کد خبر : ۱۲۳۸۷۲
تاریخ انتشار : ۰۳ مهر ۱۴۰۱ - ۰۹:۵۱
به مناسبت ۲۸ صفر:

نیت همسر امام حسن(ع) از به قتل رساندن ایشان

معاویه برای جَعده، دختر اشعث بن قیس پیغام فرستاد که من تو را به ازدواج پسرم یزید در می‌آورم به شرط آنکه [امام] حسن [علیه‌السلام] را مسموم کنی و او را به قتل رسانی. هزار درهم نیز برای او فرستاد.

عقیق:امروز ۲۸ ماه صفر سالروز رحلت پیامبر(ص) و به روایتی شهادت امام حسن(ع) است. به مناسبت این روز، بسته مقتل به همراه صوت روضه، زمینه، واحد و شور متناسب را در ادامه می‌توانید مشاهده کنید:

شیخ مفید(ره) این دانشمند پرآوازه اسلامی در کتاب «الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد» خود که به «الارشاد» معروف است در فصل مربوط به شهادت امام حسن علیه السلام می‌نویسد:

معاویه برای جَعده، دختر اشعث بن قیس پیغام فرستاد که أَنِّی مُزَوِّجُکِ یَزِیدَ ابْنِی‏ عَلَى أَنْ تَسُمِّیَ الْحَسَنَ ، من تو را به ازدواج پسرم یزید در می‌آورم به شرط آنکه [امام] حسن [علیه‌السلام] را مسموم کنی و او را به قتل رسانی. هزار درهم نیز برای او فرستاد.

جعده درخواست معاویه را عملی کرد و امام علیه السلام را مسموم ساخت. معاویه خوش خدمتی جعده را با پول پاسخ داد، اما هیچ‌گاه او را به عقد یزید در نیاورد. پس از شهادت امام حسن علیه السلام جعده با مردی از آل طلحه ازدواج کرد و از او صاحب فرزندانی شد. از آن پس هرگاه بین فرزندانی از قریش و آن فرزندان گفتگویی در می گرفت، قریشی‌ها آنها را سرزنش کرده و آنها چنین خطاب می‌کردند: یَا بَنِی مُسِمَّهِ الْأَزْوَاجِ ، ای فرزندان زنی که شوهران خود را مسموم می‌کند.

زمانی که لحظه شهادت امام حسن علیه السلام نزدیک شد. آن حضرت برادرش حسین بن علی علیهما السلام را طلب کرد و در آن لحظات پایانی به او گفت: «یَا أَخِی إِنِّی مُفَارِقُکَ وَ لَاحِقٌ بِرَبِّی جَلَّ وَ عَزَّ وَ قَدْ سُقِیتُ السَّمَّ»، اى برادر! به زودى از تو جدا مى‌‏شوم و به دیدار پروردگار خود، نائل مى‏‌گردم. مرا مسموم کرده‌اند و امروز پاره جگرم در میان طشت افتاد، می‌دانم چه کسى این جفا را بر من کرده و این ظلم از کجا سرچشمه گرفته، من در پیشگاه خدا با وى دشمنى خواهم کرد، ولی سوگند به حقى که بر تو دارم از تو می‌خواهم که این پیش‏آمد و مرتکب آن را تعقیب مکن و منتظر قضای الهی درباره من باش.

«فَإِذَا قَضَیْتُ فَغَمِّضْنِی وَ غَسِّلْنِی وَ کَفِّنِّی وَ احْمِلْنِی عَلَى سَرِیرِی إِلَى قَبْرِ جَدِّی رَسُولِ اللَّهِ ص لِأُجَدِّدَ بِهِ عَهْداً ثُمَّ رُدَّنِی إِلَى قَبْرِ جَدَّتِی فَاطِمَهَ بِنْتِ أَسَدٍ رَحْمَهُ اللَّهِ عَلَیْهَا فَادْفِنِّی هُنَاکَ»، هرگاه من از دنیا رفتم چشم مرا بپوشان و غسل بده و کفن کن و بر تخته‌ای (تابوتی) گذارده، کنار مزار جدم رسول خدا صلی الله علیه وآله ببر تا تجدید عهدى کنم. سپس مرا به سوی قبر جده‌‏ام فاطمه بنت اسد (مادر امیرالمومنین) منتقل کن و در آنجا به خاک بسپار.

سپس فرمود: به زودى خواهى دید، جمعى به این گمان که مى‌‏خواهى مرا در کنار قبر جدم به خاک بسپاری براى جلوگیرى گردهم مى‏‌آیند و مقابلتان می‌ایستند. اکنون به تو سفارش مى‏‌کنم براى خاطر خدا، سعى کن در پاى جنازه من، خونی ریخته نشود. پس از آن درباره خانواده و فرزندانش و آنچه از او باقی می‌ماند به امام حسین علیه السلام وصیت کرد و نیز آنچه را که امیرالمومنین علیه‌السلام هنگام شهادت و انتقال امامت به امام حسن علیه‌السلام به او وصیت کرده بود به برادرش امام حسین علیه‌السلام وصیت کرد.

بعد از آن که امام حسن علیه السلام چشم از دنیا فرو بست، امام حسین علیه السلام، برادر را غسل داد و کفن کرد و روى سریری گذارد تا طبق وصیتش براى آخرین وداع، بدن مطهرش را کنار قبر مقدس رسول خدا(ص) ببرد. مروان و سایر بنی امیه که جزء دار و دسته او بودند، یقین کردند که مردم مشایعت کننده قصد دارند بدن مطهر را در کنار رسول خدا(ص) به خاک بسپارند. از این رو خود را مجهز به تجهیزات نبرد کردند و با اجتماع خود راه را بر کاروان عزادار بستند.

همینکه امام حسین علیه السلام بدن مبارک را به سوی مزار شریف حرکت دادند تا تجدید عهدی با جدش رسول خدا کرده باشد، طرف مقابل که همان پیروان سقیفه در قالب جماعتی در مقابلشان صف آرایی کردند و مانع آنها شدند. عایشه هم سوار بر قاطری به جمع آنها ملحق شد، در حالی که می گفت: ما را با شما چه کار؟! می‌خواهید کسی را وارد خانه من کنید که محبتی و ارادتی نسبت به او ندارم؟ مروان که زمینه را برای عقده‌گشایی مناسب دید دهان باز کرد و گفت: أَ یُدْفَنُ عُثْمَانُ فِی أَقْصَى الْمَدِینَهِ وَ یُدْفَنُ الْحَسَنُ مَعَ النَّبِیِّ، عثمان در دورترین نقطه مدینه دفن شود و حسن در کنار پیامبر؟! چنین چیزی نشدنی است.

و بعد با جمله وَ أَنَا أَحْمِلُ السَّیْفَ، تشیع‌کنندگان را تهدید به جنگ و برخورد شدید کرد. نزدیک بود فتنه ای به پا شود که ابن عباس جلو رفت و خطاب به مروان گفت: ارْجِعْ یَا مَرْوَانُ مِنْ حَیْثُ جِئْتَ، برگرد به همان جایی که بودی، ما قصد نداریم این بدن مطهر را در کنار رسول خدا(ص) به خاک بسپاریم، تنها قصدمان این است که با زیارت دادن این بدن مبارک، تجدید عهدی با رسول خدا شده باشد و بعد از آن به سمت بقیع رفته و او را بنابر وصیت حضرتش در کنار قبر مادربزرگش فاطمه [بنت اسد] به خاک می‌سپاریم.

مطمئن باش اگر وصیت کرده بود که بدن مطهرش را کنار رسول خدا دفن کنیم تو کوچکتر از آن بودی که بتوانی مانع ما شوی و لکن آن حضرت به خدا و رسولش و نیز حرمت قبر شریفش بیش از دیگران عالم است و می‌دانست که نباید خرابى در آن پدید آید، چنانچه این کار را دیگران کردند و بدون اذن آن حضرت(ص) به خانه‌اش وارد شدند. سپس رو به عایشه کرد و گفت: وَا سَوْأَتَاهْ یَوْماً عَلَى بَغْلٍ وَ یَوْماً عَلَى جَمَلٍ تُرِیدِینَ أَنْ تُطْفِئِی نُورَ اللَّهِ وَ تُقَاتِلِینَ أَوْلِیَاءَ اللَّهِ ارْجِعِی این چه رسوایى است؟ عایشه! روزى بر استر و روزى بر شتر! (اشاره به جنگ جمل) می‌خواهى نور خدا را خاموش کنى و با دوستان خدا بجنگى؟ بازگرد!

از آنچه می‌ترسیدى خیالت راحت باشد که ما طبق وصیت، بدن مطهر را اینجا دفن نمی‌کنیم. خوشحال باش که تو به هدفت رسیدى، ولی خدا هرگاه که باشد، انتقام اهل بیت عصمت را از دشمنانشان خواهد گرفت.

امام حسین علیه السلام فرمود به خدا سوگند! اگر برادرم با من پیمان نبسته بود که در پاى جنازه او خونی ریخته نشود، می‌دیدید که چگونه شمشیرهاى الهى از نیام بیرون مى‌آمد و دمار از روزگار شما درمی آوردند. شما همان روسیاهانی هستید که عهد میان ما و خودتان را شکستید و شرایط آن را باطل ساختید. آنگاه جنازه مظلوم امام مجتبى(ع) را به طرف بقیع بُرده و در کنار قبر جده‌‏اش فاطمه بنت اسد به خاک سپردند.

پی نوشت:
۱ـ الإرشاد ج ‏۲ ص ۱۶
​۲ـ همان ص ۱۷ـ ۱۹

منبع:فارس


ارسال نظر
پربازدیدترین اخبار
مطالب مرتبط
پنجره
تازه ها
پربحث ها
پرطرفدارترین عناوین