۰۱ آذر ۱۴۰۳ ۲۰ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۵۵ : ۲۳
عقیق: در این روزها که روز شهدای دانشجو بوده و با حادثه تروریستی کرمان نیز مواجه شده ایم، به بررسی مفهوم شهید و شهادت از منظر آیت الله العظمی مکارم شیرازی خواهیم پرداخت:
مفهوم پرفروغ شهید و شهادت در اسلام، به عنوان درخشان ترین و فروزان ترین فرهنگ معنایی در زمرۀ اوصافی است که معانی مختلف و مفهوم جامعی دارد؛ لذا شایسته است معنای آن، در فرهنگ دینی و جهان بینی اسلامی مورد واکاوی قرار گیرد.
به گفته مقائیس اللغة، «شهید» از ماده شهود و شهادت در اصل به معنای حضور و آگاهی و اعلام است؛ چرا که به هنگام شهادت دادن هم علم لازم است هم حضور و هم اعلام.[۱] ولی راغب در مفردات میگوید: این واژه به معنای حضور توأم با مشاهده است، خواه با چشم ظاهر باشد یا با چشم دل.[۲]
البته بعضاً این واژه تنها به معنای حضور اطلاق میشود بی آنکه مفهوم مشاهده در آن باشد، ولی استعمال شهود به معنای حضور و شهادت به معنای حضور توأم با مشاهده اولی است.[۳]
در تاریخ ملت ها روزهایی پیش می آید که بدون ایثار و فداکاری و دادن قربانیان بسیار خطرات بر طرف نمیشود، و اهداف بزرگ و مقدس محفوظ نمی ماند، اینجا است که گروهی مؤمن و ایثارگر باید به میدان آیند، و با نثار خون خود از آئین حق پاسداری کنند، در منطق اسلام به اینگونه افراد «شهید» گفته میشود.[۴]
شهادت در فرهنگ اسلام دو معنی متفاوت دارد: معنی «خاص» و دیگری معنی گسترده و «عام».[۵]
معنی خاص شهادت همان کشته شدن در معرکه جنگ در راه خدا است که احکام خاصی در فقه اسلامی دارد، از جمله عدم نیاز شهید به غسل و کفن، بلکه با همان لباس خونین دفن میشود![۶] لیکن اگر در بیرون معرکه باشد بعضی از آن احکام را ندارد، ولو شهید است.[۷]
اگر به کشتگان راه خدا، شهید می گویند به خاطر آن است که ملائکه رحمت ،نزد آنها حضور می یابند، یا به خاطر حضور خودشان در میدان جهاد، و یا به خاطر مشاهده نعمت های بزرگی است که خداوند برای آنها آماده کرده است و یا حضورشان در پیشگاه حق.[۸] آن چنان که در آیه شریفه «وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ؛ (ای پیامبر!) هرگز گمان مبر کسانی که در راه خدا کشته شدند، مردگانند! بلکه آنان زنده اند، و نزد پروردگارشان روزی داده می شوند» آمده است.[۹]
ذات پاک خداوند شاهد و شهید است؛[۱۰] وصف «شهید»، طبق بعضی از معانی از اوصاف ذات است، زیرا یکی از معانی آن آگاهی توأم با حضور و شهود است، و در این صورت به صفت علم باز می گردد.[۱۱]و اگر به معنای شهادت دادن بر اعمال بندگان بوده باشد از صفات فعل محسوب می شود.[۱۲]
اطلاق وصف شهید بر ذات پاک خداوند، یا به خاطر حضور او در همه جا است، یا به جهت گواهی او بر تمامی اعمال بندگان.[۱۳] لذا آیاتی هم چون «وَاللَّهُ شَهیْدٌ عَلَی ما تَعْمَلُوْنَ؛ خدا بر اعمالی که انجام می دهید، گواه است»،[۱۴] «قُلِ اللَّهُ شَهیْدٌ بَیْنی وَ بَیْنَکُمْ؛ بگو: خداوند، گواه میان من و شماست»[۱۵] و «وَ اللَّهُ عَلی کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ؛ خداوند بر همه چیز شاهد و در همه جا حاضراست»،[۱۶] ایجاب میکند تا هم خود انسان و هم دیگران بدانند، اگر عذاب و مجازات سختی در کار است دلیلش چیست؟[۱۷]
«شهید» در اصل، به معنای گواه است، منتها گاهی انسان به وسیله سخن، گواهی بر حق می دهد و گاهی به وسیله عمل و کشته شدن در راه اهداف پاک، گواهی می دهد.[۱۸]
اگر به «گواه»، شاهد و شهید اطلاق می شود، به خاطر حضور و مشاهده صحنه است، همانگونه که اطلاق این واژه بر «شهیدان راه خدا»، به خاطر حضورشان در میدان جهاد است. [۱۹]
لیکن در اینکه این گواهان کیانند تفسیرهای مختلفی شده است که همه قابل جمع است:[۲۰]
در درجه اول ذات پاک خداست، سپس انبیاء مرسلین، و بعد فرشته های مقربین، و بعد از آن اعضاء و جوارح انسان، سپس زمینی است که انسان بر آن می زیسته، بعلاوه در روایات اسلامی به جز این پنج گواه به گواهان دیگری نیز اشاره شده است. از جمله اوصیاء و امامان معصوم (علیهم السلام).[۲۱]
لذا در حدیثی از امام صادق علیه السلام میخوانیم که در ذیل آیه ۴۱ سوره نساء «فَکَیْفَ إِذَا جِئْنَا مِنْ کُلِّ أُمَّةٍ بِشَهِیدٍ وَجِئْنَا بِکَ عَلَی هَؤُلَاءِ شَهِیدًا؛ حال آنها چگونه است آن روزی که از هر امتی، شاهد و گواهی (بر اعمالشان) میآوریم، و تو را نیز بر آنان گواه خواهیم آورد؟»، فرمود: «نَزَلَتْ فِی أُمَّةِ مُحَمَّدٍ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ خَاصَّةً فِی کُلِّ قَرْنٍ مِنْهُمْ إِمَامٌ مِنَّا شَاهِدٌ عَلَیْهِمْ وَ مُحَمَّدٌ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ شَاهِدٌ عَلَیْنَا؛ این آیه درباره امت محمد صلی الله علیه و آله و سلم بالخصوص نازل شده که در هر قرنی از این امت امامی از ما خواهد بود که گواه بر آنهاست و محمد صلی الله علیه و آله و سلم گواه بر ماست».[۲۲]
ذکر امت محمد صلی الله علیه و آله و سلم بالخصوص ممکن است از جهت تأکید باشد، یعنی مخصوصاً این امت در هر قرن گواهی از امامان معصوم دارند، بنابراین منافاتی باگواه بودن پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم نسبت به انبیای پیشین ندارد.[۲۳]
هفتمین گواه محشر، طبق بعضی از روایات، «زمان» است، همان گونه که در روایتی از امیرمؤمنان علی علیه السلام میخوانیم: «مَا مِنْ یَوْمٍ یَمُرُّ عَلَی اِبْنِ آدَمَ إِلاَّ قَالَ لَهُ ذَلِکَ اَلْیَوْمُ یَا اِبْنَ آدَمَ أَنَا یَوْمٌ جَدِیدٌ وَ أَنَا عَلَیْکَ شَهِیدٌ فَقُلْ فِیَّ خَیْراً وَ اِعْمَلْ فِیَّ خَیْراً أَشْهَدُ لَکَ بِهِ یَوْمَ اَلْقِیَامَةِ فَإِنَّکَ لَنْ تَرَانِی بَعْدَهُ أَبَداً!؛ هیچ روزی بر فرزند آدم (انسان ها) نمیگذرد، مگر اینکه آن روز به او می گوید: ای فرزند آدم! من روز تازه ای هستم، و گواه بر توام، در من سخن نیکو بگو و عمل نیک انجام ده، تا در قیامت برای تو گواهی دهم، چرا که بعد از این هرگز مرا نخواهی دید».[۲۴]
به راستی این همه شاهد و گواه برای چیست؟ زمین و زمان و فرشتگان و پیامبران و اعضاء پیکر انسان، و از همه بالاتر خدا؟ مگر تنها گواهی پروردگار کافی نیست؟[۲۵]
آری کافی است چرا که او «احسن الناظرین» و «احکم الحاکمین» است و «عالم السر و الخفیات» است، ولی چون هدف تربیت انسان بوده، و هر قدر شهود و گواهان و مراقبین اعمال انسان بیشتر باشند تأثیر تربیتی قوی تری در او دارند، تا این حد عدد گواهان را بالا می برد، گواهانی که از هر سو انسان را احاطه کرده و بر اعمال او کاملا واقفند.[۲۶]
بدون شک کسی که تنها به یکی از این گواهان توجه داشته باشد مراقب اعمال خویش است تا چه رسد به اینکه مؤمن به وجود تمام این گواهان گردد.[۲۷]
وآنگهی این گواهان جنبه قرار دادی و مأموریت اداری ندارند، تا سؤال شود چرا اینهمه گواه برای یک عمل منصوب شده اند؟ اینها یک سلسله واقعیت های عینی و خارجی است، زیرا اعمال ما هرچه باشد در اعضاء پیکر ما اثر می گذارد، و پوست تن ما همچون نواری است که آثار یک عمل ما را در خود ضبط میکند، همچنین محیط ما و زمینی که بر آن هستیم و زمانی که در آن زندگی میکنیم همه آثار ما را در خود حفظ می کنند.[۲۸]
حضور فرشتگان یا شهود ارواح پاک انبیاء و اوصیاء نیز یک واقعیت است که از قدرت و عظمت روحی آنها سرچشمه می گیرد، حضور خداوند متعال نیز در همه جا و در هر زمان و مکان واقعیتی است غیر قابل انکار.[۲۹]
«شهید» در فرهنگ اسلامی منحصر به کسانی نیست که در میدان جهاد کشته می شوند، هر چند آنها از روشن ترین مصداق آنند، بلکه[۳۰] در اسلام معنای شهادت گسترش داده شده است.[۳۱]
معنی وسیع شهادت آن است که انسان در مسیر انجام وظیفه الهی کشته شود یا بمیرد، هر کس در حین انجام چنین وظیفه ای به هر صورت از دنیا برود «شهید» است.[۳۲] و طبق روایات اسلامی، در زمره شهداست.[۳۳]
لذا در روایات اسلامی آمده است که چند گروه شهید از دنیا می روند:[۳۴]
۱- از پیامبر گرامی اسلام نقل شده «إِذَا جَاءَ اَلْمَوْتُ طَالِبَ اَلْعِلْمِ وَ هُوَ عَلَی هَذِهِ اَلْحَالِ مَاتَ شَهِیداً؛ کسی که در طریق تحصیل علم از دنیا برود شهید مرده است»![۳۵]
۲- امیر مؤمنان علی علیه السلام می فرماید: « مَنْ مَاتَ مِنْکُمْ عَلَی فِرَاشِهِ وَ هُوَ عَلَی مَعْرِفَةِ حقٍّ مِنْ رَبِّهِ وَ حَقِّ رَسُولِهِ وَ أهْلِ بَیْتِهِ مَاتَ شَهِیداً؛ هر کسی از شما در راه دفاع از ناموس خود کشته شود، در حالی که حقّ پروردگار، رسول خدا و اهل بیت علیهم السلام را بشناسد، شهید از دنیا رفته است».[۳۶]
۳- در حدیث دیگری از امام صادق علیه السلام می خوانیم: «مَنْ قُتِلَ دُونَ مَالِهِ فَهُوَ شَهِیدٌ؛ کسی که برای دفاع از مال خود در برابر مهاجمین ایستادگی کند و کشته شود شهید است».[۳۷]
۴- از روایات مختلف استفاده می شود کسی که خشم خود را فرو برد، ثواب شهدا را[۳۸] دارد و در قیامت همنشین انبیاء[۳۹] و قلب او از نور ایمان پر می شود.[۴۰]
۵- در روایت دیگری می خوانیم: «مَنْ مَاتَ عَلَی حُبِّ آلِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله مَاتَ شَهِیداً؛ کسی که بر دوستی آل پیامبر صلی الله علیه و آله از دنیا برود شهید است».[۴۱] چون در راه وظیفه یعنی حبّ توأم با عمل مرده است.[۴۲]
۶- امام علی علیه السلام فرمودند: «مَا اَلْمُجَاهِدُ اَلشَّهِیدُ فِی سَبِیلِ اَللَّهِ بِأَعْظَمَ أَجْراً مِمَّنْ قَدَرَ فَعَفَّ لَکَادَ اَلْعَفِیفُ أَنْ یَکُونَ مَلَکاً مِنَ اَلْمَلاَئِکَةِ؛[۴۳] مجاهدی که در راه خدا شهید می شود، اجرش بیش از کسی نیست که قادر بر گناه است، ولی مرتکب گناه نمی شود؛ نزدیک است که شخص عفیف، ملکی از ملائکه باشد».[۴۴]
مطابق این بیان، حضرت علی علیه السلام میفرماید کسی که در راه خدا شهید و به خون خود آغشته می شود، از کسی که قادر بر گناه است ولی به خاطر خدا از آن چشم می پوشد بالاتر نیست، بنابراین هر روز انسان میتواند ثواب شهید را داشته باشد.[۴۵]
دلیل این که این افراد دارای مقام شهید هستند روشن است، چون ما می گوییم «جهاد اکبر»، جهاد با نفس است و کسی که در میدان جهاد اکبر باشد مانند کسی است که در میدان «جهاد اصغر» بوده، بلکه بالاتر از آن است.[۴۶]
۷- پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: «إذا مِتَّ عَلَی الطَّهارَةِ شَهیداً؛ [۴۷]هنگامی که پاک از دنیا بروی در زمره شهیدان خواهی بود».[۴۸]
این حدیث به حقیقت مهم پاک زیستن و پاک از جهان رفتن اشاره دارد، آنها که دامانشان پاک، دل هایشان پاک، و زندگی و فکری پاک دارند و این چنین از جهان رخت بر می بندند قطعاً در صف شهیدان خواهند بود که شهادت منحصر به کشته شدن در میدان جنگ نیست.[۴۹]
۸- امام صادق علیه السلام درباره صبر در برابر بلاها و حوادث تلخ زندگی، میفرمایند: «مَن ابْتَلی مِنَ المُؤمِنینَ بِبَلاءٍ فَصَبَرَ عَلَیهِ کَأَنَّ لَهُ مَثلُ اجرِ الْفِ شَهِیدٍ؛ هر کس از مؤمنان به بلایی گرفتار شود (و) شکیبایی را از دست ندهد، پاداش هزار شهید دارد».[۵۰]
اما به راستی چگونه این پاداش صحیح است، در حالی که شهید خود از صابران می باشد؛ زیرا در برابر دشمن صبر میکند تا شربت شهادت را می نوشد.[۵۱]
در جواب این سؤال می توان گفت: شهید در برابر تهاجمات دشمن صبر می کند و صابران در مقابل حوادث تلخ زندگی؛ مانند بیماری ها، ناکامی ها و از دست دادن عزیزان صبر می کنند.[۵۲]
دلیل دیگری بر برتری او نسبت به اجر شهادت، این است که شهادت یک بار است، ولی گرفتاری های تلخ زندگی، هزاران بار تکرار می شود.[۵۳]
۹- در روایات، منتظران واقعی «بِمَنْزِلَةِ مَنِ اُسْتُشْهِدَ مَعَ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ؛ همانند کسی است که با پیامبر شهید شود».[۵۴]
در حدیثی از امام باقر علیه السلام می خوانیم که فرمود: «اَلْعَارِفُ مِنْکُمْ هَذَا اَلْأَمْرَ اَلْمُنْتَظِرُ لَهُ اَلْمُحْتَسِبُ فِیهِ اَلْخَیْرَ کَمَنْ جَاهَدَ وَ اَللَّهِ مَعَ قَائِمِ آلِ مُحَمَّدٍ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ بِسَیْفِهِ ثُمَّ قَالَ بَلْ وَ اَللَّهِ کَمَنْ جَاهَدَ مَعَ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ بِسَیْفِهِ ثُمَّ قَالَ اَلثَّالِثَةَ بَلْ وَ اَللَّهِ کَمَنِ اُسْتُشْهِدَ مَعَ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فِی فُسْطَاطِهِ وَ فِیکُمْ آیَةٌ مِنْ کِتَابِ اَللَّهِ قُلْتُ أَیُّ آیَةٍ جُعِلْتُ فِدَاکَ قَالَ قَوْلُ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: وَ اَلَّذِینَ آمَنُوا بِاللّهِ وَ رُسُلِهِ أُولئِکَ هُمُ اَلصِّدِّیقُونَ وَ اَلشُّهَداءُ عِنْدَ رَبِّهِمْ لَهُمْ أَجْرُهُمْ وَ نُورُهُمْ ثُمَّ قَالَ صِرْتُمْ وَ اَللَّهِ صَادِقِینَ شُهَدَاءَ عِنْدَ رَبِّکُمْ؛ آن کس از شما که به مساله ولایت آشنا باشد و در انتظار ظهور مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف به سر برد و خود را آماده (حکومت عدل جهانی او) سازد مانند کسی است که با مهدی آل محمد صلی الله علیه و آله با سلاحش جهاد کرده باشد، سپس فرمود: بلکه به خدا سوگند مانند کسی است که همراه رسول الله صلی الله علیه و آله با سلاحش جهاد کرده باشد، سپس برای مرتبه سوم افزود: بلکه به خدا سوگند همانند کسی است که با رسول الله ص و در خیمه او شهید شده باشد! سپس افزود: در باره شما آیه ای از قرآن نازل شده است، راوی می گوید: کدام آیه فدایت شوم؟ فرمود: این سخن خداوند که می فرماید: «آنها که ایمان به خدا و فرستادگانش آورده اند صدیقین و شهداء نزد پروردگارشان هستند ... سپس افزود: به این ترتیب شما به خدا سوگند هم صدیقین و هم شهداء نزد پروردگارتان هستید».[۵۵]
۱۰- در روایات می خوانیم، افراد مؤمن اجر و پاداش شهیدان را دارند، و به منزله شهداء محسوب می شوند،[۵۶] لذا در حدیثی داریم، کسی خدمت امام صادق علیه السلام عرض کرد دعا بفرمایید که خداوند شهادت را روزی من کند امام فرمود: «انَّ الْمُؤْمِنَ شَهِیْدٌ؛ مؤمن شهید است»[۵۷] و سپس آیه «وَالَّذینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ اولئِکَ هُمُ الصِّدیقُونَ وَ الشَّهداءُ عِنْدَ رَبِّهِم لَهُمْ اجْرُهُمْ وَ نُورُهُمْ؛کسانی که به خدا و پیامبرانش ایمان آوردند، آنها صدیقان و شاهدان نزد پروردگارشانند؛ برای آنان است پاداش (اعمال) شان و نور (ایمان) شان»! را تلاوت کرد.[۵۸]
و همچنین کسان دیگری که در مسیر حق کشته می شوند یا می میرند، و از اینجا عظمت این فرهنگ اسلامی و گسترش آن روشن می شود.[۵۹]
در خاتمه باید تأکید کرد منطق پیشرفت و توفیق در اسلام از ابتدا تا دوران انقلاب اسلامی با منطق شهادتطلبی و ایثارگری جلو رفته چراکه پس از فروپاشی تمام سازمان ها و نهادهای کشور در ابتدای انقلاب، این امام راحل بود که مفهوم و منطق شهادت و ایثارگری را در بین جوانان ترویج کرد که سبب پایداری و استحکام انقلاب شد که اگر این مسأله در آن زمان در کشور پیاده نمی شد انقلاب از دست می رفت.[۶۰]
در زمانی فعلی نیز که نسل جوان امروز صحنه های شهادت خواهی نسل ابتدای انقلاب را ندیده، لازم است تا مفهوم ایثار و شهادت را برای حوادث احتمالی آینده در نسل جوان آموزش دهیم تا از این طریق هراسی نیز در دل دشمنان به وجود آید.[۶۱]
منبع: پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی makarem.ir
منابع:
۱. پیام قرآن
۲. تفسیر نمونه
پی نوشت ها:
[۱] پیام قرآن، ج۴، ص۴۰۷.
[۲] همان.
[۳] همان، ج۳، ص۸۷.
[۴] تفسیر نمونه، ج۲۱، ص۴۰۵.
[۵] همان، ص۴۰۷.
[۶] همان.
[۷] مشکات هدایت، ص ۸۳.
[۸] پیام قرآن، ج۳، ص۸۷.
[۹] سورۀ آل عمران، آیۀ۱۶۹.
[۱۰] پیام قرآن، ج۴، ص ۴۰۸.
[۱۱] همان، ص۴۰۶.
[۱۲] تقسیم صفات خدا به صفات ذات و صفات فعل، از معروف ترین تقسیمات بحث صفات است؛ صفات ذات صفاتی است که عین ذات خداوند است، و حتی قبل از صدور افعال از او، این صفات برای او ثابت بوده است، مانند ازلی بودن، ابدی بودن، علم و قدرت.
اما صفات فعل، صفاتی است که با ملاحظه انجام فعلی از ناحیه آن ذات مقدس بر او اطلاق میشود، مثلا میگوئیم خداوند خالق و رازق است، مسلما این صفت، قبل از آنکه مخلوقی را بیافریند و روزی دهد بر او اطلاق نمیشد (البته قدرت بر خلقت و روزی دادن را داشت اما وصف خالق و رازق بر او صادق نبود)؛ (پیام قرآن، ج۴، ص۳۲۳)؛ (همان، ص۴۰۶).
[۱۳] ابن منظور در لسان العرب، و زبیدی در شرح قاموس میگویند:« شهید» در میان اسماء اللَّه به معنای کسی است که در شهادتش امین است، و بعضی گفته اند شهید کسی است که چیزی از علم او پنهان نیست و شهید به معنای حاضر است( البتّه نه حضور مکانی بلکه حضور به معنای احاطه وجودی)؛ (پیام قرآن، ج۴، ص ۴۰۷).
[۱۴] سوره آلعمران، آیه ۹۸.
[۱۵] سوره انعام، آیه ۱۹؛ (پیام قرآن، ج۴، ص۴۰۶).
[۱۶] تفسیر نمونه، ج۲۳، ص ۴۲۴.
[۱۷] همان.
[۱۸] لغات در تفسیر نمونه، ص۳۲۰.
[۱۹] همان.
[۲۰] تفسیر نمونه، ج۲۰، ص۱۲۸.
[۲۱] پیام قرآن، ج۶، ص۱۳۲.
[۲۲] اصول کافی، ج ۱، ص ۱۹۰.
[۲۳] پیام قرآن، ج۶، ص۱۳۲.
[۲۴] بحار الانوار، ج ۶۸- ۱۸۱، ح ۳۵؛ (پیام قرآن، ج۶، ص۱۳۲).
[۲۵] پیام قرآن، ج۶، ص۱۳۲.
[۲۶] همان.
[۲۷] همان، ص۱۳۳.
[۲۸] همان.
[۲۹] همان.
[۳۰] تفسیر نمونه، ج۲۳، ص۳۵۵.
[۳۱] مشکات هدایت، ص۸۲.
[۳۲] تفسیر نمونه، ج۲۱، ص۴۰۷.
[۳۳] همان، ج۲۳، ص۳۵۵.
[۳۴] مشکات هدایت، ص۸۳.
[۳۵] سفینة البحار، ج ۱، ماده «شهد»؛ (تفسیر نمونه، ج۲۱، ص۴۰۸).
[۳۶] وسائل الشیعه، ج ۱۱، ص ۴۰؛ (مشکات هدایت، ص۸۳).
[۳۷] سفینة البحار، ج ۱، ماده «شهد»؛ (تفسیر نمونه، ج۲۱، ص۴۰۸).
[۳۸] جامع احادیث الشیعه، ج ۱۳، ص ۴۷۹.
[۳۹] همان.
[۴۰] همان، ص ۴۷۸؛ (اخلاق در قرآن، ج۳، ص۳۹۱).
[۴۱] بحار الأنوار، ج ۲۳، ص ۲۳۳.
[۴۲] مشکات هدایت، ص۸۳.
[۴۳] نهج البلاغه، ک قصار ۴۷۴.
[۴۴] مشکات هدایت، ص۸۱.
[۴۵] همان، ص۸۳.
[۴۶] همان، ص۸۴.
[۴۷] سفینة البحار، ج ۱، ص ۷۲۰.
[۴۸] یکصد و پنجاه درس زندگی (فارسی)، ص۶۴.
[۴۹] همان.
[۵۰] اصول کافی، ج ۲، ص ۹۲؛ (اخلاق در قرآن، ج۲، ص۴۴۹).
[۵۱] اخلاق در قرآن، ج۲، ص۴۴۹.
[۵۲] همان.
[۵۳] همان.
[۵۴] مسئله انتظار، ص۳۴.
[۵۵] تفسیر مجمع البیان، ج ۹، ص ۲۳۸؛ (تفسیر نمونه، ج۲۳، ص۳۵۶).
[۵۶] لغات در تفسیر نمونه، ص۳۲۰.
[۵۷] پیام قرآن، ج۱، ص۴۳۲.
[۵۸] تفسیر مجمع البیان، ج ۹، ص ۲۳۸؛ (پیام قرآن، ج۱، ص۴۳۲).
[۵۹] تفسیر نمونه، ج۲۱، ص۴۰۸.
[۶۰] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی در نخستین کنگره یک هزار شهید روحانی استان قم، مدرسه علمیه امام کاظم (علیه السلام)،۹/۱۰/۱۳۹۶.
[۶۱] همان.
منبع:حوزه