۰۲ آذر ۱۴۰۳ ۲۱ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۰۵ : ۰۷
عقیق: به تازگی از سوی دفتر نشر فرهنگ اسلامی، کتابی با عنوان «اقیانوس آرام» درباره مرحوم علامه طباطبایی منتشر شده است که به طور ویژه به سبک زندگی و سیره عملی این عالم گرانقدر میپردازد. از آنجا که قرار است این کتاب مقدمهای بر مجموعه کتابهایی از این دست باشد که درباره سبک زندگی علمای برجسته معاصر است، به همین بهانه با محمدعلی عباسی اقدم نویسنده این کتاب گفتوگو کردهایم که در ادامه میخوانیم:
* اخیرا کتابی از شما منتشر شده که به زندگی علامه طباطبایی میپردازد. درباره علامه کتابهای دیگری هم منتشر شده است، کتاب شما چه فرقی با آنها دارد؟
تاکنون کتابهای زیاد و متعددی درباره علامه بزرگوار سید محمدحسین طباطبایی منتشر شده است؛ از جمله کتابهایی که در معرفی آثار فلسفی یا تفسیری علامه و نقد دیدگاهها و نظرات ایشان به چاپ رسیده است. منتها در بین کتابهایی که تاکنون بعد از 40 سال از درگذشت ایشان نوشته شده، کتاب جامعی که مشخصاً به شخصیت فردی، ویژگیها، سبک زندگی و سیره علمی و عملی ایشان بپردازد، خیلی کم داریم و اگر هم هست کامل و جامع نیست. 4 تا 5 کتاب (یا بیشتر) در مورد علامه در قالب زندگی نامه نوشته شده است اما در قاب این قبیل کتابها، تصویر تمام قد علامه دیده نمیشود. به تعبیری، در جورچین ارائه شده، تصویر علامه، کامل و شفاف نیست. زاویه دید و نوع پرداخت این کتابها کهنه شده و برای نسل امروزی و وضعیتی که الان بر جامعه ما حاکم است، مناسب و قانعکننده و «تازه» نیست. به خاطر همین، من با مطالعه و پژوهشی که در مورد زندگی ایشان انجام دادم به این نتیجه رسیدم کاری انجام بدهم که تا حدودی نو باشد. جوان پسند و خوشخوان باشد و مهمتر از همه، قد و قامت رعنا و سیمای زیبای علامه در این اثر در حد امکان، کامل دیده شود. برای رسیدن به این موضوع خیلی مطالعه کردم و منابع مختلفی دیدم.
رد پای کمی از علامه به جا مانده است
*با چه مشکلاتی در این زمینه مواجه شدید؟
متأسفانه علامه در زمان حیات خود مثل اغلب علما، کمتر از خودش گفته است. به تعبیری رد پای کمی از خود به جا گذاشته است. تنها زندگینامه خود نوشتی دارد که بسیار مختصر است و اجمالاً فرازهایی از زندگی خودش را گفته است. شاگردهای ایشان هم در مقطع زمانی که با ایشان بودند مثل همه شاگردهای علما، کمتر در مورد علامه گفتهاند. البته علامه سیدمحمدحسینی حسینی طهرانی در کتاب «مهر تابان» تا حدودی حق مطلب را ادا کرده است اما باز کفایت نمیکند. علامه حسن زاده آملی هم تا حدودی به برخی زوایای زندگی علامه اشاره کرده است که الحق غنیمت است. دکتر غلامحسین دینانی از شاگردان شناخته شده ایشان هم روایتهایی از ایشان نقل کرده است.
متأسفانه منابع خیلی کم و پراکنده و از هم گسیختهای درباره علامه وجود دارد. من این منابع را از کتابها، مجلات و روزنامهها و از میان مصاحبهها و خاطرات شاگردان، بستگان و اشخاص دیگر، رصد و شناسایی کردم و با سه رویکرد به تدوین آنها پرداختم. توجه به این سه رویکرد خیلی مهم است. سه رویکردی که مد نظر من بود: مختصرنویسی، مفیدنویسی و متفاوتنویسی است. یکی از معضلات مهمی که الان در بخش تدوین کتابها و عموماً رسانه داریم (چه مکتوب و چه مجازی)، این است که مفصلنویسی، به شدت ما را آزار میدهد. به قول استاد محمود مختاریان (پیشکسوت روزنامهنگار) ما باید با مفصلنویسی خداحافظی کنیم. امروز چاره کار مختصر و مفیدنویسی است. چون مخاطب امروزی به ویژه نسل جوان، حال و حوصله بحثهای مفصل و مطول را ندارد. در چند سال اخیر کتابهای قطور و حجیمی در باره زندگینامه برخی از بزرگان و معاریف نوشته و منتشر شده اما به نظر من به دلیل عدم توجه به ذائقه، سلیقه، علاقه و مهمتر از همه نیاز مخاطبان هضم این کتابها برای مخاطبان به ویژه برای نسل نوجوی جوان چندان آسان نیست. حتم دارم که نسل کنونی میترسد که با چنین آثار حجیمی مواجه شود و با آن ارتباط برقرار کند. به همین دلیل من سعی کردم مجموعه «قلهها به آسمان نزدیکترند» را با رویکردی متفاوت بنویسم یعنی: مختصر، مفید و متفاوت تا به ذائقه مشکل پسند مخاطب امروزی خوش باشد.
علامه آن طور که «بود» نه آن طور که ما میخواهیم
* در این کتاب قلم شما، داستانی است؟
نوع پرداخت من داستانی نیست. زندگینامه صرف هم نیست. تلفیقی از اینهاست. من نخواستم زندگینامه داستانی بنویسم که اخیراً مد شده و در مورد علما مینویسند. جدیداً چند جلد از این دست کتابها منتشر شده است. چند روایت یا خاطره را انتخاب میکنند و زندگینامه داستانی مینویسند اما در این قبیل کتابها تصویر ارائه شده، کج و معوج و ناقص است. من در حد بضاعتم خواستم تصویری نسبتاً کامل از علامه ارئه بدهم. البته هیچ کتابی را نمیتوان گفت کامل است. خواستم تصویری درست از این چهره ارائه بدهم که با گذشت بیش از 40 سال از درگذشتش همچنان ناشناخته است. امیدوارم مخاطبان و علاقهمندان علامه این کتاب را بخوانند و اظهارنظر کنند. هدف اصلی من این بود که ورق جدیدی از زندگی شخصی و سبک زندگی علامه طباطبایی نشان بدهم؛ آن طور که علامه «بود» نه آن طور که ما میخواهیم. مثلا ً یک فصل با عنوان «ماه و خورشید» به خانواده و همسر گرامی ایشان اختصاص دادهام. کمتر جایی دیدم که به این امر بپردازند. حال آنکه علامه موفقیت خود به ویژه نگارش تفسیر المیزان را مرهون زحمات خانم قمرالسادات مهدوی میدانستند. آنقدر که وقتی ایشان فوت کردند، علامه دچار سکته قلبی شدند.
* برای نوشتن کتاب، پژوهش جدیدی انجام دادید؟ یعنی خودتان با شاگردهای ایشان و کسانی که اطلاعاتی دارند، مصاحبه و گفتوگو کردید یا اینکه کتاب شما بازنویسی و نگاه جدید به منابع قبلی است؟
متأسفانه شاگردهای علامه اکثراً فوت کردهاند. تنها استاد غلامحسین دینانی و آیت الله جوادی آملی و برخی از شاگردان ایشان در قید حیاتاند. از خانواده خود علامه هم، دخترشان و نوهشان هستند که کمتر مصاحبه میکنند. به تعبیری داشتههای خود را گفتهاند. بنده مجبور بودم به داشتهها و منابع موجود بسنده کنم. سعی من در «اقیانوس آرام» بر این بوده که از زمان فوت علامه در سال 1360 تا الان اطلاعاتی را که از ایشان منتشر شده، بررسی کنم؛ به ویژه گفتهها و بیانات نزدیکان و شاگردان ایشان را. از این رو این کتاب، روایت در روایت است. من اگر گفتهام که مثلا علامه شخص منظم یا صبوری بوده، در کنار بیان این ویژگی، عین گفتهها و بیانات شاگردان ایشان را در تایید این مطلب با ذکر منبع آوردهام. بی آنکه از خودم چیزی اضافه یا کم کنم.
زندگی در یک بستهبندی جدید و جذاب
تلاش بنده بر این بوده که با یک رویکرد و پرداخت جدید، زندگینامه علامه را روایت کنم. به تعبیری من نوع «بستهبندی» و ارائه مطالب را عوض کردم. در صنعت صادرات، بستهبندی کالا خیلی مهم و نکته اساسی است. بعضیها محصولات گران قیمت را به صورت فلهای عرضه میکنند، اما برخی همان محصول را با یک بستهبندی خوب و شیک ارائه میدهند. این بستهبندی متفاوت، ارزش افزوده ایجاد میکند. برای محصول بازار و مشتری جدید پیدا میکند.
در «اقیانوس آرام» سعی کردم شیوه عرضه و بستهبندی محصول (روایتها) را عوض کنم که کتاب مشتری پیدا کند. خواننده رغبت کند به کتاب نزدیک شود و آن را لمس کند و ورق بزند و بخواند و درباره مطالب بیندیشد. من تک تک روایتها را چندین بار بازنویسی و ویراستاری کردم. بارها ورودی روایتها را عوض کردم تا نتیجه کار خوشخوان باشد و هاضمه مخاطب آن را به راحتی هضم کند. روایتها را به قدری بالا و پایین کردم که یک کار دلچسب و نو ارائه کنم و امیدوارم که خوانندگان بخوانند و بپسندند. بسیار دوست دارم که این کتاب خوانده و نقد شود. با جان و دل هم پذیرای نقدها هستم . البته این کتاب، دفتر اول این مجموعه است. دفترهای دیگر این مجموعه هم در حال آمادهسازی است و قرار است به مرور منتشر شوند.
* این کتاب در چند فصل نوشته شده و دستهبندی فصلها چطور است؟
کتاب در 9 فصل نوشته شده است. در واقع کتاب از بدو تولد علامه در تبریز شروع میشود. عنوان فصل اول «در محضر بزرگان» است. در فصل اول که فصل مطولی هم هست، اساتید و بزرگانی را که علامه از محضر آنها مستفیض شده، معرفی کردهام که سرآمد آنها استاد آیت الله سید علی قاضی طباطبایی است. استادی که علامه ارادتی خاص به ایشان داشت؛ آنقدر که وقتی اسم آقای قاضی را میبُرد، مثل یک چوب، خشک میشد و حالت خاصی پیدا میکرد. آیت الله قاضی گوهر گرانبهایی بود که سیدمحمد حسین طباطبایی ایشان را ربود و عصاره و شیره عرفان و معنویتش را کشید و چشید. فصل دوم «نگین حوزه» نام دارد. علامه طباطبایی در سال 1324 وارد حوزه علمیه قم میشود. تمام اتفاقات حضور ایشان در حوزه علمیه قم در این فصل روایت میشود. در فصل سوم با عنوان «جواهری دیگر»، آثار مکتوب علامه به ویژه تفسیرالمیزان را مرور کردهام. تفسیر وزینی که وقتی مجلدات اول آن چاپ و منتشر شد، با کتاب گرانسنگ "جواهر الکلام" مقایسه شد و به تعبیر ناسخ التفاسیر لقب گرفت. در فصل بعدی یعنی «این مرد را نگین کنید» رابطه علامه با شاگردان و تلاشهای 35 ساله ایشان در تدریس فلسفه و حکمت روایت شده است. فصل ششم یعنی فصل «اندکی از بسیار» که فصل مفصلی هم هست، ویژگیهای اخلاقی و سیره عملی علامه را آوردهام. در پایان چون علامه طباطبایی علاقه زیادی به شعر و شاعری داشتند و شعر هم میسرودند به علاقهمندی ایشان به ساحت شعر و شاعری پرداختهام باعنوان : «من خسی بی سرو پایم » که برگرفته از اشعار خود علامه است. فصل هفتم «عارف شیدا» بیانگر علاقهمندی ایشان به اهل بیت است.
* نگارش این کتاب چقدر طول کشید؟
این کار یک کار پژوهشی است. نزدیک 5 و 6 سالی است که درگیر تحقیق و پژوهش و تدوین این مجموعهام. البته تدوین و بازنویسی چند باره این کتاب نزدیک یک سال طول کشید. سه بار این کتاب را ویراستاری کردم. صفحهبندی این کار هم کمی طول کشید که جا دارد از زحمات ناشر محترم هم تشکر کنم.
* این چندمین کتاب شما است که منتشر میشود؟
اولین کتاب است.
* در میان صحبتهایتان اشاره کردید که میخواهید این مجموعه را تا 10 دفتر ادامه دهید. کار دفترهای دیگر در چه مرحله ای است؟ دفتر دوم و سوم در مورد چه شخصیتهایی است؟
دفتر دوم در مورد حضرت امام خمینی با عنوان «آن مرد بی نهایت» با همین سبک و سیاق نوشته شده است. دفتر نشر آثار امام خمینی هم کار را پسندیده و مجوز داده است. دفتر سوم در مورد آیت الله بهجت است که پژوهش این کتاب فقط یک سال زمان برد. چون منابع بسیار کمتری از آیت الله بهجت در دسترس است. نه خودش چیزی گفته است و نه شاگردانش. به قول آیت الله کشمیری: آیت الله بهجت بسیار کتوم بوده و نم پس نداده است. از هر جا که رد شده، برگشته و رد پای خود را کامل پاک کرده که چیزی از ایشان باقی نماند. این موضوع کار را برای نویسنده خیلی دشوار میکند.
همه روایتهای زندگی علامه با سند صحیح آمدهاند
* اتفاقا از آیت الله بهجت روایتهای شفاهی زیادی موجود است که به نقل از شاگردان ایشان روایت میشود.
شاید گفتهها و روایتهای شفاهی زیاد باشد، اما یکی از پایبندیهای من این است که کلمهای در کتاب به کار نبردم مگر اینکه که منبعش مشخص باشد. از روایتها و مطالبی که منابع آنها متقن و موثق نباشد، استفاده نمیکنم. این موضوع درباره کتاب علامه طباطبایی هم صادق است. درمورد آیت الله بهجت آنقدر مطالب بیسند در اینترنت هست که مرتب کپی و بازنشر میشود. اینکه این مطلب کجا گفته شده و چه کسی تأیید میکند، خیلی مهم است و همین کار را سخت میکند. در مجموع سعی کردم ابتدا منابع را راستیآزمایی کنم که حتما درست و متقن باشند. به خاطر همین، سر کتاب آیت الله بهجت یعنی «کرشمه ماه» خیلی اذیت شدم، اما الحمدالله نتیجه کار رضایت بخش شده است. کتاب چهارم در مورد آیت الله بهشتی است با عنوان «سرچشمه و دریا» و کتاب پنجم در مورد آیت الله الهی قمشهای باعنوان موقت «حکم جنون». کتاب آیت الله بهشتی 80 درصد کار شده و کتاب آیت الله الهی قمشهای هم درحال نگارش است.
* چرا دغدغه پرداختن به زندگی و سبک زندگی بزرگانی را داشتید که ما در دوران معاصر به خصوص در 40 سال اخیر داشتیم؟ چرا نگارش سبک زندگی آنها اینقدر مهم است؟
جامعهای میتواند پویا و بالنده و سازنده باشد که بزرگان و مشاهیر خودش را بشناسد. تا معاریف و بزرگان خودمان را نشناسیم و آنها را الگوی کار خودمان قرار ندهیم موفق نخواهیم بود. بزرگان و معاریف هر ملتی دارایی و سرمایه اصلی آن ملت محسوب میشوند. بدون شک بیتوجهی به شناسایی و معرفی بزرگان میتواند خسارات جبرانناپذیری به بارآورد و در نهایت به «فقر فرهنگی» منتج شود.
یکی از دغدغههای من در این سالها شناخت نحوه زندگی این بزرگان و معرفی آنها است. چون یکی از معضلاتی که جامعه ما را تهدید میکند، کمرنگ شدن بعد معنویت و اخلاق است. ما باید به سمت اخلاق محوری و معنویت حرکت کنیم و جامعه را به این سمت و سو بکشانیم. بنده بعد از حدود 17 سال کار روزنامهنگاری و مطالعه زندگی علما و بزرگان احساس کردم که نبود اخلاق و کمرنگ شدن بعد معنویت در جامعه میتواند خسارتبار باشد.
علامه طباطبایی گوش بود تا زبان
* قشنگترین و زیباترین نکته در مورد علامه طباطبایی که به آن رسیدید و در این کتاب آمده، چه بود؟
شاگردان ایشان اذعان دارند که عمدهترین و برجستهترین ویژگی علامه، گوش شنوای ایشان بود. به قول دکتر دینانی: «علامه هیچگاه نمیگفت که من میگویم و شما گوش بدهید. به عنوان خطیب سخن نمیگفت. اهل گفتوگو بود و دیالوگ» به تعبیری بیشتر گوش بود تا زبان! همین خصیصه عجیب، شاگردان زیادی را گرد ایشان جمع و تربیت کرد. شهید دکتر بهشتی به واسطه همین ویژگی علامه، از رفتن به خارج برای ادامه تحصیل در رشته فلسفه منصرف شد و 5 سال تمام از محضر علامه کسب فیض کرد. اگر واقعاً ما و مسئولان ما و دستاندرکاران ما گوش شنوایی داشته باشند، مشکلات حل میشود. جامعه ما بیشتر گوینده است. مسئولان هم همینطور. ما فقط میگوییم، درحالی که باید بشنویم و اینکه چطور بشنویم و با احترام بشنویم خیلی مهم است. ایشان بسیار صبور و به تمام معنا نقدپذیر بودند. به تفکر اهمیت زیادی میدادند. الان جامعه ما از تفکر و تعقل کمی فاصله گرفته است. اگر به این سمت و سو کشیده شویم به نظر من میتوانیم زندگی خیلی بهتری داشته، شادتر باشیم. از سوی دیگر احترامی که علامه به همسر و خانوادهاش قائل بود، ستودنی است. مثلا زمانی که بعد از 20 سال زحمت، تفسیر المیزان را مینویسد و تمام میکند به خانمش هدیه میکند و میگوید: خانم 20 سال زحمت شما به ثمر نشست. نمیگوید زحمت من! میگوید زحمت شما. اگر ما هم همچنین دیدی نسبت به همسر و خانواده و حتی جامعهمان داشته باشیم، زندگی شیرین و زیبایی خواهیم داشت.
چندین که برشمردم از ماجرای عشقت / اندوه دل نگفتم الّا یک از هزاران
منبع:فارس