عقیق | پایگاه اطلاع رسانی هیئت ها و محافل مذهبی

کد خبر : ۱۸۱۵۸
تاریخ انتشار : ۰۲ دی ۱۳۹۲ - ۰۱:۴۴
بنا به گواهی متون تاریخی، جابربن عبدالله انصاری و عطیة بن سعد نخستین زائرین قبر امام حسین (ع) بوده اند که در اربعین امام (ع) بر مزار ایشان حاضر گردیدند.

عقیق:جابربن عبدالله انصاری از اصحاب برجسته ی رسول خدا (ص) و امیرالمؤمنین علی (ع) و چهار امام پس از ایشان بود. در شرح حال وی آمده است که وی به دلیل شوق زیاد و محبت وافر نسبت به اهل البیت )ع) در کوچه های مدینه می گشت و می گفت: علی (ع) برترین بشر است، هر کس نپذیرد کافر است! و همچنین امام محمدباقر (ع) درباره ی وی فرموده اند که: جابر هیچ گاه در طی عمرش کلامی دروغ بر زبان جاری ننمود، و اما عطیة بن سعد که به نقلی او همراه جابر به زیارت امام حسین (ع) شرفیاب شده است، یکی از محدثان و تابعان و مفسران بزرگ شیعه بوده است. او از اهل کوفه بود و در زمان خلافت امیرالمؤمنین علی (ع) دیده به جهان گشود و درباره ی انتخاب نامش روایت شده است پدرش از علی (ع) درخواست نمود تا نامی برگزیند و حضرت فرمودند: «هذا عطیة الله؛ او هدیه خداوند است»، از این رو نام عطیه را برای وی برگزید. در شرح حال وی آمده است روزی ابن اشعث فرمانده ی خود را مامور نمود تا عطیه را به لعن علی (ع) مجبور نماید ولی عطیه از این امر سر باز زد و در پی آن مامور گمارده شده چهارصد ضربه شلاق بر او زده و سر و ریش او را نیز بتراشید، ولی پس از آن عطیة همچنان در زمره محبین حضرت علی (ع) قرار داشت و تمام این اهانت ها را در راه دوستی امیرالمؤمنین (ع) به جان می خرید.

در باب زیارت این دو بزرگوار در منابع تاریخی آمده است؛ عطیة بن سعد نقل کرده است: با جابربن عبدالله انصاری به قصد زیارت امام حسین (ع) حرکت کردیم، چون به کربلا رسیدیم جابر به سوی فرات رفت و غسل کرد، سپس پارچه ای به کمر بست و پارچه ای به دوش انداخت و عطر زد، سپس ذکرگویان به سوی قبر امام (ع) رفت.

وقتی نزدیک قبر شد، گفت: دستم را بگیر و روی قبر بگذار. من دستش را روی قبر گذاشتم. جابر خود را به روی قبر انداخت و آن قدر گریه کرد که بی هوش شد. بر او آب پاشیدم تا به هوش آمد. آن گاه سه بار گفت: ای حسین! سپس گفت: دوست پاسخ دوستش را نمی دهد. بعد ادامه داد: تو چگونه جواب دهی در حالی که رگ های گردنت را بریدند و بین سر و بدنت جدایی انداختند. گواهی می دهم که تو فرزند خاتم پیامبران و پسر سرور مؤمنان و هم پیمان تقوا و از نسل هدایت و پنجمین نفر از اصحاب کسایی؛ فرزند سرور نقیبان و پسر فاطمه (س) سرور زنانی و چرا چنین نباشی که سالار پیامبران با دست خویش غذایت داده و در دامان متقین تربیت شده ای و از سینه ایمان، شیر خورده ای و از دامان اسلام برآمده ای. خوشا به حالت در حیات و ممات. اما دل مؤمنان در فراق تو ناخرسند است و شک ندارد که آن چه بر تو گذشت، خیر بوده است. سلام و خشنودی خدا بر تو باد.

آن گاه نگاهی به اطراف قبر افکند و گفت: سلام بر شما ای جان های پاک که در آستان حسین (ع) فرود آمدید. گواهی می دهم که شما نماز را برپا داشته و زکات پرداختید، امر به معروف و نهی از منکر کردید و با ملحدان جهاد نمودید و خدا را پرستیدید تا آن که مرگ شما را فرا رسید. سوگند به خدایی که محمد (ص) را به حق فرستاد، ما در راهی که رفتید، شریک شماییم.
عطیه گفت: به جابر گفتم: چگونه با آنان شریکیم در حالی که نه [با آنان] دشتی پیمودیم و نه از بلندی و کوه بالا رفتیم و نه شمشیر زدیم، اما اینان سر از پیکرهای شان جدا شد، فرزندان شان یتیم گشتند و همسران شان بیوه شدند؟

جابر گفت: ای عطیه! از حبیبم رسول خدا (ص) شنیدم که می فرمود: هر کس گروهی را دوست دارد در عمل آنان شریک است. سوگند به آن که محمد (ص) را به حق به پیامبری فرستاد نیت من و نیت یارانم همان است که حسین (ع) و اصحابش داشتند. مرا به سوی خانه های کوفیان ببر. چون مقداری راه رفتیم، به من گفت: ای عطیه! به تو وصیتی بکنم؟ گمان نکنم پس از این سفر، دیگر تو را ببینم. دوست دار خاندان محمد (ص) را دوست بدار تا وقتی در دوستی باقی است، دشمن خاندان محمد (ص) را تا زمانی که دشمن است، دشمن بدار، هر چند اهل نماز و روزه بسیار باشد. با دوست دار آل محمد مدارا کن؛ او هر چند به سبب گناهانش بلغزد، اما گام دیگرش با محبت این خاندان ثابت می ماند. دوست دار آل محمد به بهشت می رود و دشمنان شان به دوزخ.

عطیه می گوید: مدتی بر ما گذشت، در این هنگام از ناحیه شام سیاهی نمایان شد. گفتم: ای جابر سیاهی از طرف شام نمایان شده است. جابر به غلامش گفت: به سوی سیاهی برو و از آن برای ما خبر بیاور. اگر از یاران عمر بن سعد بود فوراً برای ما خبر بیاور تا در پناهگاهی پناه گیرم. و اگر زین العابدین (ع) بود تو در راه خدا آزادی. آن غلام روانه شد و طولی نکشید که به سرعت بازگشت گفت: ای جابر برخیز و به استقبال حرم پیغمبر خدا برو. این زین العابدین (ع) است که به همراه عمه ها و خواهرانش به این سو می آیند. جابر برخاست و با گام های بلند در حالی که سرش برهنه بود به استقبال امام رفت وقتی به زین العابدین (ع) نزدیک شد امام فرمود: آیا تو جابری؟ گفت: بله ای فرزند رسول خدا. سپس امام فرمود: ای جابر بخدا سوگند اینجا مردان ما کشته شدند و کودکانمان ذبح شدند، زن های ما به اسارت رفتند و خیمه های ما به آتش کشیده شد. سپس کربلا را به قصد مدینه ترک کردند.

 

پی نوشت ها:
1- طبری. بشارة المصطفی، تحقیق جواد قیومی اصفهانی، قم: موسسه النشر الاسلامی، 1420 ق.
2- قاضی طباطبایی. تحقیق درباره ی اول اربعین سیدالشهدا (ع)، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1383.
3- سبحانی نیا، محمدتقی. تحقیقی درباره ی اربعین حسینی، تاریخ در آینه پژوهش 1384.
4- رنجبر، محسن. پژوهشی در اربعین حسینی، تاریخ در آینه پژوهش، 1384.

منبع:قدس

211008


ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین