عقیق به منظور استفاده ذاکرین اهل بیت منتشر می کند

اشعار مناجاتی شب های قدر بخش اول

به مناسبت فرا رسیدن ماه مبارک رمضان و لیالی قدر عقیق تعدادی از اشعار مناجاتی را به منظور استفاده ذاکرین اهل بیت منتشر می کند

 

 

اشعار مناجاتی شب های قدر بخش اول

 

غلامرضاسازگار:

"بر عفو بی‌حسابت این نکته‌ام گواه است
گفتی که یأس از من بالاترین گناه است

من غرق در گناهم مسکین و رو سیاهم
تنها تویی پناهم «لا تَقنَطُوا» گواه است

هرگز نمی‌پسندی در بر رویم ببندی
آخر کجا گریزد عبدی که بی‌پناه است

در دیده اشک سُرخم بر چهره رنگ زردم
مویم شده سفید و پرونده‌ام سیاه است

بازآمدم به سویت برگشته‌ام به کویت
این بندۀ فراری محتاج یک نگاه است

من عهد خود شکستم من راه خویش بستم
ور نه به جانب تو هر سو هزار راه است

یک جمله با تو گفتن ذکر هزار سال است
یک لحظه بی‌تو بودن یک‌عمر اشتباه است

یک یا اِلهی اَلْعَفو جبرانِ جُرمِ یک عمر
یک شام قدر با تو بِهْ از هزار ماه است"

رضا‌ابوذری:

بیا سنگینیِ بارِ گناهم را نبین امشب
مقدّر کن برایم بهترین‌ها را همین امشب
برای استجابت فرصتی بهتر نخواهم یافت
گره خورده‌ست احیا با امیرالمؤمنین امشب
تمام عمر با خود، گرمِ جنگی تن به تن بودم
به دیدارت می‌آیم از جدالی سهمگین امشب
پناهِ من همین سجاده و تسبیح و قرآن است
نگاهی کن به این درماندۀ گوشه‌نشین امشب
شب قدر است و جا خوش کرده بغضی در گلوی من
مقدّر می‌شود آیا برایم اربعین امشب؟
به فردایم امیدی نیست، اکنون دستگیری کن
همین حالا، همین حالا، همین امشب، همین امشب

محمد‌حسین‌شهریار:

رمضان سایۀ مهر از سرِ ما می‌گیرد
بال رأفت که فروداشت، فرا می‌گیرد
چون نگیرد دلم از رفتن ماه شبِ قدر؟
که خدا سایۀ مهر از سرِ ما می‌گیرد...
نعمتی بود خداداده که کفران کردیم
لاجرم نعمت خود داده، خدا می‌گیرد...
لذت ذوق و صفای شب قدرش ندهند
روزه آن کاو نه به ذوق و به صفا می‌گیرد
رمضان جلوۀ جان می‌دهد و صیقل روح
وه کز او آینۀ دل چه جلا می‌گیرد...
رمضان دار شفایی‌ست که هر جان و دلی
داروی دردی از این دار شفا می‌گیرد
وآن که با جملۀ اعضا و جوارح، به جهاد
روزه با سنگ تمام و به سزا می‌گیرد
در شب قدر اگر دست دهد دامن دوست
دادخواه دو جهان دست دعا می‌گیرد
عرش رحمان به ندایی خفی آن شب خواناست
وآن سراغی‌ست که از اهل وفا می‌گیرد
روزه با فطره امان است و برات شب قدر
هرکه شد در دو جهان، کام‌روا می‌گیرد
حقّ مظلوم ادا گر نکنی خود به وفا
مطمئن باش که ظالم به جفا می‌گیرد
غفلت از ساعت موعود خطایی‌ست عظیم
آسمان بندۀ غافل به خطا می‌گیرد
هر که حلوای ارادت به دهانش مزه کرد
از خدا خلعت تسلیم و رضا می‌گیرد
شاعران را صله از دست امیر است و وزیر
«شهریار» این صله از دست خدا می‌گیرد

محمد میرزایی بازرگانی:

بخوان که اشک بریزم کمی به حال خودم
دل شکستۀ من! ای شکسته بال خودم
بخوان به لهجۀ اشک و بخوان به لحن سکوت
چقدر خسته‌ام از لحن قیل و قال خودم
اگر رسید صدایت به شور عشق بگو
مرا رها نکند لحظه‌ای به حال خودم
شب معاشقه قرآن به سر بگیر و بخوان
که رزق گریه بگیرم برای سال خودم
قرار بود من و تو به آسمان برسیم
مرا ببخش که این‌گونه خود وبال خودم
شبی به لطف علی می‌رسم به صحن نجف
تمام عمر، خوشم با همین خیال خودم

محمد بیابانی:

به حق خدای شب قدرها
بیا ای دعای شب قدرها
حضور تو تنها نفس می‌دهد
به حال و هوای شب قدرها
پر از التماس است و آقا بیاست
به عمق صدای شب قدرها
الهی نگاهی کن از روی لطف
به آقا بیای شب قدرها
برای تمنای روز ظهور
می‌افتم به پای شب قدرها
کمی نقد عشق و عنایت بریز
به دست گدای شب قدرها
مریض فراقیم یابن‌الحسن
تو هستی دوای شب قدرها
به حق علی و به حق حسین
به این ناله‌های شب قدرها
مرا یک سحر کاش مهمان کنی
نجف کربلای شب قدرها

یوسف‌رحیمی:
این قلبِ به خون تپیده را دریابید
این جانِ به لب رسیده را دریابید
عمری‌ست که دلتنگ شهادت هستم
این از همه جا بریده را دریابید


ارسال نظر
پربازدیدترین اخبار
مطالب مرتبط
پنجره
تازه ها
پربحث ها
پرطرفدارترین عناوین