عقیق | پایگاه اطلاع رسانی هیئت ها و محافل مذهبی

کد خبر : ۱۴۶۵۲
تاریخ انتشار : ۰۸ آبان ۱۳۹۲ - ۱۴:۳۴
24 ذیحجه روزی که پیامبر مسیحیان را به مباهله فراخواند
به آنها بگو: بياييد ما فرزندان خود را دعوت كنيم، شما هم فرزندان خود را ما زنان خويش را دعوت نماييم، شما هم زنان خود را ما از نفوس خود دعوت كنيم، شما هم از نفوس خود آن گاه مباهله كنيم و لعنت خدا را بر دروغگويان قرار دهيم‏.»

 عقیق : 24 ذی‌الحجه، سالگرد یکی از با شکوه‌ترین حادثه‌های تاریخ اسلام است که برای مسلمانان درس‌های بسیاری داشت؛ حاضر شدن پیامبر برای مباهله   با مسیحیان نجران که البته با انصراف مسیحیان هیچ وقت صورت نگرفت. اصل این واقعه تاریخی، مورد توافق عالمان شیعه و اهل سنت است، هر چند که در جزئیات این اتفاق اختلاف‌های وجود دارد، با این حال خوب است بدانید که بزرگان اهل سنت مانند احمدبن حنبل، فخر رازی و طبری در تفسیر معروفش قول شیعیان را پذیرفته‌اند و داستان مباهله را بسیار دقیق نقل کرده‌اند.

سالگرد این واقعه با عظمت تاریخی، بهترین بهانه است برای مرور داستان مباهله که مهر تاییدی است بر نبوت رسول خدا و حقانیت خاندان مطهرش.

 پس از انکه پیامبر حکومت اسلامی را تشکیل داد، به موازات نامه نگاری با پادشاهان کشورهای دور و نزدیک، نامه‌ای نیز به اسقف نجران نوشت که بخشی از ان در تاریخ ذکر شده است:« به نام خدای ابراهیم ، اسحاق و یعقوب. این نامه ای است از محمد پیامبر خدا به اسقف نجران. خدای ابراهیم و اسحاق و یعقوب را حمد و ستایش می كنم  و شما را از پرستش « بندگان»  به پرستش « خدا» دعوت می کنم . شما را دعوت می كنم كه از ولایت بندگان خدا خارج شوید و در ولایت خداوند وارد آئید . اگر دعوت مرا نپذیرفتید – لااقل- باید به حكومت اسلامی مالیات بپردازید كه در برابر این مبلغ كم ، از جان و مال شما دفاع می كند و در غیر این صورت به شما اعلام خطر می شود.»

مناظره با مسیحیان

نمایندگان پیامبر وارد نجران شدند  و نامه حضرت را به اسقف مسیحیان  دادند. اسقف نامه را با دقت خواند و برای تصمیم ، شورایی متشکل از شخصیتهای بارز مذهبی و غیر مذهبی تشكیل داد. شورا نظر داد كه گروهی به عنوان « هیئت نمایندگی نجران » به مدینه بروند  تا از نزدیك با پیامبر اسلام  دیدار كنند و دلائل نبوت ایشان را مورد بررسی قرار دهند؛

60 نفر از بزرگان نجران به سرپرستی 3 راهب به سوی مدینه حرکت کردند؛ نفر اول «ابو حارثه بن علقمه» اسقف اعظم نجران و نماینده کیسای روم در حجاز بود.نماینده دوم «عبدالمسیح» نام داشت که به زیرکی و کاردانی مشهور بود. سومین نفر هم «ایهم» نام داشت که کهناسال‌ترین و با تجربه‌ترین فرد این قافله بود. آنها به محضر پیامبر رسیدند تا مذاکراتی داشته باشند.

رسول خدا در ابتدا به آنها گفت:«من شما را به آئین توحید ، پرستش خدای یگانه و تسلیم در برابر اوامر او دعوت می كنم.» و سپس آیاتی از قرآن برای آنان تلاوت کرد.نمایندگان نجران پساخ دادند: «اگر منظور از اسلام ، ایمان به خدای یگانه جهان است، ما قبلاً به او ایمان آورده و به احكام وی عمل می کنیم.»

- اسلام علائمی دارد و برخی از اعمال شما ، حاكی است كه به اسلام واقعی نگرویده اید . چگونه می گوئید كه خدای یگانه را پرستش می كنید ، حال آنكه شما صلیب را می پرستید ، از خوردن گوشت خوك پرهیز نمی كنید و برای خدا فرزند قائلید؟

- ما، حضرت را فرزند خدا می دانیم، زیرا او مردگان را زنده كرد و بیماران را شفا بخشید . از گل پرنده ای ساخت و آن را به پرواز درآورد ، تمام این اعمال حاكی است كه او فرزند خدا است.

- نه ! او بنده خدا و مخلوق او است . خدا او را در رحم مریم قرار داد و همه این قدرت ها که شما می‌گویید را خدا به او داده است.

- آری او فرزند خدا است زیرا مادر او مریم ، بدون اینكه با كسی ازدواج كند  او را به دنیا آورده است . پس پدر او خدای جهانیان است.

در این هنگام ، فرشته وحی نازل شد  و آیه 59 سوره آل عمران را نازل کرد: « وضع حضرت عیسی از این نظر، مانند حضرت آدم است كه او را با قدرت بی پایان خود ، بدون اینكه دارای پدر و مادری باشد از خاك آفرید.»

نمایندگان نجران به محض شنیدن این آیه سراسیمه گفتند :« حرف‌های شما ما را قانع نمی كند. راه این است كه در وقت معینی با یكدیگر مباهله کنیم  و بر دروغگو نفرین بفرستیم . از خدا می‌خواهیم دروغگو را هلاك و نابود كند.»

در این هنگام ، حضرت جبرائیل امین دوباره پایین آمد و آیه مباهله نازل شد؛ آیه 61 سوره آل عمران:« فمن حاجك فیه من بعد ما جائك من العلم فقـُل تعالوا نَدعُ ابنائنا وَ ابنائكُم وَ نِسائنا و نِسائكُم وَ انفُسَنا وَ انفُسَـكُم ثُمَّ نبتـَهـِل فـَنَجعل لعنة الله علی الكاذبین/هر گاه بعد از علم و دانشى كه در باره مسيح به تو رسيده، كسانى با تو به محاجّه و ستيز برخيزند.

به آنها بگو: بياييد ما فرزندان خود را دعوت كنيم، شما هم فرزندان خود را ما زنان خويش را دعوت نماييم، شما هم زنان خود را ما از نفوس خود دعوت كنيم، شما هم از نفوس خود آن گاه مباهله كنيم و لعنت خدا را بر دروغگويان قرار دهيم‏.» با نزول این آیه، پیامبر پیشنهاد بزرگان نجران را پذیرفت و قرار شد فردای آن روز، دو گروه برای مباهله در صحرایی خارج از مدینه حاضر شوند.

وقت مباهله فرا رسید . بزرگان نجران پیش از پیامبر در محل مباهله حاضر شدند. مسیحیان با یکدیگر زمزمه می‌کردند و می‌گفتند:« اگر دیدید محمد افسران و سربازان خود را به میدان مباهله آورد و شكوه مادی و قدرت ظاهری خود را نشان ما داد، فردی غیر صادق است و اعتمادی به نبوت خود ندارد، ولی اگر با فرزندان و جگر گوشه های خود به  مباهله بیاید و با وضعی وارسته از هر نوع جلال و جبروت مادی ، رو به درگاه الهی گذارد، پیداست كه پیامبری راستگو است و به قدری به خود ایمان و اعتقاد دارد كه نه تنها حاضر است خود را در معرض نابودی قرار دهد ، بلكه با جرأت هر چه تمامتر حاضر است عزیزترین و گرامی ترین افراد نزد خود را  در معرض فنا و نابودی قرار دهد.»

مسیحیان در حال گفت‌وگو بودند که دیدند پیامبر اسلام در حال حرکت به سمت صحرای مباهله است.

یکی فریاد زد:«محمد می‌آید، همراهش علی است.» مردم دیدند از هیچ افسر و وزیری خبری نیست؛ رسول خدا ، نوه‌اش حسین(ع)  را به آغوش گرفته بود، پشت سرش، دخترش فاطمه حرکت می‌کرد و دامادش علی نیز در حالی که دست فرزند بزرگش حسن(ع) را گرفته بود، پشت سر همه راه می‌رفت. پیامبر به آنها گفته بود: هر گاه من دعا کردم، شما فقط آمین بگویید. رسول خدا در میان تمام مسلمانان، نفوسی پاك تر  و ایمانی استوارتر از این چهار تن پیدا نکرده بود.

همگی با بهت و حیرت به چهره یكدیگر نگاه كردند و از اینكه رسول اسلام  فرزندان معصوم و بی گناه ، و یگانه دختر و یادگار خود را به صحنه مباهله آورده ، انگشت تعجب به دندان گرفتند. آنان دریافتند كه پیامبر  به دعوت و دعای خود اعتقاد راسخ دارد و گرنه کدام فرد مرددی حاضر است عزیزترین افرادش را در معرض نابودی قرار دهد؟

پیامبر به آنها سلام کرد و گفت:« اماده مباهله هستید؟»

اسقف نجران با اضظراب  گفت:« من چهره هائی را می بینم كه هر گاه دست به دعا بلند كنند و از درگاه الهی بخواهند كه بزرگترین كوهها را از جای بكند ، فوراً كنده می شود. بنابراین ، هرگز صحیح نیست ما با این افرادِ با فضیلت مباهله کنیم؛ بعید نیست كه همه ما نابود شویم ، حتی ممكن است دامنه عذاب گسترش پیدا كند و همه مسیحیان جهان را بگیرد.» کمی فکر کرد و ادامه داد:«می‌ترسم پس از این مباهله حتی یک مسیحی روی زمین باقی نماند.» همراهان اسقف نیز تایید کردند و به اتفاق گفتند مباهله با شما، قطعا برای ما نابودی خواهد آورد

آنان حاضر شدند كه هر سال مبلغی به عنوان جزیه ( مالیات سالانه ) بپردازند و در برابر آن ، حكومت اسلامی از جان و مال آنان دفاع كند. پیامبر اكرم (ص) رضایت خود را اعلام كرد و قرار شد آنها هر سال در ازای پرداخت مبلغی جزئی ، از مزایای حكومت اسلامی برخوردار شوند. سپس پیامبر اكرم (ص) فرمود: «عذاب ، سایه شوم خود را بر سر نمایندگان مردم نجران گسترده بود و اگر از درِ ملاعنه و مباهله وارد می شدند ، صورت انسانی خود را از دست می‌دادند و در آتشی كه در بیابان برافروخته می شد ، می سوختند و دامنه عذاب به سرزمین« نجران» نیز كشیده می شد.» حدس بزرگان نجران صحیح بود، عذاب سخت خدا از آنان دفع شد.

نجران کجاست؟

« نجران » نام روستایی در مرز حجاز و یمن قرار است. از همان آغاز تبلیغ اسلام توسط پیامبر اکرم(ص) در این منطقه مسیحی‌ها سکونت داشتند و با توجه به انکه اصلی‌ترین هدف پیامبر نابود کردن فرهنگ بت‌پرستی بود، هیچ کدام از مسیحی‌های نجران به اسلام روی نیاوردند.

 

مباهله چیست؟

آیت‌الله مکارم شیرازی در تفسیر نمونه، واژه مباهله را اینگونه تعریف می‌کند:«مباهله در اصل از ماده" بهل" به معنى رها كردن و قيد و بند را از چيزى برداشتن است و" ابتهال" در دعا به معنى تضرع و واگذارى كار به خدا است. با توجه به اینکه در مباهله فرد به خود واگذار می‌شود و عامل هلاکتش ایجاد می‌شود، در مفهوم مباهله به نفرین و دعا برای هلاکت طرف نا حق معنا شده است.»

 


ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین