۰۳ آذر ۱۴۰۳ ۲۲ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۵۹ : ۰۴
عقیق:ماه رمضان یازده سال پیش یکی
از دوستان دستم را گرفت و مرا برد مجلس آقا مجتبی تهرانی ،آن شب
بیشتر فضای جلسه و خود ایشان بود که مرا تحت تاثیر قرار داد .این گذشت و چند ماه
بعد ما برای مراسمی عازم مشهد مقدس بودیم.در هواپیما در ردیف های کناری ما یک
روحانی به همراه دو خانم محجبه نشسته بودند ،تا اینجا همه چیز در پرواز تهران –
مشهد عادی می نمود اما بعد از چند دقیقه توجهم به نکته ای جلب شد.
این روحانی از ابتدای پرواز تا رسیدن به مشهد در حال
خواندن نماز بود بدون لحظه ای توقف .. با یک حالت عجیب ..حالی بقدری عجیب که
انگار کسی را نمی دید..خوب در چهره نورانی ایشان دقت کردم..خودش بود..آن پیرمرد
باصفا ،همان چهره نورانی و با اخلاصی بود که چند ماه پیش زیارتش کرده
بودم..آقا مجتبی بود..همان آیت الله العظمی ای که مرجع تقلید بود و شاگرد برجسته
حضرت امام (ره)، ولی به روضه خوانی حضرت صدیقه کبری(س) افتخار میکرد و بس.