهُمْ عَنِ السَّمْعِ لَمَعْزُولُونَ‏).
از سایر آیات قرآن برمى‏آید، شیاطین قبلا به آسمانها مى‏رفتند و استراق سمع مى‏کردند و مطالبى را که در میان فرشتگان منعکس بود احیانا به دوستان خود منتقل مى‏ساختند، اما با تولد و ظهور پیامبر اسلام (ص) استراق سمع به کلى قطع شد و آن ارتباط خبرى از میان رفت، این مطلب را خود مشرکان نیز مى‏دانستند، و به فرض که مشرکان هم نمى‏دانستند، قرآن از آن خبر مى‏داد. به همین دلیل قرآن در آیات فوق به عنوان یک دلیل روى آن تکیه کرده است. و به این ترتیب از سه طریق به این اتهام پاسخ گفته شده است: عدم تناسب محتواى قرآن با القائات شیطانى- عدم قدرت شیاطین بر چنین کار- و ممنوع بودن شیاطین از استراق سمع!

منبع:شبستان
211008


ارسال نظر
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پربحث ها
پرطرفدارترین عناوین